سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

فاروق، عنصر قهر و خروش و ایمان، از احساس ذلت به هیجان می‌آید

فاروق، عنصر قهر و خروش و ایمان، از احساس ذلت به هیجان می‌آید

فاروق وقتی شنید، که ماده چهارم نیز جزو مواد پیمان‌نامه است، و قرار است این پیمان را بر روی کاغذ بیاورند خون در تمام رگ‌هایش بجوش آمد، و با حالتی از اضطراب [۳۱۴]و هراس خود را به ابوبکر رسانید وباو گفت: «آخر این صلح ذلت‌بار چرا؟!» و ابوبکر، عنصر حکمت، در یک کلمه جواب او را داد: «کار پیامبر خدا هرگز خالی از حکمت نیست» باز فاروق، این عنصر قهر و التهاب، آرام نمی‌گیرد، و خود را به پیامبرجمی‌رساند و باو عرض می‌کند:

- آیا تو پیامبر خدا نیستی ؟

- بلی پیامبر خدا هستم.

- آیا دشمنان ما مشرک نیستند؟

- بلی مشرک هستند.

- پس چرا ما در مقابل مشرکین تن به ذلت دهیم؟

- من پیامبر خدا هستم و کار من هرگز خالی از حکمت نخواهد بود.

فاروق، پس از آنکه مطمئن می‌شود که گنجانیدن این ماده بر مبنای آرای دیگران نبوده وخواسته خاص پیامبر است یک مرتبه آرام می‌گیرد و از همه اضطراب و هراس و حرارتها بیرون می‌آید، و در جهت تسلیم به فرمان پیامبر شخصاً پایین این پیمان‌نامه را امضا می‌کند و از این نوع بحث با پیامبر جهم بحدی پشیمان می‌شود که در آینده برای کفاره آن چقدر روزه می‌گیردو نماز سنت می‌خواند و برده‌ها را از مال خود آزاد می‌کند [۳۱۵]، و با اینکه جز رضای خدا و پیامبر نظری نداشت.

پیامبر جپس از تکمیل پیمان‌نامه با یاران خود از حدیبیه بمدینه بر می‌گردد و در وسط راه سوره فتح ﴿إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحٗا مُّبِينٗابر او نازل می‌گردد و در دم پیامبر جفاروق را فرا می‌خواند [۳۱۶]و این سوره را بر او تلاوت می‌کند تا با شنیدن این مطلب که خدا این صلح را پیروزی آشکار نامبرده است هیچ اثری از اضطراب و هراس در قلب این یار وفادار پیامبر و در ضمیر این عنصر قهر و خروش باقی نماند.

این صلح از چندین جهت، آشکارا به پیروزی منتهی گردید یکی اینکه بر اثر این آتش‌بس طولانی، مسلمانان و کفار برای ملاقات یکدیگر و آمد و شد بمیان همدیگر کاملاً آزاد شده‌اند و این آمد و شد موجب گردید که در عرض تنها دوسال آن اندازه مردم مسلمان

