تبعید یهودیان خیبر
۲ـ پیامبر جدر سال هفتم [۷۱۱]هجری در یک جنگ خونین و یک ماه محاصره، قلعههای خیبر را تسخیر نمود و یهودیان باقی مانده خیبر که برابر قوانین جنگی جزء اسراء بودند، آنها را به اسارت نگرفت و بلکه به شرط این که از توطئه و ماجراجوی دست بردارند [۷۱۲]، و با سپاه اسلام همکاری کنند تا هر زمانی که پیامبر جمایل باشد به کشاورزی در زمینهای خیبر در مقابل سهم معین بپردازند [۷۱۳]، پس از وفات پیامبر جابوبکرسهمین قرارداد را برای آن جا تجدید نمود و فاروقسنیز در اوایل خلافتش این قرارداد را رعایت کرد [۷۱۴]، اما ناگاه مشاهده نمود که، برخلاف قرارداد، ماجراجویی را آغاز نمودهاند، و از جمله عبدالله بن عمر که همراه زبیر و مقداد به منظور سرکشی کارهای کشاورزی به منطقه خیبر رفته بودند در حال خواب هر دو دست عبدالله را با طنانب بسته بودند، و فردا با فریادهای تند، همسایهها را خبردار کرده و دستهای او را باز کردهاند [۷۱۵]فاروقسدر جهت سالمسازی محیط جزیرةالعرب، و تحقیق بخشیدن به فرموده پیامبر ج«دو دین در جزیرةالعرب باقی نمیماند [۷۱۶]» و به اقتضای عهدشکنی و ماجراجویی یهودیان [۷۱۷]همه آنها را از خیبر اخراج نمود و به عنوان غنائم جنگی به دست سپاه اسلام رسیده بود و یهودیان خیبر به عنوان اجاره قطعاتی از آن زمینها را در دست داشتند، فاروقسبه هنگام اخراج آنها زمینی را از متصرفات سپاه اسلام در خارج جزیرةالعرب به آنها نداد.
فاروقسپس از آن که یک دین واحد (دین اسلام) را بر تمام نقاط جزیرةالعرب حاکم نمود و سالمسازی و امنیت داخلی را از هر حیث تأمین نمود، تمام حواس خود را متوجه فرمانهای نظامی، و توصیه تاکتیکهای شگفتانگیز جنگی و دریافت، خبرها و گزارشها از صحنههای جنگی، مردم در حال گفتگو به ابوبکرسمیگفتند: «ای جانشین پیامبر ج، خَلیفَهُ رَسُولِ اللهِ» و تا چندی به فاروقسمیگفتند: «جانشین جانشین پیامبر ج، خَلیفَهُ خَلیفَهُ رَسُولِ اللهِ» و این لقب بر زبان گران میآمد ناگاه روزی دو نفر عَدّی پسر حاتم و لَبید پسر رَبیعه، که به منظور گزارش اخبار جبهه عراق به مدینه برگشته بودن در مسجد با عمرو بن عاص برخورد نمودند و به او گفتند: «برو از امیرالمؤمنینسبرای ما اجازه بگیر» عمروعاص از شنیدن این کلمه شگفتزده شد و گفت به خدا شما اسم او را یافتید آن گاه با حالتی از هیجان به نزد فاروقسشتافت و گفت «سَلامُ عَلَیک ای امیرالمؤمنین [۷۱۸]» فاروقسبا تعجب از او پرسید: «از چه راهی به این اسم دست یافتی؟» عمرو بن عاص گفت: عدی و لبید از جبهه برگشتهاند و به من گفتند: برو برای ما از امیرالمؤمنینساجازه بگیر، و به خدا قسم آنها نام تو را یافتهاند، و ما مؤمنین هستیم و تو هم امیر ما هستی پس تو امیرالمؤمنین میباشی [۷۱۹].
امیرالمؤمنین فاروقسپس از پاکسازی شبه جزیره عربستان، و اعزام نیروهای امدادی به سوی (مثنی) در جبهه شرق، و صدور فرمانهای نظامی به جبهه غرب، شب و روز در جهت گسترش جنگهای رهاییبخش و آزاد کردن کشورها از یوغ استعمار و استبداد، و استقرار حاکمیت قرآن در سطح قارههای بزرگ جهان در حال تلاش و کوشش میباشد، و میرود که در آیندههای نه چندان دور، بر اثر نابود کردن بزرگترین قدرتهای نظامی ایران و روم و آزاد کردن دو قاره عظیم جهان آسیا و افریقا، و تشکیل سازمانهای اداری و گسترش عدالت اجتماعی و بالا بردن سطح اقتصاد و دارایی و توسعه دایره فرهنگ و معارف و ترویج ارزشها و اخلاق اسلامی
[۷۱۱]ـ اخبار عمر، ص۱۷۶ و فتوح البلدان، ص۳۶ و ۳۷. [۷۱۲]ـ همان [۷۱۳]ـ همان [۷۱۴]ـ ابن هشام، ج۲، ص۲۴۹ و اخبار عمر، ص۱۷۷ و فتوح البلدان، ص۴۱. [۷۱۵]ـ ابن هشام، ج۲، ص۲۴۹ و اخبار عمر، ص۱۷۷ و فتوح البلدان، ص۴۱. [۷۱۶]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۵۹ و ابن هشام، ج۲، ص۲۴۹ و اخبار عمر، ص۱۷۷. [۷۱۷]ـ ابن هشام، ج۲، ص۱۴۹ و اخبار عمر، ص۱۷۷ و فتوح البلدان، ص۴۸. [۷۱۸]ـ مقدمه ابن خلدون فصل سی و دوم، ج۱، ص۴۳۵ و تاریخ طبری، ج۵، ص۲۰۳۵، با اجمال و ابن سعد،ج۳، ص۲۰۱ و اخبار عمر، ص۶۲ و تاریخ ابن اثیر، ج۳، ص۹۷ و حیاه عمر، ص۶۴ و فاروق، هیکل، ج، ص۱۱۲ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۳۳ و البدایه و النهایه، در ج۷، ص۱۳۷ از واقدی نقل میکند که «ابوعمر از عایشهلپرسید چه کسی فاروق را امیرالمؤمنین خواند». عایشهلدر جواب گفت: «اول بار پیامبر جفاروق را امیرالمؤمنین خواند» اما مورخین بر این روایت تکیه نکردهاند و حقیقت این است که کارنامه عمر بن خطابسکه این لقب را این همه با اهمیت کرد و شخصیتها لقبها را با اهمیت میکنند نه برعکس. [۷۱۹]ـ همان