طرفین برنده برگ پیروزی میشوند
هیئت نمایندگی عهدنامه جابیه را به (ایلیا) میآورند و هم چنان که امیرالمؤمنینسخرسند است که فقط با یک مانور نظامی این شهر مملو از جنگاوران متعصب را فتح سفید مینماید تجسمی از عدالت اسلامی را در نقطهای از جهان که چشم همه جهانیان به آن دوخته شده در معرض دید مردمان جهان قرار میدهد، هم چنین اسقف اعظم قدس نیز شادمان است که پایگاه دو دین آسمانی را و صلیب بزرگ مسیح و اماکن متبرکه و جان اهالی شهر قدس را از خطر حتمی نجات داده است و طرفین جنگ طی این قرارداد هر دو برنده برگ پیروزی میشوند، و امیرالمؤمنینسپس از گذشت مدتی که مفاد عهدنامه به اطلاع اهل شهر میسد [۱۱۹۲]، همراه سرداران برجسته سپاه اسلام (ابوعبیده، خالد، عمرو بن عاص، شرحبیل، معاویه) و جماعتی از یاران پیامبر جکه از مدینه با او آمدهاند، در حالی که پیراهن ساده و سفید و دارای چاکهایی از چپ و راست اندام او را پوشانده و بر همان اسب راهواری که در این سفر با خود آورده است [۱۱۹۳]، از جابیه به سوی (ایلیا = قدس) حرکت میکند، و از آن طرف نیز اسقف اعظم در مدخل شهر و در جلو صفوف امرا و بزرگان و معتمدین شهر لحظه ورود مرکب جانشین پیامبر اسلام جو در هم کوبنده ارتشهای ایران و روم را انتظار میکشند،
[۱۱۹۲]ـ همان [۱۱۹۳]ـ طبری، ج۵، ص۱۷۹۱ و الکامل، ج۲، ص۵۰۱ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۵۷. توجه: در این مراجع گفته شده که اسب امیرالمؤمنین لنگ شده بود و برزونی (یابویی) برایش آوردند که به شدت میخرامید و امیرالمؤمنین از او پیاده شد و بعد از چند روز که سم اسبش علاج یافت بر او سوار گردید و راهی قدس گردید.