سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

مجدداً فاروقسعزل خالد را تقاضا می‌کند

مجدداً فاروقسعزل خالد را تقاضا می‌کند

اول حرف‌های قتاده تا حدی مغرضانه است زیرا در مورد قتل اسرا که مالک نیز یکی از آن‌ها بوده است با خالد دعوا و کشمکشی داشته و قتاده جرم قتل اسرا را به گردن او انداخته است [۵۹۰]، دوم خالد از رفتار و گفتار مالک، ارتداد او را تشخیص [۵۹۱]داده و مجوزی برای قتل او داشته است، و اگر در تشخیص خویش فرضاً اشتباه هم کرده باشد قتل عمدی نبوده است و موجب قصاص نیست و بلکه غیرعمدی و موجب دیه است، و ابوبکرسدیه او را به برادرش متمم پرداخت می‌نماید [۵۹۲]، سوم مالک در میان جمعی از اسرا بوده که عموماً کشته شده‌اند و معقول نیست که خالد نظر خاصی نسبت به مالک داشته باشد و جمعیت زیادی از مسلمانان بی‌گناه را به خاطر کشتن او به قتل رسانیده باشد زیرا خالد فرمانده کل سپاه بوده و می‌توانست با تشکیل دادگاه صحرایی و با استنباطی که از رفتار و گفتار مالک می‌داشت فقط فرمان قتل او را صادر نماید چهارم همه این سر و صداها حداقل بعد از مرور یک ماه از این ماجرا، برپا گردیده است یعنی بعد از تمام شدن عده (ام تمیم) که گذراندن دوره‌های پاکی از [۵۹۳](طُهْر) یک ماه بیشتر طول کشید،‌و خالد بعد از این مدت با او ازدواج کرد که همین ‌ازدواج بی‌مورد و بی‌موقع در کنار خون‌های ریخته شده، احساسات خویشان نزدیک مالک و احساسات را طی کرده است و مجوز هم داشته است ولی چون برخلاف همه عرف و عادت‌های عرب است و اثری از آثار هوسبازی خالد است که با روحیه فرماندهی سپاه اسلام موافقت نمی‌کند، کسانی و از جمله فاروقسعزل او را مقام فرماندهی سپاه درخواست می‌نمایند ولی در نظر ابوبکرساین حرکت ناشیانه خالد تنها موجب توبیخ شدیدی است که او را این توبیخ را نسبت به او انجام داده است و به هیچ وجه موجب عزل او نخواهد بود [۵۹۴]، پنجم، به ابوبکرسگزارش شده است که (مسلیمه کذاب) خطرناک‌ترین دشمنان اسلام، در منطقه یمامه چهل هزار مرد جنگی را به دور خود جمع کرده، و با حقه و فریب و جاودگری آن‌ها را به پیامبری خویش معتقد کرده است که همه آن‌ها جان بر کف آماده اجرای فرمان‌های او هستند، و هر روز عده دیگری به جمعیت آن‌ها اضافه می‌شود، و اگر ابوبکرسدر اسرع وقت در جهت حمله به یمامه اقدام لازمی به عمل نیاورد، در آینده نه چندان دور سپاه عظیم و روزافزن و فداکار مسیلمه به صورت طوفانی به مدینه و مکه و طائف سرازیر می‌شود و اثری از آثار اسلام و اسلامیان را باقی نمی‌گذارد، و با توجه به این دلایل ابوبکرسخالد را عزل نمی‌کند، و بلکه به او دستور می‌دهد که در رأس سپاه مجهز خویش به مسیلمه کذاب در یمامه حمله کند و ابوبکرسعمداً خالد را به معرکه و آتش و خون می‌افکند تا اگر شهید شود یا در برچیدن بساط یک پیامبر دروغگو و نیرومند موفق شود، گناهان احتمالی او از بارگاه خدا بخشوده گردد و در هر صورت این سروصداها نیز خاموش گردند و بالاخره ابوبکرسپس از آن که اصرار و فریاد وزیر مشاور خود را (فاروقس) با این جمله «خالد لقب سیف الله را از پیامبر جدریافت کرده و شمشیری است که خدا آن را بر روی کفار کشیده است و من نمی‌توانم آن را به غلاف برگردانم [۵۹۵]» خاموش می‌کند خالد را برای سرکوبی مسیلمه به منطقه یمامه اعزام می‌دارد و خالد سریعاً به منطقه یمامه شتافت و وقتی در طول راه شنید که سپاه اسلام یکی به فرماندهی شرحبیل و دیگری به فرماندهی عکرمه از سپاه نیرومند مسیلمه شکست خورده‌اند احساسات جنگی او شدیدتر و قدم‌های او برای رسیدن به صحنه جنگ سریع‌تر گردید و سپاه خود را در مقابل سپاه مسیلمه مستقر نمود و مهم‌ترین روز، در تاریخ عرب و تاریخ اسلام فرا رسید، مسیلمه کذاب در ستاد فرماندهی یک سپاه مجهز و فداکار و شکست‌ناپذیر از باده غرور مست شده است و به شکست