مقوقس در جزیره روضه با عمرو عاص تماس میگیرد
و مُقَوْقَس در جزیره روضه برگشتن این هیئت را دقیقهشماری میکند ولی دو شبانهروز میگذرد و خبری از آنها نیست و نگران میشود که سپاه اسلام اسقف و همراهانش را به قتل رساینده باشند اما پس از برگشتن آنها معلوم میشود [۱۴۴۳]، که عمرو بن عاص عمداً آنها را معطل کرده است تا به اوضاع و احوال سپاهیان اسلام کاملاً آشنا شوند و به همین جهت هیئت اعزامی در نخستین لحظات بازگشت قبل از این که جواب نامه را به مقوقس بدهند با یک حالتی از دلباختگی، از ایمان محکم و اخلاق پسندیده و نظم و انضباط و روحیه قوی سپاهیان اسلام بحث کردند [۱۴۴۴]و مخصوصاً بر این نکته تأکید میکردند، که تمام افراد سپاه در هر شب و روز پنج بار [۱۴۴۵]اندام ظاهری خود را میشستند و در صفوف منظم و پشت سر امام جماعت به عبادت خدا میپرداختند و مقوقس نیز که تحت تأثیر بیانات آنها قرار گرفته است، در همان حالی که جواب نامه را از آنها میگیرد زیر لب این جمله را زمزمه میکند [۱۴۴۶]: «به خدایی که فقط به او قسم یاد میشود، چنین قومی اگر به کوهها هم حمله کنند آنها را از جای خویش میکَنند، و اگر با آنها صلح نکنیم به اسارت آنها درمیآییم» و وقتی نامه را خواند در آن چنین میبیند [۱۴۴۷]: «و بعد، در بین ما و شما تنها سه راه وجود دارد ۱ـ اسلام را بپذیرید و برادر ما باشید ۲ـ بر دین خویش باقی بمانید و هر ساله جزیه به سپاه اسلام بپردازید ۳ـ با ما بجنگید و عواقب وخیم آن را به عهده بگیرید» مقوقس از احساس این قدرت و قاطعیت فرمانده سپاه اسلام بیشتر به صلح متمایل میگردد و به او پیام میدهد که جمعی را برای گفتگو و تعیین مواد صلحنامه به نزد او بفرستد و عمرو بن عاص، عباده بن صامت را با دستورات لازم و همراه نه نفر دیگر به نزد مقوقس اعزام میدارد، عباده سیاهپوستی است استخواندار و تنومند [۱۴۴۸]و امیرالمؤمنینساو را معادل یک هزار مرد جنگاور به کمک عمرو عاص فرستاده است و اینک در رأس این هیئت با مقوقس در پای میز مذاکره نشسته است و هنگامی که به نام خدا گفتگو را آغاز میکند، مقوقس فریاد میکشد: «این سیاهپوست را از ما دور کنید و یکی از سفیدپوستان گفتگو را آغاز کند. [۱۴۴۹]» و مقوقس بیخبر است از این که دین اسلام از همان آغاز ظهور خویش با تفکر تبعیض نژادی و تفاوت سفیدپوست و سیاهپوست به مبارزه برخاسته،
[۱۴۴۳]ـ همان. [۱۴۴۴]ـ همان. [۱۴۴۵]ـ همان. [۱۴۴۶]ـ الفاروق عمر، ج۲، ص۱۶۴ و ۱۶۳ و زندگانی عمر، الکساندر مازاس، ص۸۱ و حیاة عمر، شبلی، ص۳۲۵ و الفتوحات الاسلامیه، ص۷۱ و معجم البلدان یاقوت حموی (فسطاط). [۱۴۴۷]ـ همان. [۱۴۴۸]ـ همان. [۱۴۴۹]ـ الفاروق عمر، ج۲، ص۱۶۴ و حیاة عمر، شبلی، ص۳۲۷ و الفتوحات الاسلامیه، ص۷۱.