سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

فاروق آشکارا از مکه به مدینه هجرت می‌کند

فاروق آشکارا از مکه به مدینه هجرت می‌کند

سه سال تبعید و محاصره اقتصادی از پر رنج‏تری سال‌های زندگانی مسلمانان پایان یافته، و مسلمانان در حالتی به مکه و به دار و دیار خویش برگشتند که خشونت حوادث، ایمان آن‌ها را در بیشتر مشتعل، و لبه شمشیر حق‏گویی آن‌ها را برنده‏تر و سوهان فعالیت آن‌ها را در راه تبلیغ دین خدا تیزتر نموده است، و وحشت قریش از پیشرفت اسلام روز بروز بیشتر می‏شود و در برابر گسترش اسلام در سال‌های بعدی تبلیغات قریش شدیدتر و توطئه‏های آن‌ها علیه پیامبر جپیچیده‏تر و خطرناکتر می‌گردد تا در سال سیزدهم بعثت که از طریق آمدن زوّار بیت الله اسلام در شهر (یثرب) مدینه گسترش پیدا کرده و دو پیمان مهم (عقبه اول و عقبه دوم) با پیامبر جمنعقد می‏کنند، قریش از گسترش اسلام بحدی وحشت می‏نماید که محیط زندگی مسلمانان را از هر زمان دیگر تلخ‏تر و تاریکتر می‏کنند و پیامبر جبه آن‌ها دستور می‏دهد به مدینه هجرت کنند [۲۰۹]سال سیزدهم بعثت پیامبر جاست و هشتاد و پنج سوره قرآن، مشتمل بر پنجهزار و چهل و هفت آیه نازل گردیده است و با گسترش اسلام در مدینه و انعقاد پیمان‌های عقبه اول و دوم، یک منطقه امنی برای خداپرستی و تبلیغ دین اسلام، در چشم انداز مسلمانان ظاهر گشته است و در مکه نیز خفقان و آزار قریش از هر زمانی بیشتر شده است با توجه باین دو مطلب بمحض صدور فرمان هجرت، از طرف پیامبر جمسلمانان در دسته‏های چند نفری و غالباً همراه افراد خانواده خویش با شور و علاقه زیاد شهر و زادگاه خود را پشت سر می‏گذارند و به شهری می‏شتابند که با ایمان و عقیده آن‌ها سازگار می‏باشد، اما بعد از مهاجرت ده‌ها دسته قریش متوجه می‏شوند که مهاجرت آن‌ها از مکه و پیوستن آن‌ها به هم پیمانان خویش در مدینه خطرناکترین عواقب را در بر دارد، و تصمیم می‏گیرند که بقیه مسلمانان را در این شهر زندانی کنند و اینک به دستور همه رؤسای قبایل یک حالت فوق العاده در شهر اعلام شده است و تمام راه‌های خروجی، مخصوصاً راه مکه به مدینه، را در کنترل مامورین قرار داده و نمی‏گذارند یکنفر از مسلمانان از شهر خارج شود، و مسلمانان ناچارند، شب هنگام، و در دل تاریکی‌ها، از منزل خویش بیرون آمده، و در کنار دیوارهای بلند، و در گلوی تنگ کوچه‏ها، و با حالت سینه خیز خود را بخارج شهر برسانند و در یکی از بیراهه‏ها، و دور از دید بازرسان قریش راه هجرت را بسوی مدینه پیش گیرند، واینک عم بن خطاب (فاروق) نیز از پیامبر جاجازه گرفته که به مدینه هجرت کند، اما آیا او هم مخفیانه، و در تاریکی شب‌ها از مکه خارج می‏شود؟ و این گام مهم را آرام و بدون سر و صدا بر میدارد؟ خیر، و به [۲۱۰]هیچ وجه! فاروق از سال‌ها قبل و از همان روزی که خروش و قدرت نمایی او، قریش را وحشت زده نمود، و موجب اقدام ناجوانمردانه آن‌ها به تبعید و محاصره اقتصادی سه ساله مسلمانان گردید، مصلحت دید، و شاید پیامبر جباو فرمان داد، که در جهت حال مسلمانان دیگر، از هر گونه قدرت نمایی و مبارزه‏طلبی و بانگ و خروش خودداری نماید و برخلاف میل قلبی در سکوت و خاموشی رنج‏آوری بسر برد ولی حالا شرایطی بوجود آمده است که قریش برای هر یک از مسلمانان حساب جداگانه‏ای باز کرده است و هیچیک از مسلمانان را مسئول رفتار و گفتار دیگری نمی‏شمارد و فاروق می‏خواهد در چنین شرایطی که تنها خودش مسئول کارهای خودش می‏باشد، سکوت چند ساله را بشکند، به همین منظور در روز روشن در حالی که کاملاً مسلح است، به صحن مسجدالحرام آمده، و بیت الله را هفت مرتبه طواف کرده است و در مقام ابراهیم روبروی کعبه دو رکعت نماز هم خوانده است، و از جای خود برخاسته تا از محوطه کعبه خارج و به طور علنی راه هجرت را در پیش گیرد، در این لحظه به دسته‏ها و گروه‌هایی از بزرگان قبایل که دور هم نشسته‏اند نگاه تند و قهرآمیزی کرده، و با یک صدا رعدآسا بر سر آن‌ها فریاد می‏کشد و می‌گوید: «زشت و قبیح باد این سر و کله‏های شما! عموماً بدانید که اینک من آشکارا از این شهر خارج می‏شوم، و به سوی برادرانم در مدینه، هجرت می‌کنم و اگر کسی از شما می‏خواهد فرزندانش بی‏پدر و زنش بی‏شوهر بماند و پدر و مادرش در سوگ او بنشینند بیاید همین جا یا در خارج شهر با من روبرو شود!!» پاسخ این فریاد مبارزه طلبی سکوت وحشت زایی است که تمام فضا را فرا گرفته است، زیرا کسی جرأت نمی‏کند لب از لب باز کند و این اعجوبه سرتا پا قهر و خروش را بر خود بشوراند، و تمام دسته‏ها وگروهها در حالیکه نفس‌ها را در سینه‏ها زندانی کرده و شراره چشمان خشم‏آلود عمر فاروق طپش قلب آن‌ها را [۲۱۱]اوج داده است، با نگاه‌های لرزان، خروج فاروق را از مسجدالحرام بی صبرانه بدرقه می‏کنند، و از لات و عُزی و هُبل بزرگ تمنا دارند که هر چه زودتر این عنصر شوریده و خطرناک را از آن‌ها و از شهر مکه دور نماید!