شوند که در عرض هجده‌سال گذشته این اندازه مردم، مسلمان نشده‌ بودند [۳۱۷]و یکی هم اینکه با پیمان آتش‌بس با قریش از جانب جنوب مسلمانان از هر خطری ایمن هستند و می‌توانند به یهودیان ماجراجوی خبیر حمله کنند و خطر جانب شمال را نیز از بین ببرند و بعد از رفع این دو خطر، و امنیت داخلی حجاز، پیامبر جپس از گذشت یک ماه از صلح حدیبیه، در راس همان سپاهی که در حدیبیه حضور داشتند باضافه دویست نفر داوطلب دیگر جمعاً یکهزار وششصد نفر که دویست نفر اسب سوار بودند [۳۱۸]، بسوی منطقه خیبر براه افتاد و بعد از سه روز راه، شبانگاه [۳۱۹]در مقابل قلعه‌های محکم خیبر فرود آمدند و فردا تمام قلعه‌ها را در محاصره خویش قرار دادند این سه قلعه (ناعم، قَموص، صَعب) در حمله‌های نخستین جنگاوران مسلمان فتح گردید، اما دو قلعه (وَطیع و سُلالِم) که در دست سلحشور معروف (مَرحَب) بود فتح آن‌ها با مشکلاتی مواجه گردید، پیامبر جابوبکر [۳۲۰]را در رأس ستونی به فتح آن‌ها مأمور نمود که با فداکاری‌ها موفق نشد، سپس عمر [۳۲۱]را در رأس ستونی مأمور فتح آن‌ها کرد که او هم با این‌همه از جان‌گذشتگی پیروزی را بدست نیاورد، پیامبر جفرمود فردا پرچم را بدست کسی میدهم که در حمله خویش موفق شود. فردا فاروق در میان بزرگان اصحاب، و پیش از همه آرزو می‌کرد پرچم را در دست گیرد، برای گرفتن پرچم آماده گردید [۳۲۲]، ولی تقدیر با تدبیرش موافق نیامد و پیامبر جپرچم را بدست علی مرتضی داد، و آخرین قلعه‌ها بدست او فتح گردید و جنگ خیبر پایان یافت و زمین خیبر به فرمان پیامبر در بین مجاهدین جنگ خیبر تقسیم گردید که یک قطعه از زمین زمین‌های خیبر بنام (ثمغ) [۳۲۳]سهمیه فاروق گردید و فاروق به خدمت پیامبر جشتافت و عرض کرد: یا رسول‌الله! از زمین‌های خیبر قطعه‌ای بمن رسیده است که من از آن مرغوبتر چیزی نداشته‌ام، امر بفرمایید که من را چه کار کنم؟

[۳۱۴] اضطراب فاروق ناشی از این بود، که خیال می‌کرد این صلح را بر اسلام تحمیل کرده‌اند و خیال می‌کرد علت این صلح تحمیلی ترس مسلمانان از جنگ است بنابراین آنچه را به ابوبکر گفت و به پیامبر عرض کرد تعریضی بود به مسلمانان که چرا با وجود ایمان به خدا و پیامبر از جنگ می‌ترسند، زیرا به محض اینکه پیامبر فرمود: «این صلح کار من است و کار من خالی از حکمت نیست» اضطراب و هراس فاروق خاتمه یافت، و برای ایجاد این صلح بحدی علاقمند گردید که در اثنای نوشتن پیمان وقتی ابوجندل پسر سهیل از طرف قریش گریخته بود و سهیل او ا استرداد کرد و پیامبر موافقت کرد فاروق در میان دهشت و اضطراب همه مسلمانان با او بیرون رفت و او را به صبر و شکیبایی دلنوازی داد، برای مطالعه این مطلب و بقیه بحث‌های فاروق با ابوبکر و در خدمت پیامبر به طبری، ج۳، ص ۱۱۲۴ و ابن هشام، ج۲، ص۲۱۹، و ۲۱۵ و ابن اثیر، ج۱، ص۳۳۰ مراجعه شود. [۳۱۵] طبری ج۳، ص ۱۱۲۲ و ابن هشام، ج۲، ص۲۱۵. [۳۱۶] صحیح بخاری همراه شرح ارشاد ساری، ج۶، ص۳۵۳. [۳۱۷] طبری ج۳، ص ۱۱۲۶ و ابن اثیر، ج۱، ص۲۳۶ و ابن هشام، ج۲ ص۲۲۰. [۳۱۸] حیاة محمد، هیکل، ص۳۸۶ [۳۱۹] ابن هشام،‌ج۲، ص۲۲۴. [۳۲۰] طبری، ج۳، ص۱۱۴۷ و ابن اثیر، ج۱،‌ص۲۵۷. [۳۲۱] طبری، ج۳، ص۱۱۴۷ و ابن اثیر، ج۱،‌ص۲۵۷. [۳۲۲] الفاروق، شبلی نعمانی، ج۱،‌ص۶۶. [۳۲۳] الفاروق، شبلی نعمانی، ج۱،‌ص۶۶.