سطح گسترده عدالت اجتماعی در اسلام
این که اکثریت افراد جامعه از منابع طبیعی، زمین، آب، معادن، مراتع و جنگلها، محروم شوند و این که اکثریت افراد جامعه با وجود لیاقت و شایستگی از اداره امور جامعه و از مزایای کار و فعالیت خویش بیبهره بمانند و این که اکثریت افراد جامعه به بهانههای اختلاف رنگ و زبان ونژاد و ملیت از حق انتخاب عقیده و انجام مراسم دینی خود ممنوع گردند، و این که اکثر افراد جامعه از راه احتکار و ربا و ارتشا و قمار استثمار شوند و خون آنها مکیده شود و به صورت برده و بنده سرمایهداران و فئودالهای خونآشام درآیند و این که اکثر افراد جامعه در تار و پود دیوانسالاری و بروکراسی اداری به بردههای ذلیل و بیارزش و مظلوم و بیمقدار کارمندان عالیرتبه دولتها درآیند، هیچ کدام از این محرومیتها و هیچ یک از این مظلومیتها، ظلم و ستم به حساب نمیآمد و حتی خود ستمدیدگان هم بر اثر ناآگاهی از حقوق خویش اینها را ستم حساب نمیکردند و بیخبر بودند که چه ظلم و ستمی را نسبت به آنها روا داشتهاند.
بنابراین جای هیچ تعجبی نبود که قبل از اسلام انوشیروان ساسانی و شاه حمورابی و کوروش هخامشی را شاهان دادگر و عدالتخواه مینامیدند در حالی که یکایک آنها با زور و قدرت از رژیمی فئودالی و سرمایهداری و تبعیضات نژادی و فشارهای دیوانسالاری و بروکراسی اداری و منع داشتن حق انتخاب عقیده و نظر، به شدت پشتیبانی میکردند و با بعثت پیامبر اکرم جو نزول آیهها تحول همهجانبه و عظیمی در معنی عدالت به وجود آمد، زیرا: