سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

جنگ اجنادین

جنگ اجنادین

و در این هنگام عمرو بن عاص در رأس نیروهای خویش و نیروهایی که امیرالمؤمنینسبه کمک او فرستاده است به اجنادین حمله می‌کند [۱۱۶۷]، و با این که اَجْنادین [۱۱۶۸]در آغوش حصار سنگی و در و پیکر آهنین و استحکام نظامی، به صورت دژ نفوذ ناپذیری درآمده است ولی ارطبون شخص دوم امپراتوری سپهسالار دلاور و خیره‌سری است و کارنامه مشعشع او در جنگ‌های ایران و روم او را به حدی مغرور کرده است که برای خود ننگ و عار می‌شمارد که از ترس سپاه اعراب در پناه حصار شهر باقی بماند و با یک فرمان سپاه هشتاد هزار نفری خود را از دروازه‌های شهر به خارج منتقل و به سپاه اسلام حمله می‌کند، و صدای فرمان‌های نظامی ارطبون و عمرو بن عاص که همزمان طنین‌انداز می‌گردند فریاد اصطکاک نیزه‌ها را تندتر و برق شمشیرها را جهنده‌تر و درجه جانبازی سپاهیان را بیشتر بالا می‌برند [۱۱۶۹]و هر دو سپاه علاوه بر شجاعت و تجربیات رزمی و فوت و فن نظامی، از حیث روحیه در یک سطح بسیار عالی می‌باشند، سپاهیان ارطبون با این روحیه می‌جنگند که بر اثر پیروزی خویش (ایلیا = قدس) و صلیب بزرگ مسیح را از نیروی مهاجم نجات دهند و در دنیا سرافراز و در آخرت عیسی÷آن‌ها را در آغوش گیرد و سپاه عمرو بن عاص با این روحیه می‌جنگند که در نتیجه این پیروزی (قدس و ایلیا) که نقطه نهایت اِسْراء و بدایت معراج محمد جو قبله اول مسلمانان و آرامگاه پیامبران خدا است از زیر چکمه‌های کثیف این خداناشناسان بیرون آورند و در دنیا سربلند و در آخرت به رضای خدا و پیامبر جو بهشت جاویدانی نائل آیند و با توجه به قوت روحیه‌ها جنگ در نهایت شدت ادامه پیدا می‌کند و سپاهیان اسلام به هنگام نماز ظهر در حال شدت جنگ فریضه نماز را طبق آیه‌های قرآن با مراسم خاص (صلاة الخوف) می‌خوانند،

[۱۱۶۷]ـ الکامل، ج۲، ص۴۹۹ و الفتوحات الاسلامیه، ص۵۶ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۵۱. [۱۱۶۸]ـ اجنادین یا اجنادین در هر دو به فتح اول و سکون دوم و در اول به فتح دال به شکل تثنیه و در دوم به کسر دال و به شکل جمع گفته شد و بیشتر به شکل تثنیه خوانده می‌شود محلی است معروف در نواحی فلسطین که پادگان صد هزار نفری روم در آن جا از سپاه اسلام شکست خورده و قهرمان فاتح این جنگ خالد بن ولید و عبدالله بن زبیر در این جنگ شاهد بود، معجم البلدان یاقوت حموی، اجنادین. [۱۱۶۹]ـ الکامل، ج۲، ص۴۹۹ و تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۸۵ و الفاروق عمر س، هیکل، ج۱، ص۲۴۸ و حیاة عمر س، شبلی، ص۱۹۴ و الفتوحات الاسلامیه، ص۵۶.