اماکن شگفتانگیز شهر اسکندریه
۱ـ کلیسای سنمارک قیصریون [۱۵۶۲]که کلئوپاترا ملکه مشکلپسند بطالسه، در اوج امکانات مالی و در اوج پیشرفت صنعت معماری، این کلیسا را در مدخل بندرگاه اسکندریه به این منظور بنا کرده است که هر کسی از کشورهای غربی به اسکندریه بیاید شدت اعتقاد ملکه رومی را به مذهب عیسی در اوج قدرت و پیشرفت هنر و صنعت رومی، مشاهده نماید و در کنار این کلیسا در میان درختان سرو و کاج و از سینه گلزارها چند منارهای سر به آسمان کشیدهاند که ظرافت و ریزهکاریهای آنها خیلی بیشتر از طلا و جواهراتی که در آنها به کار رفته است جلب نظر مینماید [۱۵۶۳].
۲ـ عمارت سراپیوم که یک صد ستون مرمر درخشان آن را در آغوش گرفته است، و در پیشانی این عمارت ستونی از مرمر درخشان که در یک ارتفاع خیرهکننده، قبه بزرگ و زیبا مانند تاجی بر سر او میدرخشد نمایان است، و جنبه هنری و صنعتی آن وقتی ظاهر میگردد که باد ملایم و آرامی بوزد و این ستون با تاجی که بر سر دارد، مانند درختان بلند کاج به حالت حرکت و اهتزاز درمیآید [۱۵۶۴]و چشم هر بیننده را خیره مینماید و در نزدیکی این عمارت دو ستون سنگی مشاهده میگردند که جنبه قدمت تاریخی آنها بسیار مهم است، زیرا هر دو ستون مربوط به فرعون (توتانخامون) و ۱۴۵ سال [۱۵۶۵]قبل از میلاد ساخته شدهاند.
۳ـ مناره فاروس: این مناره یکی از عجایب هفتگانه جهان (مناره فاروس، اهرام مصر، باغهای معلق بابل، که محل این سه صنعت عجیب در تصرف سپاه اسلام قرار گرفته است) مناره فاروس در آن سوی بلوار منتهی به بندرگاه اسکندریه در جزیره فاروس به وسیله بَطْلَیمُوس بنا گردیده است.
این مناره بر مبنای دقیقترین اصول فیزیکی و مکانیکی و در رابطه با مسائل دریانوردی و کشتیرانی در دریای مدیترانه تأسیس گردیده است و این مناره سیصد متر ارتفاع دارد [۱۵۶۶](یک ساختمان صد طبقه) و کلاً در چهار طبقه نمایان گردیده است که طبقه اول چهارضلعی و دارای اطاقها و سالنها و راهروهایی است که به حدی پیچیده میباشند که افراد تازه وارد بدون راهنما یا نقشه محل خروج در آنها گم میشوند و پیریزی این قسمت در عمق زمین به وسیله سرب مذاب و سنگهای سخت صورت گرفته است که به هیچ وجه آب دریا در آن اثر نمیکند و قسمت دوم هشت ضلعی و قسمت سوم مستدیر و تمام آلات و ادواتی که با استفاده از آنها بر مبنای اصول هندسی و مکانیکی و خواص فیزیکی، این مناره به یک شاهکار بینظیر فنی و علمی درآمده است [۱۵۶۷]در همین طبقه کارگزاری شدهاند که یکی از این آلات و ادوات،
[۱۵۶۲]ـ الفاروق عمر س، ج۲، ص۲۱۴، به نقل از تبلر ترجمه عربی. [۱۵۶۳]ـ همان [۱۵۶۴]ـ لغتنامه دهخدا (اسکندریه) به نقل از حدود العالم و الفاروق عمر س، ج۲، ص۲۱۷ نوشته: «در جوار عمارت بزرگ (سراپیوم) برای مسابقه اسبدوانی میدانی بود که گفته شده یک میلیون تماشاچی در آن گنجایش داشت. این را داشته باشید و به آن اضافه کنید که الفاروق عمر س، ج۲، ص۲۲۱ از ابن عبدالحکم به روایت مستند نقل میکند که دوزاده هزار حمام داشت که کوچکترین آنها یک هزار سالن داشت و هر سالن گنجایش جمعیت زیادی داشت و باز اضافه کنید که طبق همین مرجع دوازده هزار مغازه سبزیفروشی داشته و بعد تخمین بزنید که جمعیت اسکندریه در آن هنگام چقدر بوده است. [۱۵۶۵]ـ کتاب اعراب مسلمین و اقوام سامینژاد، ص۵۵. [۱۵۶۶]ـ الفاروق عمر س، ج۲، ص۲۱۸ و معجم البلدان به نقل از ابن ذولان دویست و سی گز نوشته شده است. [۱۵۶۷]ـ الفاروق عمر س، هیکل، ج۲، ص۲۱۸ و ۲۱۹ به نقل از: مسعودی و شیخ سیوطی و دیگران اما معجم البلدان یاقوت حموی در (اسکندریه) بعد از آن که تمام شگفتیهای این ساختمان بدیع و خصوصیان این آینه را از پیشینیان نقل میکند میگوید: من با جمعی از دانشمندان به منظور بازدید از این مناره و عجایب آن به اسکندریه رفتیم در محل این مناره و در بندر اسکندریه ساختمان و منارهای دیدیم که چندان شگفتانگیز نبودند و از آینه معروف و محل آن اثری ندیدیم و فهمیدیم که این همه نقل و روایتهای تعجبآور عموماً بیاساس و مردمان مصر و ساکن اسکندریه به خاطر نشان دادن شکوه و عظمت شهر خویش این همه سر و صداها را راه انداختهاند. به نظر نویسنده این قضاوت از هم چنین دانشمند متبحری کاملاً عجولانه و دور از انتظار است زیرا یاقوت حموی در حدود سال (۶۱۶) جهانگردی را آغاز نموده یعنی در حدود ششصد سال بعد از فتح اسکندریه در حالی که ناصرخسرو که در سال (۴۴۴) جهانگردی که درباره این مناره مینویسد: «و در اسکندریه منارهای است که من دیدم آباد بود و بران آینهای حراقه (سوزنده) ساخته بودند که هر کشتی رومیان که از استنبول میآمدی چون به مقابله آن رسیدی آتش از آن آینه در کشتی افتادی و بسوختی و رومیان بسیار جد و جهد کردند و حیله نمودند و کسی را فرستادند که این آینه را بشکستند به روزگار حاکم بالله مردی نزد او آمد و درخواست کرد این آینه را اصلاح کند ولی حاکم گفت لازم نیست چون رومیان هر سال زر و مال بسیاری میفرستند و راضی نیستند سپاه ما نزدیک آنها برود، ناصرخسرو سفر به مصر، ص۵۱.