فاروق همراه پیامبر جدر مورد سوء قصدی که به او واقع میشود
پیامبر جبرای دریافت آن، شخصاً و همراه جمعی از یاران خود، به ساختمانهای آنها در خارج شهر تشریف میبرد، یهودیان جمعیت اصحاب را با اتاقی راهنمایی میکنند و پیامبر را همراه ابوبکر و عمر [۲۹۹]و علی به اتاق دیگر! و در حالیکه به بهانه پذیرایی و جمعآوری وجوه، مانند چشم شیاطین به این سو و آن سو میشتابند (عمر بن [۳۰۰]جحاش) را مأمور میکنند که به بالای بام برود و با غلطانیدن صخره عظیمی، که قبلاً آماده کردهاند، بر سر پیامبر ج، چراغ دین اسلام را خاموش کنند و سپس این سه ستون مهم بنای اسلام بقتل برسانند و دین اسلام را بکلی از روی زمین بردارند، اما چون اسلام آخرین دین خداست، و ابلاغ آن بوسیله محمد جپیامبر خدا، از حکم قضای ازلی گذشته است در همان لحظهای که (ابن جِحاش به صخره رسیده و دارد آنرا میغلطاند، پیامبر از راه [۳۰۱]وحی با مشاهده حرکات مرموز یهودیان، بر ماجرا آگاهی یافته و مانند کسیکه از بیرون او را صدا بزنند با عجله از جای خود برخاسته، و ابوبکر و عمر و علی به دنبالش راهی مدینه میشوند، و یاران دیگر نیز بعد از مدت کمی، که از مراجعت پیامبر جخبردار شدهاند بمدینه بر میگردند، و پیامبر جبه آنها اعلان جنگ میدهد، و بعد از بیست روز محاصره و تخریب ساختمانها و قطع درختان خرما جز تسلیم چارهای نداشتند، و طبق این قرار: «که هر سه نفر از آنها یک شتر با خود ببرند و هر چه میخواهند بر آن بار کنند» به پیشوایی (حُیی بن اَخطَب) از شهر مدینه اخراج شدند و برخی در خیبر اقامت گزیده و بقیه بسوی شام رفتند، و علاوه بر ساختمانها و زمینها غنایم فراوانی، از جمله پنجاه زره و سیصد و چهل شمشیر برای مسلمانان بجا گذاشتهاند اما دیری نپایید که (حیی بن اخطب) با همکاری دو شخصیت پر نفوذ دیگر یهودی (سلام) [۳۰۲]و (کنانه) [۳۰۳]در صدد انتقام از مسلمانان برآمده و طی چندین مسافرت به مکه و حوالی آن، اقشار مختلف کفر را (احزاب) بر ضد اسلام و مسلمین میشورانند [۳۰۴]، و یک سپاه دههزار نفری بسیار مجهز را به فرماندهی، ابوسفیان، بسوی مدینه گسیل میدارند، پیامبر جپس از اطلاع از حرکت این سپاه، به پیشنهاد سلمان فارسی با یاران خویش در مقابل تهاجم ناگهانی آنان، بحفر خندق طولانی اقدام میکنند [۳۰۵]
[۲۹۹] طبری ج۳ ص۱۰۵۴ و ابن اثیرج۳ ص۱۹۵. [۳۰۰] ابن اثیر،ج۳، ص۱۹۵ و ابن هشام، ج۲، ص۱۴۳. [۳۰۱] ابن هشام، ج۲، ص۱۴۳و ابن اثیر، ج۳، ص۱۹۵ و طبری ج۳ ص۱۰۵۵. [۳۰۲] طبری، ج۳، ص۱۰۵۷. [۳۰۳] ابن اثیر، ج۱ ص ۱۹۶. [۳۰۴] ابن هشام، ج۲ ص ۱۵۲. [۳۰۵] ابن هشام، ج۲ ص ۱۵۴و ابن اثیر، ج۱ ص ۲۰۲ و طبری، ج۳، ص۱۰۷۱ و ۱۰۶۹ که در این دو صفحه میگوید: « اهل خندق سههزار کس و برای دهکس چهل ذراع مقرر شده بود بنابراین طول این خندق پانزده کیلومتر! و با عرض و عمقی که اسبسوران ماهر عرب نتوانند از آن عبور نتوانند از آن عبور کنند و اینهم یک معجزه اسلام در مسائل نظامی آن زمان.