بار دیگر در جبهه شرق (عراق)
این مغز نظامی و پرنبوغ، و این اسطوره تاریخ جنگهای رهاییبخش اسلام (فاروق اعظمس) از نخستین روزهای خلافت خویش، به همان اندازه که جبهه شمالی را به فرماندهی ابوعبید و مثنی و سعد و قعقاع داغتر نموده است و پس از شکست ارتش ایران، در (نَمارق و کَسْکَر بُوَیب و قادسیه) در سال پازندهم هجری [۹۸۳]، دو ماه بعد از جنگ قادسیه، امیرالمؤمنینسفرمان آزاد کردم مدائن [۹۸۴]را همراه نقشهها و طرحهای جنگی به سعد فرمانده کل سپاه اسلام در جبهه شرق ابلاغ مینماید و سعد در رأس سپاه شصت هزار نفری خویش، که بیش از نصف آن بعد از پیروزی در جنگ قادسیه به او پیوسته، به سوی تیسفون پایتخت کشور شاهنشاهی ایران، در حال حرکت است، و در مسیر حرکت سپاه به شهر بابل رسیده است و فیروزان فرمانداری قادسیه با جمعی از سپاهیان فراری در پادگان این شهر مستقر گشته است که به محض نزدیک شدن سپاه اسلام بار دیگر فرار کرده و شهر را بدون جنگ و خونریزی در اختیار سپاه اسلام قرار میدهد [۹۸۵]، بابل [۹۸۶]همان شهری است که روزی، شاهد یکی از بزرگترین تمدنهای بزرگ جهان بوده است.
[۹۸۳]ـ البدایه و النهایه، ابوالفداء، ج۷، ص۶۰، و الکامل، ج۲، ص۵۰۵. [۹۸۴]ـ همان [۹۸۵]ـ همان [۹۸۶]ـ بابل به کسر باء دوم در اصل و در زبان بابلی قدیم به معنی ستاره مشتری بوده و منطقهای شامل کوفه و حله. قصههای بسیار عجیبی درباره بابل روایت شده است (معجم البلدان یاقوت حموی درکمله بابل).