دادن سپاه خالد و اشغال نظامی شهرهای مکه و مدینه و طائف صددرصد امیداور است، زیرا او با کمتر از یک دهم سپاهی که حالا دارد با خود پیامبراسلام جاعلان جنگ داده بود، و در نامه تهدیدآمیزی که با او مبادله کرده بود، حوزه پیامبری او را فقط به سه شهر مکه، مدینه و طائف محدود نموده و تمام نقاط شبه جزیره عربستان را، منهای این سه شهر، حوزه پیامبری خویش اعلام کرده بود، و اکنون پیامبر جوفات کرده است، و یکی از پیروان او در جوی از اختلاف، به جای او نشسته است، و سپاه مسیلمه به چهل هزار مرد جنگی و فداکار رسیده است [۵۹۶]، و تمام مردان یمن، مهره، بحرین، حضرموت و کناره‌های خلیج فارس پشت سر او ایستاده‌اند، و صحنه این جنگ سرنوشت‌ساز را نظاره می‌کنند، و پس از موفقیت مسیلمه در این جنگ، عموماً به دنبال او را می‌افتند و به صورت طوفانی بی‌امان به مکه و مدینه و طائف سرازیر می‌شوند و اثری از آثار اسلام و اسلامیان باقی نمی‌گذارند، مسیلمه در این رؤیاهای طلایی است که ناگاه خالد فرمان حمله را صادر کرده و خود قبل از همه افراد سپاه حمله‌ور می‌شود، سیف الله است شمشیر خدا کشیده شده است و همین شمشیر شکاف‌های وسیعی را در قلب سپاه دشمن ایجاد می‌کند [۵۹۷]و سپاه اسلام به دنبال او و از همین شکاف‌ها با شمشیرهای خویش در قلب سپاه پیش می‌روند، شمشیر کاران سپاه مسیلمه خیلی ماهر و شجاع و فداکار هستند. با این حال نمی‌توانند از پیشروری سریع خالد جلوگیری کنند، زیرا سرعت عمل و حرکات مارپیچی خالد و تاکتیک و فوت و فن شمشیرزنی او طوری است که از تمام وجودش تمام شمشیرش پیدا است که مانند زبانه آتش بی‌امان و هولناک در قلب سپاه دشمن پیش می‌رود و سپاه شجاع و فداکار مسیلمه قدرت مهار کردن او را ندارد و طولی نمی‌کشد که همراه افسران ارشد خویش به سپاه فرماندهی مسیلمه نزدیک می‌شود تا با شکافتن کله کفر خطرناک‌ترین دشمن اسلام را نابود کند که در این رعب و هراس ستاد فرماندهی از جای خود کنده می‌شود و در پیشاپیش سپاه شکست خورده به باغ نزدیک (حدیقه الرحمان که متعلق به مسیلمه است) پناه می‌برند [۵۹۸]و دروازه‌های آهنین باغ را بر روی خود می‌بندند، خالد با سپاه پیروزمند خویش آن‌ها را تعقیب می‌کند و پس از آن که ده‌ها نفر در نهایت فداکاری از دیوار باغ بالا می‌روند و پس از شهادت چند نفر بقیه دروازه‌های باغ را بر روی سپاه خالد باز می‌کنند سپاه مسیلمه در محدوده دیوارهای این باغ در کمین شمشیر کشیده خدا و سپاهیان دلیر او می‌افتند، هر چند جنگاوران سپاه مسیلمه با کمال شجاعت و مهارت از خود دفاع می‌کنند [۵۹۹]ولی سرعت عمل و فوت و فن شمشیرزنی خالد و تاکتیک‌های جنگی او و ایمان و شجاعت سپاهیان او مجال هیچ گونه دفاعی را به آن‌ها نمی‌دهند و پس از آن که هزاران لاشه کفر در کنار درختان تنومند باغ بر زمین می‌افتد، ناگاه وحشی (یکی از سپاهیان خالد) فریاد می‌کشد: (الله اکبر من مسیلمه را کشتم) خالد همراه کسانی که سابقاً مسیلمه را دیده بودن و او را می‌شناختند به محل فریاد وحشی شتافت و معلوم شد که این پیامبر دروغگو و پرمدعا و جادوگر به دست وحشی کشته شده است [۶۰۰]و با صدای تکبیر سپاهیان اسلام که فضای حدیقه الرحمان را به لرزه درآورده بود کشته شدن کله کفر اعلام گردید و بقیه سپاه دشمن که در محیط دیوارهای بلند باغ محصور بودند و هیچ گونه راه فراری نداشتند ناچار به صورت اسرای جنگی تسلیم خالد شدند و این غائله عظیم که از زمان پیامبر جآغاز شده بود و به مرور زمان تا حدود نابود کردن اسلام و اسلامیان قدرت پیدا کرده بود با مهارت رزمی و قدرت جنگی و قهرمانی‌های خالد به کلی خاموش گردید، در این جنگ بیست و یک هزار نفر از جنگاوران سپاه مسیلمه کشته شدند [۶۰۱]رقم عجیبی که در تاریخ جنگ‌های عرب بی‌سابقه بود و شهداء سپاه اسلام نیز به یک هزار و دویست [۶۰۲]نفر رسیده بود.

