نظر فاروقسنسبت به کسانی که از پرداخت زکات خودداری میکنند
ابوبکرسپاسخ به درخواست این قبائل را به مشورت گذاشت [۵۶۲]، فاروقس [۵۶۳]در رأس جمعی، با توجه به بحرانی بودن و ضع عربستان و نیاز مبرم اهل مدینه به همکاری قبائل مجاور و با برآوردن خواسته آنها نظر داد، تا با همکاری آنها که مسلمان هستند و فقط زکات نمیدهند با کسانی بجنگند که با تمام اعمال و عقاید دین اسلام دشمنی [۵۶۴]دارند، نظر فاروقسدر جهت پیشبرد اهداف نظامی، و صرفنظر از اموال در پیشرفت مسائل جنگی (شبیه قانون مولفه القلوب و غیره) چیز معقولی بود و طرفداران بسیاری را هم پیدا کرد، اما ابوبکرسکه در این مسئله خیلی حکیمانهتر و عمیقتر میاندیشید، و میدانست که قبول این درخواست به معنی قبول تجزیه دین اسلام است و اسلام هم تجزیهپذیر نیست بر فاروقسو طرفداران فریاد کشید که: «به خدا اگر از تمام زکاتی که به پیامبر جدادهاند یک زانوبندن شتر، یا یک بزغاله، کمتر کنند با آنها میجنگیم! [۵۶۵]» فاروقسکه هنوز از عمق اندیشه ابوبکرسآگاهی نیافته بود بر نظریه خویش به بخش اول این حدیث استدلال کرد و خطاب به ابوبکرسگفت [۵۶۶]: تو به چه مجوزی با آنها میجنگی در حالی که پیامبر جفرموده است: «به من دستور داده شده است که با مردم بجنگم تا میگویند: «لا اِله اِلاَّ الله و اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ»و هر گاه کسی اینها را گفت مال و خون او در برابر من مصونیت پیدا میکند، مگر نسبت به حقی که به این کلمه مربوط است، و حساب آنها بر خداست. ابوبکرسلازم دانست که در یک بیان کوتاه فاروقسرا در جریان واقعیت مطلب قرار دهد و با حالتی از قاطعیت به او گفت: «به خدا هر کسی در بین نماز و زکات جدایی قائل شود با او میجنگم [۵۶۷]، زیرا زکات حق مال است و پیامبر جفرموده مگر در رابطه با حق این کلمات» فاروقساز شنیدن بیان ابوبکرسفهمید که موضوع امر مالی و اقتصادی نیست بلکه موضوع تجزیه اسلام است و هم چنان که پیامبر جاز هیئت نمایندگی ثقیف، اسلام منهای نماز را قبول نکرد [۵۶۸]ابوبکرسجانشین او نیز موظف است که اسلام منهای زکات را از هیچ کس قبول نکند و بلافاصله با گفتن این جمله: «به خدا یقین پیدا کردم که خدا سینه ابوبکرسرا برای این جنگ فراخی بخشیده است و این جنگ را حق دانستم» حقبینی خود را نشان داد.
ابوبکرسپاسخ رد به آن قبائل داد، و برای جنگ با آنها تصمیم گرفت. و علی مرتضیس [۵۶۹]و زبیر و طلحه و عبدالله بن مسعود را در رأس هیئتهای تأمینی در گذرگاههای شهر مستقر نمود و به نیروهای مسلح دستور داد که در حال آماده باش نظامی همواره در مسجد مستقر گردند و طولی نکشید که نگهبانان دروازههای شهر به ابوبکرسخبر دادند که طلیعه سپاه قبائل مهاجم را در نزدیکی شهر مشاهده کردهاند ابوبکرسشخصاً در رأس سپاهی که در این روزها گرد آورده بود به سپاه قبائل حمله کرد [۵۷۰]و با چند شبیخون و حملات ضربتی و ناگهانی آن قبائل را به تسیلم کامل در مقابل حکومت مرکزی ناچار کرد و زکات را از همه آنها گرفت. [۵۷۱]
مردم مدینه از این پیروزی حیرتانگیز که به وسیله حکمت و شهامت ابوبکرسنصیب آنها شده در امید و شادی غرق بودند که ناگاه سپاه پیروزمند اسامه نیز با موفقیت کامل از سرحدات روم به مدینه برگشت و غنائم بسیاری در پیشاپیش سپاه و به دنبال آن مشاهده میشد و مسلمانان بیش از پیش در امید و شادی غرق شدند.