[۲۰۹] زندگانی محمد، هیکل، ج۱، ص۲۹۱. [۲۱۰] تاریخ الخلفاء، شیخ سیوطی، ص۱۱۵، با اسناد از علی مرتضی روایت می‌کند که نشنیده‏ام جز عمر بن خطاب کس دیگر آشکارا هجرت کرده باشد، آنگاه هجرت آشکار فاروق همانطوریکه ما در این کتاب نوشته‏ایم از علی مرتضی نقل می‌کند وهمچنین اخبار عمر، ص۲۸، بنقل از الریاض النضره، ج۲، ص۲۹ و اسد الغابه، ج۴، ص۵۸ مهاجرت آشکار فاروق را نقل می‌کند و در ابن هشام و ابن سعد و طبری، بحثی از این مطلب نشده که مهاجرت فاروق آشکارا یا نهانی بوده و تنها گفته شده ک فاروق با چند نفر قرار گذاشت که در میعادگاهی جمع شوند و با هم هجرت کنند و هیکل در کتابش ج۱، ص۵۶ ترجیح داده که هجرت فاروق نیز نهانی بوده است زیرا فاروق دارای انضباط کامل و محض رعایت نظم و اجرای فرمان پیامبر جمخفیانه هجرت کرده است و با توجه به توضیحی که ما داده‏ایم: «اجازه از پیامبر جگرفته و قریش در این شرایط کسی را مسئول رفتار کس دیگر نمی‏دانستند» به ایراد هیکل جواب داده می‏شود. [۲۱۱] تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص:۱۱۶ و اسدالغابه، ج۴، ص:۵۸ و الریاض النضره،ج۲، ص:۲۹ بنقل اخبار عمر، ص:۲۸