چرا پیامبر ججانشین را تعیین نفرمود
بنابراین، زمامداری، در چنین حکومتی، پُستی است افتخاری و عاری از هر گونه مزایای مادی و صدور امر و نهی، و پستی است در حد اجرای احکام معین دین و تنظیم و ادراه شوراهای اسلامی، و مسلمانان رشد یافته هم چنان که میتوانند بعد از پیامبر جمعضلات کارهای عمومی را از راه تشکیل شوراها حل نمایند ﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ﴾[الشورى: ۳۸] هم چنان میتوانند کسی را، که از امانت و آگاهی، و داخواهی و نفوذ او در دلها آگاهی دارند، برای اداره شوراهای خویش، انتخاب نمایند.
البته پیامبر جبه آسانی میتواند کسی را (علی عموزاده دانا و محبوب خود را، یا ابوبکر یا عمر که بعد از پیامبر جمرد شماره یک و دوی جهان اسلام، در حل قضایای زمان پیامبر جبودهاند، یا هر کس دیگری را) برای زمامداری انتصاب فرماید، اما چون انتصاب اعقاب آنها و سلسله خانواده آنها، امکانپذیر نیست، و بر حسب سُنَّتَ الله یک سلسله تا ابد و به موازات یک دین جاودانه، لازم نیست، عموماً و بدون استثنان افراد واجد شرایط احراز مقامی باشند پس این انتصاب فقط برای چند سال میتواند مؤثر باشد و بعد از چند سال و وفات آن شخص که الزاماً انتخابات برای تعیین زمامدار به عمل میآید، و جز آن چارهای نیست، با اصل انتصاب زمامدار به فرمان پیامبر ج، تضاد و مباینت پیدا میکند، و حکمت پیامبر خدا جمقتضی است که هیچ کسی را صریحاً به زمامداری مسلمانان بعد از خویش منصوب نفرماید، تا اصل کلی اسلام و سنت رسول الله در جهت ارجاع امر زمامداری به انتخابات تا ابد و بدون معارض، در اختیار مسلمانان قرار گیرد.