غرور کاذب دشمن سبب پیروزی سپاه اسلام میشود
عمرو بن عاص پس از شنیدن این گزارش هولانگیز درباره اهمیت پادگان بابلیون غرق در اندیشه میشود که از چه ارهی و با چه تاکتیکی این پادگان را به سقوط بکشاند [۱۴۳۲]، که ناگاه مأمورین اطلاعاتی به او خبر میدهند که: «تیودور فرمانده مغرور پادگان، ماندن در حصار پادگان را حقارت و ضعف شمرده است و هم اکنون در راه عینشمس است و قرار است شب هنگام به سپاه اسلام شبیخون بزند [۱۴۳۳]». عمرو بن عاص بینهایت خوشحال است که غرور کاذب و بیجای دشمن بخش مهمی از مشکلات کار او را حل کرده است و برای حل بقیه مشکلات از تاکتیکهای نظامی استفاده میکند و بلادرنگ یک ستون پانصد نفری را مأموریت میدهد که شبانگاه در پشت تپههای مشرف بر محل حرکت سپاه تیودور و در نقطه معینی کمین بگیرند [۱۴۳۴]و یک ستون پانصد نفری دیگری را مأموریت میدهد که در همان نقطه در برابر ستون اول سنگر بگیرند [۱۴۳۵]و با علائم رمز شب در حال آمادهباش باشند و خود نیز در رأس هفت هزار مرد [۱۴۳۶]جنگی به راه افتاده و در همان نقطه به سپاه تیودور [۱۴۳۷]، رسیده و در همان لحظهای که سپاه اسلام از جلو مانند کوهی بر سپاه دشمن فرود میآید، ستونهای پانصد نفری نیز از چپ و راست و مانند خروارها سنگ سخت و تیز بر تهیگاه سپاه فرود میآیند [۱۴۳۸]و سپاه عظیم روم از این حمله ناگهانی و از مشاهده برق شمشیرهای مرگآور و شراره چشمان آتشبار سپاهیان اسلام به امواج بیتاب و لرزانی مبدل میگردد و هر چند ساعتها بر اعصاب خود مسلط و در نهایت شجاعت و دلاوری میجنگند و تلفاتی را هم به بار میآورند اما صلابت و ایمان و تاکتیکشناسی سپاهیان اسلام ناگاه نظم سپاهیان رومی را به هم میزند و پس از دادن تلفات سنگین و اسرای زیاد و غنایم بسیار، از صحنه جنگ گریخته و به پادگان بابلیون میشتابند [۱۴۳۹]و سپاه اسلام آنها را تعقیب و دیدبانان و تیراندازان و سنگاندازان هم از ترس جان خود برجها را تخلیه کرده و پادگان بابلیون به آسانی در حلقه محاصره سپاه اسلام قرار میگیرد [۱۴۴۰]و پس از مدتی مُقَوْقَس فرمانروای مصر، که از طرف هرقل برای اتخاذ تصمیمات لازم به این پادگان اعزام گردیده است، تصمیم میگیرد از راه صلح این پادگان را از خطر سقوط نجات دهد [۱۴۴۱]و شبی مخفیانه از دروازه پادگان خارج و به وسیله قایقی به جزیره (رَوْضة) [۱۴۴۲]در وسط نیل حرکت میکند و از آن جا اُسْقُف اعضم را همراه نامهای به نزد عمرو بن عاص میفرستند و در این نامه ضمن بلوفهای نظامی و تعریف از قدرت ارتش روم و اظهار دلسوزی نسبت به سپاهیان اسلام درخواست میکند که چند نفر برای مذاکره صلح به نزد او فرستاده شوند،
[۱۴۳۲]ـ الفاروق عمر، ج۲، ص۱۵۶ و حیاة عمر، شبلی، ص۳۲۰ و ۳۲۱ و زندگانی عمر، الکساندر مازاس، ص۷۷ و ۷۸. [۱۴۳۳]ـ همان. [۱۴۳۴]ـ همان. [۱۴۳۵]ـ همان. [۱۴۳۶]ـ همان. [۱۴۳۷]ـ همان. [۱۴۳۸]ـ همان. [۱۴۳۹]ـ همان. [۱۴۴۰]ـ همان. [۱۴۴۱]ـ همان. [۱۴۴۲]ـ الفاروق عمر، هیکل، ج۲، ص۱۶۲ و ۱۶۳ و زندگانی عمر، الکساندر مازاس، ص۸۰ و ۸۱ و حیاة عمر، ص۳۲۴ و الفتوحات الاسلامیه، ص۷۰.