سپاه اسلام با سپاه خاقان روبرو میشود
و وقتی احنف سپاه عظیم و مجهز خاقان را در برابر خود دید، از یکطرف با تلاوت آیههای قرآن روحیه سپاهیان اسلام را تقویت نمود و بر این آیه تاکید کرد [۱۸۵۰]﴿كَم مِّن فِئَةٖ قَلِيلَةٍ غَلَبَتۡ فِئَةٗ كَثِيرَةَۢ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ﴾[البقرة: ۲۴۹] و از طرف دیگر پیام امیرالمونین را به اطلاع خاقان رسانید، که سپاه اسلام به متصرفات خاقان در ماوراءالنهر تجاوز نخواهد کرد [۱۸۵۱]و خاقان به بلخ برگشت، و مدتی در آنجا ماند و از رفتار و گفتار سپاهیان اسلام به خوبی فهمید که پیام امیرالمومنین درست بوده و سپاه اسلام از جیحون عبور نمیکند و کاری به متصرفات او در ماوراء النهر ندارد، و از طرف دیگر نیز مصلحت نمیدانست که به خاطر دفاع از یک همسایه شکست خورده با سپاه نیرومند اسلام وارد جنگ [۱۸۵۲]شود، از این رو خاقان همراه سپاه خود از جیحون عبور کرد و به سمرقند و فرغانه بازگردید
[۱۸۵۰] البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۱۲۸. [۱۸۵۱] فاروق اعظم، هیکل، ج ۲؛ ص ۸۰. [۱۸۵۲] البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۱۲۸ و ۱۲۹ و طبری، ج ۵، ص ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ و الکامل، ۳، ص ۳۵.