سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

بابل شهر اسطوره‌ها در تصرف سپاه اسلام

بابل شهر اسطوره‌ها در تصرف سپاه اسلام

و از حیث شکوه و زیبایی لقب (عروس شرق) را گرفته بود، و کاخ‌های سر به فلک کشیده آن در اطراف گنبدهای مینوی معابد بزرگ، که در میان باغ‌های سرسبز و خرم آرمیده بودند و گل‌های عطرآگین میدان‌های [۹۸۷]این شهر بزرگ، پیام مرفه‌ترین نوع زندگی شرقی را به عابرین می‌رسانید، و قصرهای باشکوهی که سر به آسمان ساییده و انعکاس نور ماه و خورشید و ستارگان [۹۸۸]از صیقلی سنگ مرمرهای آن‌ها چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کردند، عموماً از تناسب این لقب (عروس شرق) برای این شهر بحث می‌کردند، و روزی زیبایی و شکوه این شهر و آوازه این باغ‌های معلق این شهر، که یکی از ععجایب هفتگانه جهان لقب گرفته بود، شهر بابل، نمرود را تا آن جا فریفته بود، که از گلیم بشر بودن پا را فراتر دراز کرده و هوای اُلُوهیت و خدایی را در سر می‌پروارند، و ابراهیم÷پیامبر بزرگ خدا را به منجیق می‌بست و به آتش می‌انداخت، و روزگاری در همین شهر (بُخْت نَصَر) فرمان حمله به اورشلیم را صادر کرد و حکومت هزاران ساله یهود [۹۸۹]را منقرص و بزگران قوم یهود را به صورت اسرا به این شهر آورد، و در همین شهر بود که اولین اعلامیه حقوق بشر [۹۹۰]به وسیله (حَمُورابی) تدوین گردید، و بالاخره این شهر است که قرآن در سوره بقره مخصوصاً به عنوان شهر مرموز و افسانه‌ای از او نام برده و روزگاری در همین شهر آموزشگاه سحر و افسون و جادو دائر و قصه مرموز هاروت و ماروت منسوب به این شهر است.

اما فرمانده سپاه اسلام، سعد، وقت خود را به تجدید این خاطره‌ها و مشاهده آثار باستانی و خواندن کتیبه‌های شهر بابل تلف نمی‌کند، زیرا او خود مردی است اسطوره‌ساز و در رأس سپاهی قرار گرفته است که عمیق‌ترین اثر را بر صفحات تاریخ ملت‌ها ایجاد می‌کند و خاطره‌های حیرت‌انگیزی را در قلب زمان‌ها و مکان‌ها به ودیعت می‌گذارد، به همین جهت سعد بعد از نگاه عبرت‌آمیزی به شهر نمرود و حمورابی و بخت نصر سریعاً به سوی تیسفون، شهر کسراها، حرکت می‌کند و در مسیر خویش به پادگان مهم (کوثی) می‌رسد و با یک نبرد شدید و خونین این پادگان را به تصرف در می‌آورد و از زندان کوثی [۹۹۱](که معروف است نمرود در زمان خود مدتی ابراهیم خلیل ÷را در این جا زندانی کرده است [۹۹۲]بازدید می‌کند و بعد از یک نگاه عبرت‌آمیز این آیه را می‌خواند: ﴿وَتِلۡكَ ٱلۡأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيۡنَ ٱلنَّاسِ[آل عمران: ۱۴۰] [۹۹۳]و ماییم که این روزگاران را در بین مردم دست به دست می‌کنیم».

سعد، به زُهره و به هاسم بن عتبه، فرمان می‌دهد که در رأس بخشی از سپاه اسلام و در پیشاپیش سپاه اسلام پیش برونند، و زهره و هاشم در مسیر خویش در محل (ساباط [۹۹۴]به پادگان ایران جاویدان می‌رسند، که در این پادگان انبوه عظیمی از سپاهیان از جان گذشته، یک شیر هول‌انگیز جنگی را در جل خویش قرار داده [۹۹۵]، و هر روز این قسم را با شور و احساسات ملی تکرار می‌کنند: «که تا ما زنده هستیم، ایران پایدار و همیشه جاوید است [۹۹۶]»

[۹۸۷]ـ معجم البلدان، یاقوت حموی، کلمه بابل و الفاروق عمر، هیکل، ج۱، ص۱۹۲، و (ابوبکر و عمر)، ص۲۷۲. [۹۸۸]ـ همان [۹۸۹]ـ همان [۹۹۰]ـ همان [۹۹۱]ـ کوثی با ضم و سکون و ثاء سع نقطه و الف مقصوره از توابع شهر بابل که ابراهیم÷در آن جا متولد و در آن جا نیز به آتش افکنده شده است، معجم البلدان، یاقوت حموی، کلمه (کوثی). [۹۹۲]ـ الفاروق، شبلی نعمانی، ج۱، ص۱۵۱. [۹۹۳]ـ همان [۹۹۴]ـ ساباط: ساباط کسری که محلی است تابع مدائن و معروف است و فارس‌ها آن را (بلاس آباد) می‌گویند که بلاس نام مردی بوده است، معجم البلدان، یاقوت حموی. [۹۹۵]ـ الکامل، ج۲، ص۵۰۸، و الفاروق، شبلی نعمانی، ج۱، ص۱۵۱، در ترجمه طبری، ج۵، ص۱۸۰۵، به جای این شیر از پهلوانی نام برده است و به نظرم مترجم در ترجمه اشتباه کرده است. [۹۹۶]ـ همان