فاروق آشکارا از مکه به مدینه هجرت میکند
سه سال تبعید و محاصره اقتصادی از پر رنجتری سالهای زندگانی مسلمانان پایان یافته، و مسلمانان در حالتی به مکه و به دار و دیار خویش برگشتند که خشونت حوادث، ایمان آنها را در بیشتر مشتعل، و لبه شمشیر حقگویی آنها را برندهتر و سوهان فعالیت آنها را در راه تبلیغ دین خدا تیزتر نموده است، و وحشت قریش از پیشرفت اسلام روز بروز بیشتر میشود و در برابر گسترش اسلام در سالهای بعدی تبلیغات قریش شدیدتر و توطئههای آنها علیه پیامبر جپیچیدهتر و خطرناکتر میگردد تا در سال سیزدهم بعثت که از طریق آمدن زوّار بیت الله اسلام در شهر (یثرب) مدینه گسترش پیدا کرده و دو پیمان مهم (عقبه اول و عقبه دوم) با پیامبر جمنعقد میکنند، قریش از گسترش اسلام بحدی وحشت مینماید که محیط زندگی مسلمانان را از هر زمان دیگر تلختر و تاریکتر میکنند و پیامبر جبه آنها دستور میدهد به مدینه هجرت کنند [۲۰۹]سال سیزدهم بعثت پیامبر جاست و هشتاد و پنج سوره قرآن، مشتمل بر پنجهزار و چهل و هفت آیه نازل گردیده است و با گسترش اسلام در مدینه و انعقاد پیمانهای عقبه اول و دوم، یک منطقه امنی برای خداپرستی و تبلیغ دین اسلام، در چشم انداز مسلمانان ظاهر گشته است و در مکه نیز خفقان و آزار قریش از هر زمانی بیشتر شده است با توجه باین دو مطلب بمحض صدور فرمان هجرت، از طرف پیامبر جمسلمانان در دستههای چند نفری و غالباً همراه افراد خانواده خویش با شور و علاقه زیاد شهر و زادگاه خود را پشت سر میگذارند و به شهری میشتابند که با ایمان و عقیده آنها سازگار میباشد، اما بعد از مهاجرت دهها دسته قریش متوجه میشوند که مهاجرت آنها از مکه و پیوستن آنها به هم پیمانان خویش در مدینه خطرناکترین عواقب را در بر دارد، و تصمیم میگیرند که بقیه مسلمانان را در این شهر زندانی کنند و اینک به دستور همه رؤسای قبایل یک حالت فوق العاده در شهر اعلام شده است و تمام راههای خروجی، مخصوصاً راه مکه به مدینه، را در کنترل مامورین قرار داده و نمیگذارند یکنفر از مسلمانان از شهر خارج شود، و مسلمانان ناچارند، شب هنگام، و در دل تاریکیها، از منزل خویش بیرون آمده، و در کنار دیوارهای بلند، و در گلوی تنگ کوچهها، و با حالت سینه خیز خود را بخارج شهر برسانند و در یکی از بیراههها، و دور از دید بازرسان قریش راه هجرت را بسوی مدینه پیش گیرند، واینک عم بن خطاب (فاروق) نیز از پیامبر جاجازه گرفته که به مدینه هجرت کند، اما آیا او هم مخفیانه، و در تاریکی شبها از مکه خارج میشود؟ و این گام مهم را آرام و بدون سر و صدا بر میدارد؟ خیر، و به [۲۱۰]هیچ وجه! فاروق از سالها قبل و از همان روزی که خروش و قدرت نمایی او، قریش را وحشت زده نمود، و موجب اقدام ناجوانمردانه آنها به تبعید و محاصره اقتصادی سه ساله مسلمانان گردید، مصلحت دید، و شاید پیامبر جباو فرمان داد، که در جهت حال مسلمانان دیگر، از هر گونه قدرت نمایی و مبارزهطلبی و بانگ و خروش خودداری نماید و برخلاف میل قلبی در سکوت و خاموشی رنجآوری بسر برد ولی حالا شرایطی بوجود آمده است که قریش برای هر یک از مسلمانان حساب جداگانهای باز کرده است و هیچیک از مسلمانان را مسئول رفتار و گفتار دیگری نمیشمارد و فاروق میخواهد در چنین شرایطی که تنها خودش مسئول کارهای خودش میباشد، سکوت چند ساله را بشکند، به همین منظور در روز روشن در حالی که کاملاً مسلح است، به صحن مسجدالحرام آمده، و بیت الله را هفت مرتبه طواف کرده است و در مقام ابراهیم روبروی کعبه دو رکعت نماز هم خوانده است، و از جای خود برخاسته تا از محوطه کعبه خارج و به طور علنی راه هجرت را در پیش گیرد، در این لحظه به دستهها و گروههایی از بزرگان قبایل که دور هم نشستهاند نگاه تند و قهرآمیزی کرده، و با یک صدا رعدآسا بر سر آنها فریاد میکشد و میگوید: «زشت و قبیح باد این سر و کلههای شما! عموماً بدانید که اینک من آشکارا از این شهر خارج میشوم، و به سوی برادرانم در مدینه، هجرت میکنم و اگر کسی از شما میخواهد فرزندانش بیپدر و زنش بیشوهر بماند و پدر و مادرش در سوگ او بنشینند بیاید همین جا یا در خارج شهر با من روبرو شود!!» پاسخ این فریاد مبارزه طلبی سکوت وحشت زایی است که تمام فضا را فرا گرفته است، زیرا کسی جرأت نمیکند لب از لب باز کند و این اعجوبه سرتا پا قهر و خروش را بر خود بشوراند، و تمام دستهها وگروهها در حالیکه نفسها را در سینهها زندانی کرده و شراره چشمان خشمآلود عمر فاروق طپش قلب آنها را [۲۱۱]اوج داده است، با نگاههای لرزان، خروج فاروق را از مسجدالحرام بی صبرانه بدرقه میکنند، و از لات و عُزی و هُبل بزرگ تمنا دارند که هر چه زودتر این عنصر شوریده و خطرناک را از آنها و از شهر مکه دور نماید!
[۲۰۹] زندگانی محمد، هیکل، ج۱، ص۲۹۱. [۲۱۰] تاریخ الخلفاء، شیخ سیوطی، ص۱۱۵، با اسناد از علی مرتضی روایت میکند که نشنیدهام جز عمر بن خطاب کس دیگر آشکارا هجرت کرده باشد، آنگاه هجرت آشکار فاروق همانطوریکه ما در این کتاب نوشتهایم از علی مرتضی نقل میکند وهمچنین اخبار عمر، ص۲۸، بنقل از الریاض النضره، ج۲، ص۲۹ و اسد الغابه، ج۴، ص۵۸ مهاجرت آشکار فاروق را نقل میکند و در ابن هشام و ابن سعد و طبری، بحثی از این مطلب نشده که مهاجرت فاروق آشکارا یا نهانی بوده و تنها گفته شده ک فاروق با چند نفر قرار گذاشت که در میعادگاهی جمع شوند و با هم هجرت کنند و هیکل در کتابش ج۱، ص۵۶ ترجیح داده که هجرت فاروق نیز نهانی بوده است زیرا فاروق دارای انضباط کامل و محض رعایت نظم و اجرای فرمان پیامبر جمخفیانه هجرت کرده است و با توجه به توضیحی که ما دادهایم: «اجازه از پیامبر جگرفته و قریش در این شرایط کسی را مسئول رفتار کس دیگر نمیدانستند» به ایراد هیکل جواب داده میشود. [۲۱۱] تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص:۱۱۶ و اسدالغابه، ج۴، ص:۵۸ و الریاض النضره،ج۲، ص:۲۹ بنقل اخبار عمر، ص:۲۸