ابوبکرسپس از شکست دادن قبائل مجاور مدینه و برگشتن سپاه پیروزمند اسامه برای فرو نشاندن طوفان تمام بلواها و آشوبهای که به شرح سابق در عرض و طول عربستان برخاسته بود ابتکار عمل در دست گرفت و تمام نیروهای مسلح اسلام را به دوازده سپاه بزرگ تقسیمس نمود و یازده [۵۷۲]سپاه را هر یک به فرماندهی یکی از مهاجرین مجرب و باسابقه به کشتار و سرکوبی مدعیان نبوت کاذب و تسلیم هواداران آنها و سرکوبی مرتدین در تمام نقاط شبه جزیره اعزام نمود و خود در رأس یک سپاه در محل ستاد عملیات جنگی (شهر مدینه) باقی ماند. [۵۷۳]
این یازده سپاه به محل مأموریت خود رسیدند و عملیات جنگی را آغاز نمودند و در حالی که به وسیله شترسواران بیابانپیما همواره با ابوبکرسدر ارتباط بودند و دستورات لازم را دریافت میکردند [۵۷۴]در طی ماهها جنگهای خونین و نشان دادن قدرت ایمان و نهایت شجاعت و مهارت جنگی، نیرومندترین، دشمنان اسلام (مسلیمه کذاب) با بیست و یک هزار نفر از طرفداران او کشته شدند [۵۷۵]را قبول کرد و بقیه یا تسلیم سپاه اسلام شدند یا کشته شدند [۵۷۶]یا به خارج شبه جزیره عربستان متواری شدند و تمام شبه جزیره از لکه کفر و ارتداد پاک گردید و در مقابل بیش از یک هزار و دویست نفر از مهاجرین و انصار و اهل قبا به درجه شهادت نائل گردیدند [۵۷۷]و فاروقسدر طول جنگهای ارتداد و پاکسازی شبه جزیره از لکه کفر و بیایمانی و در تمام دوره خلافت ابوبکرسوزیر مشاور ابوبکرصدیقسبود و درک و فراست و نبوغ فکری او درمورد استفاده قرار میگرفت و تنها در سه مورد ابوبکرسدر قبول نظر او تردید نشان داد که یکی از این سه مورد را بعد از مدتی تردید باز قبول کرد یکی در رابطه با عزل خالد از فرماندهی سپاه و دیگری درباره جمع کردن قرآن به صورت مجموعه مکتوب و دیگری درباره تقسیم غنائم برحسب سوابق و مراتب سپاهیان اسلام که با قید اختصار از آنها بحث میکنیم.
[۵۶۲]ـ ابوبکر صدیق، هیکل، ج۱، ص۱۳۴. [۵۶۳]ـ صحیح بخاری، ارشاد ساری، ج۳، ص۶ و ۷ و حیاه عمر، شبلی، ص۵۹. [۵۶۴]ـ فاروق اعظم، هیکل، ج۱، ص۸۲. [۵۶۵]ـ صحیح بخاری، ارشاد ساری، ج۳، ص۶، این تردید (یک زانوبند یا یک بزغاله) تفاوت روایتها است که برخی (عقالا = زانوبند) و برخی (عناقا = بزغاله) روایت کردهاند. [۵۶۶]ـ حیه عمر، شبلی، ص۵۹، و فاروق اعظم، هیکل، ج۱، ص ۸۲ و قسطلاتی، ج۳، ص۶. [۵۶۷]ـ صحیح بخاری، ارشاد ساری، ج۳، ص۷، و حیات عمر، شبلی، ص۵۹. [۵۶۸]ـ ابوبکر صدیق، هیکل، ج۱، ص۱۳۵، و قسطلانی، ج۳، ص۶. [۵۶۹]ـ تاریخ جریر طبری، ج۴، ص ۱۳۷۱ و ناریخ ابن اثیر، ج۲، ص۴۰. [۵۷۰]ـ ابن اثیر، ج۲، ص۴۱ و تاریخ طبری، ج۴، ص۱۳۷۲. [۵۷۱]ـ البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۱۱. [۵۷۲]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۳۷۱ و تاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۴۱. [۵۷۳]ـ ابوبکر صدیق، هیکل، ج۱، ص۱۴۸. [۵۷۴]ـ ابوبکر صدیق، هیکل، ج۱، ص۱۰۴۸. [۵۷۵]ـ تاریخ جریر طبری، ج۴، ص۱۴۳۱ و ۱۳۹۰ و تاریخ کامل ابن اثیر، ج۲، ص ۴۵ و ۷۳، الفتوحات الاسلامیه، سید احمد دحلان، ج۱، ص۱۷. [۵۷۶]ـ همان [۵۷۷]ـ همان