سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

مبارزه عمر به درگیری سختی کشیده می‏شود

مبارزه عمر به درگیری سختی کشیده می‏شود

سپس عمر خود را بمجالس دیگر بزرگان و اشراف قریش رسانید و حقانیت دین اسلام و مسلمان شدن خود را برای آنان بیان می‌کرد، و به توبیخ و خشم و ناسزاگویی آن‌ها اهمیت نمی‏داد، و روزی بخاطرش رسید که برای بیشتر روشن کردن مردم، لازم است درگیری‌هایی با آن‌ها پیدا کند، و از راه برخوردهای خشوت‏آمیز توجه مردم را بسوی خود جلب نموده و توده ناآگاه مردم را عموماً در جریان حقانیت دین اسلام قرار دهد و بعبارت دیگر این اعلامیه ناطق و گویا را بشکل رنگی و همراه تحرک در اجتماعات بسیار بزرگ در معرض دید مردم قرار دهد، و عمر برای این منظور به دنبال (جمیل بن [۱۷۸]مَعمر) می‏رود و او را پیدا می‌کند (جمیل بن معمر، کسی است که بیش از هر کس دیگر، به بیماری نشر خبرها گرفتار است [۱۷۹]و اگر یک مرتبه خبری را شنید تا ده‌ها مرتبه آن‌را بازگو نکند و باطلاع همه مردم نرساند آرام نمی‏نشیند)، و عمر خبر مسلمان شدن خود را و همان ایمانی که بحقانیت دین اسلام پیدا کرده، به جمیل می‌گوید، و جمیل در حالی که عمر بدنبال اوست با عجله راهی کوچه‏ها و میدان‌ها و معابر و محافل شهر می‌گردد و به هر جا و هر کسی می‏رسد، فریاد می‏زند: عمر منحرف گشته است و گمراه شده است، و بحقانیت دین اسلام اعتقاد پیدا کرده است!! و عمر در پشت سر او فریاد می‏کشد: جمیل دروغ می‌گوید من منحرف و گمراه نشده‏ام و بلکه با قبول دین اسلام از انحراف وگمراهی نجات پیدا کرده‏ام، محمد جپیامبر خداست، و دین اسلام از جانب خداست. جمیل، و عمر به دنبال او، با همین فریادها و جرّ و بحث‌ها وارد صحن مسجدالحرام می‏شوند، [۱۸۰]جوار کعبه آنجایی که پرستندگان متعصب و وفادار لات و عزی و هبل بزرگ! بیش از هر جای دیگر در آنجا جمع شده‏اند، و بمحض شنیدن گزارش هولناک جمیل، و پاسخ توهین آمیز و تکان دهنده عمر، دسته جمعی بعمر حمله می‏کنند [۱۸۱]تا بشدت او را بزنند، و هُبل بزرگ را از خود راضی کنند، و عمر که بسراغ چنین فرصتی می‌گردید هر چه می‏تواند با دست راست و چپ و با مشت‌های گره کرده و زورمند، کله متعفن پرستندگان لات وعزی و هبل و سینه پرکینه دشمنان پیامبر اسلام را می‏کوبد، و این اعجوبه زورمند و مخوف، که قهرمان صحنه‏های زورآزمایی (عُکاظ) لقب گرفته است ساعت‌ها در برابر سیل خروشان مهاجمین مقاومت می‌کند.

[۱۷۸] عبقریه عمر، عقاد، ص:۵۴۶ و اخبار عمر، ص:۲۲ و خلفاء الرسول، خالد محمد خالد، ص:۱۵۸. [۱۷۹] کامل ابن اثیر، ج۱، ص:۹۷ و عبقریه عمر، ص:۵۴۶. [۱۸۰] ابن هشام، ج۱، ص:۲۱۶ و اخبار عمر، ص:۲۲. [۱۸۱] ابن الجوزی، ص:۸ و خلفاء الرسول، ص:۱۶۵.