خالد بعد از پایان جنگ، آمار دقیق شهدای اسلام و کشته شدگان سپاه کفر و به هلاکت رسیدن مسیلمه را همراه بارهای غنائم جنگی از طلا و نقره و تجهیزات جنگی و چندین هزار اسیران جنگی به مدینه و به خدمت ابوبکرسفرستاد و مسلمانان مدینه در عین این که از شهادت این جمعیت عظیم از یاران پیامبر جدر اندوه و ماتم غرق شدند از کشته شدن مسیلمه کذاب و کشته شدن بیست و یک هزار نفر از دشمنان اسلام و خاموش شدن این غائله عظیم خوشحال و مسرور بودند

[۵۹۰]ـ ابوبکر صدیق، هیکل، ج۱، ص۱۹۰ تا ۱۹۳. [۵۹۱]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۱۰ و ۱۴۰۸ و تاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۶۴. [۵۹۲]ـ تاریخ جریر طبری، ج۴، ص۱۴۰۹ و تاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۶۳ و۶۴. [۵۹۳]ـ تاریخ جریر طبری، ج۴، ص۱۴۰۸، ترجمه عین عبارت طبری این است: «خالد او را گذاشت تا دوران پاکی طهر را به سر برد اما اعراب زن گرفتن در ایام جنگ را عادتاً‌ زشت می‌دانستند» و در البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۲۲ نیز نوشته: «فلما حلت بنی بها = بعد از گذشتن عده به او پیوست و با او عروسی کرد». [۵۹۴]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۰۹، و ابن اثیر، ج۲، ص۶۴. توجه: طبری، ج۴، ص۱۴۰۸ و ابن اثیر، ج۲، ص۶۴ متفقاً‌می‌گویند خالد در شب سرد به جارچی گفت جار بکشید که هر کس اسیری در نزد خود دارد وسیله حرارت و گرمی به او ‌بدهد: «ادْفِئُو اُسَرائَكُمْ»ولی این جمله به منزله جمله آن‌ها را راحت کنید، در نظر آن‌ها این معنی را دارد که آن‌ها را بکشید و ضرار بن زور، مالک بن نویره را کشت و وقتی خالد غوغا را شنید و وحشت‌زده بیرون رفت و دید دستور او را برعکس فهمیده‌اند و با تأسف گفت قضا و قدر خودا رد نمی‌شود،‌ و بعد از آن که زن مالک دوره پاکی را حداقل یک ماه گذرانیدئه است، خالد او را به عقد ازدواج خویش درآورده است. بنابراین این هیاهو که خالد به خاطر زن زیبایش مالک را به قتل رسانده است و در همان شب نیز با او همبستر شده است به کلی عاری از حقیقت است و مخالف همه تاریخ‌ها است. [۵۹۵]ـ تاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۶۳ و تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۰۹، و البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۲۲. [۵۹۶]ـ تاریخ طبری، ج۴،ق ص۱۴۱۲ و تاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۶۷ و الفتوحاتئ الاسلامیه، سید احمد دحلانی، ج۱، ص۱۳ و ۱۴ و ۱۶. [۵۹۷]ـ تاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۷۱ و طبری، ج۴، ص۱۴۲۴. [۵۹۸]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۲۸ و ابن اثیر، ج۲، ص۷۲. [۵۹۹]ـ الفتوحات الاسلامیه، ج۱، ص۱۶ و تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۲۶. [۶۰۰]ـ الفتوحات الاسلامیه، ج۱، ص۱۶، وحشی همان برده سیاه پوست که حمزه سیدالشهداء را در غزوه احد شهید نمود با همکاری یک نفر از انصار مسیلمه را به قتل رسانید و ابن اثیر، ج۲، ص۷۲. [۶۰۱]ـ تاریخ جریر طبری، ج۴، ص۱۴۳۱ و تاریخ ابن اثیر، ج۱، ص۷۳ و ابوبکر صدیق، هیکل، ج۱، ص۲۱۵. [۶۰۲]ـ همان