اذان بلال خاطرهانگیزترین اذانها
خاطره نخستین ندای رسولالله جبر کوه صفا و صفیر سنگاندازیهای ابولهب! خاطره دوران اختفای مسلمانان و شکنجه و آزار بلال و جمعی از ناتوانان! خاطره غربت اسلام و دوران تبعید مسلمانان و روزهای هجرت و خاطره نزول پیدرپی سورهها و آیههای قرآن بر رسولالله جو هم چنین خاطره برافراشتن نخستین پرچمهای غزوات صدر اسلام و مشاهده سیمای نورانی رسولالله جدر پیشاپیش سپاهیان اسلام! و یادآوری تمام پیروزیهای زمان پیامبر جتوأم با این همه رنجها و مشقتها و محرومیتها و غم و غصهها و بالاخره خاطره هولانگیزترین حادثه جهان اسلام یعنی رحلت رسولالله جکه از آن لحظه تا حال بلال را خاموش و سر در گریبان کرده است و یادآوری این خاطرهها از شنیدن اذان بلال یاران وفادار پیامبر جرا به حدی تحت تأثیر قرار داده است که صدای گریه و ضجههای آنها در فواصل کلمات اذان قطع و وصل و جویهای اشک روان بر محاسن سفید امیرالمؤمنینس [۱۳۷۱]و همه یاران مهاجر و انصار حاضر، در حال جریان است و بلال که طنین این گریهها و تأثر یادآوری این خاطرهها به شدت گلویش را میفشارد و کلمات اذان را توآم با گریه به گوش آنها میرساند در تلاش است که هر چه بیشتر بر اعصاب خود مسلط گشته و کلمات اذان را به آخر برساند و این جمعیت با چشمان اشکآلود و دلهای پر از سوز و گداز به محض شنیدن صدای قامت بلال در صفوف منظم پشت سر امیرالمؤمنینسرو به کعبه ایستاده و نماز ظهر را به امامت دومین جانشین رسولالله جدر جابیه شام به جا میآورند و بعد از فراغت از نماز، امیرالمؤمنینساز مردم شام و اهل جابیه و از تمام فرماندهان خداحافظی کرده و همراه جمعی از مهاجرین و انصار به سوی مدینه رهسپار میگردد [۱۳۷۲]، امیرالمؤمنینسهنگامی که فرماندهان سپاه او را بدرقه میکنند به گرمی با آنها معانقه کرده و دست آنها را میفشارد و در لحظهای که دست عمرو بن عاص را در دست دارد، یک نگاه عمیق و همراه با تبسمی به او میگوید: «امیر! [۱۳۷۳]خداحافظ» عمرو بن عاص در حالی که با شنیدن این کلمه در شور و احساس غرق میشود، چون مطمئن است این کلمه مربوط به سابقه او نیست و امیرالمؤمنینسهم اهل تعارف نمیباشد، یقین پیدا میکند که این کلمه صدور همان فرمان محرمانه است در جهت اعزام او به سوی مصر و به همین جهت بعد از پایان یافتن مراسم تودیع، بلادرنگ به محل خدمت خویش در پادگانهای فلسطین برگشته و فردای همان روز در رأس چهار هزار [۱۳۷۴]نفر از سپاهیان اسلام، از کوتاهترین راهها به سوی کشور مصر میشتابد،
[۱۳۷۱]ـ الکامل، ج۲، ص۵۶۲، و الفاروق عمر، ج۲، ص۲۹۷ و حیاه عمر، ص۲۶۰. [۱۳۷۲]ـ الفاروق عمر، ج۱، ص۲۹۸. [۱۳۷۳]ـ زندگانی عمر، الکساندر مازاس، ص۶۶. ترجمه: ما تحقیق این دانشمند فرانسوی را بر نظر برخی از مورخین ترجیح دادیم که نوشتهاند: «امیرالمؤمنینسبعد از برگشتن به مدینه و مشورت با اصحاب و پیدایش اختلافنظر طی نامهای عمرو بن عاص را مأمور آزاد کردن مصر کرد و در حال محاصره قیساریه رهسپار کشور مصر گردید» و طبری، ج۵، ص۱۹۲۲، به نظر الکساندر مازاس تصریح میکند. [۱۳۷۴]ـ مورخین درباره تعداد افراد این سپاه اختلاف دارند برخی چهار هزار و برخی سه هزار و برخی پنج هزار نوشتهاند به (فتوح البلدان بلاذری، ص۲۱۴ و الفاروق عمر، ج۲، ص۱۲۹ مراجعه شود).