سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

فرجام کار خالد

فرجام کار خالد

خالد پس از عزل از صحنه‌های جنگ دور گردید [۱۲۵۸]و چهار سال در رنج و دوری از صحنه‌ها و این که می‌دید همکاران او خود را به پایتخت قیصر روم رسانیده‌اند و در شرق و غرب تا دورترین نقطه پیشرفته‌اند زنده ماند و در سال بیست و یک [۱۲۵۹]هجری به مرگ عادی و در آغوش مادر پیر خود در مدینه وفات کرد [۱۲۶۰]و در بستر بیماری با آه و ناله اندام خود را به مادرش نشان داد که از سر تا بیست تا سی آثار زخم شمشیر و تیر و نیزه مشاهده می‌گردید [۱۲۶۱]و در نهایت تأسف به مادرش می‌گفت: «مادر! چقدر متأثرم که با وجود این که در این همه صحنه‌های خون و آتش شرکت کردم و این همه زخم‌های کشنده برداشتم باز به درجه شهادت در راه خدا نائل نیامدم و اینک مانند یکی از جانداران ناتوان و بیمار بر بستر مرگ جان می‌دهم [۱۲۶۲]».

شنیدن این ناله‌های جانگداز برخی از مورخین را در حقانیت اقدام فاروقسدچار تردید کرده است و از خود می‌پرسند، راستی فاروق حق داشت سپاه یک چنین سردار قدرتمند و فاتح و باسابقه و فداکار و نستوه را به خاطر بخشیدن وجهی به اشعث یا مسائل دیگر جزئی و کم‌اهمیت خانه‌نشین کند؟ و در مقابل برخی تعجب می‌کنند که ابوبکر صدیقسدر زمان خود چرا این فرمانده تکرو خودمحور را از تمام پست‌های ارتشی معزول نکرد؟ و چرا فاروقسدر آغاز امر به تنزل او از فرماندهی کل به فرماندهی جزء اکتفا نمود؟ و چرا مدت پنج سال تمام تک‌روی‌ها و خودمحوری‌های این فرمانده را تحمل کرد؟ اما من مطمئن هستم این چراها عموماً ناشی از ساده‌اندیشی و عدم اطلاع از تدابیر عمیق کشورداری است؛ پزشکان متخصص جراحی، خود بهتر می‌دانند که چه عضوی و چه در شرایطی و به چه علت باید از بدن جدا شود، و افراد عادی تنها از مشاهده آثار بعدی یک عمل جراحی می‌توانند به حکمت و بصیرت و مهارت پزشک جراح پی ببرند، مصلحت کلی جهان اسلام و به قول عرب‌ها (اَلسِّیاسَةُ الْعُلْیا) یک وقت ایجاب می‌کرد که تکروی‌ها و خودمحوری‌های ذاتی خالد تحمل گردد تا به وسیله او مسیلمه در یمامه و میناس در شام کشته شوند و با جاری کردن جوی‌های خون در عراق، در شام و در یمامه رعب و هراسی در تمام جبهه‌ها در دل دشمنان ایجاد گردد که توان هرگونه مقاومتی را در برابر پیشرفت سپاه اسلام از دست بدهند، و یک وقت هم ایجاب کرد این شیر ژیان و این فرمانده تکرو و خودمحور به خانه و لانه خود کشانده شود.

آری فاروقساین سردار پرزور و فداکار و باسابقه را از تمام کارها برکنار کرد، و فرمانده مقتدر دیگر (مُغَیره) را نیز برکنار کرد، ابوموسی اشعری را نیز برکنار کرد و بر سر عمرو بن عاص فرمانده فاتح کشور مصر تازیانه‌هایی فرود آورد و چند مرتبه معاویه بن سفیان را توبیخ و تهدید و محاکمه کرد و بی‌شمار فرماندهان و استانداران را عزل و مجازات و حتی تازیانه زد و بالاخره خیلی از این جراحی‌ها و آمپول‌کاری‌ها و ضرب و مجازات‌ها را انجام داد، اما آثار بعدی این جراحی‌ها و این ضرب و مجازات‌ها چه بود؟

جهانی پر از عدل و داد و متحد و یکپارچه در اطاعت دین اسلام و حاکمیت قرآن و رهسپار به سوی اوج کمال و سعادت در هر دو جهان.

[۱۲۵۸]ـ الفاروق عمر س، هیکل، ج۱، ص۲۸۱ و ۲۸۲. [۱۲۵۹]ـ همان [۱۲۶۰]ـ الفاروق عمر س، هیکل، ج۱، ص۲۸۲، در همین مرجع روایت شده که وقتی فاروقسمادر خالد را دید که شعری به این مضمون می‌خواند «وقتی چهره‌های مردم ظاهر می‌شود تو از هزار هزار قوم بهتر هستی» فاروقسگفت: «به خدا راست گفتی خالد چنان بود» و وقتی زنان مدینه برای خالد گریه می‌کردند کسانی به فاروقسگفتند طبق عادت خود چرا آن‌ها را منع نمی‌کنی؟ فاروقسگفت: «زنان عموماً حق دارند برای امثال خالد گریه کنند مادام صدایشان بلند نشود». درمرجع سابق روایت شده که تمام مسلمانان بر اثر مرگ خالد در تأثر و تأسف شدید فرو رفتند و فاروقساز همه آن‌ها متأثرتر و غمگین‌تر بود. [۱۲۶۱]ـ همان [۱۲۶۲]ـ همان