سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

ابوبکرسبه جای تشویق، بار دیگر خالد را توبیخ می‌کند

ابوبکرسبه جای تشویق، بار دیگر خالد را توبیخ می‌کند

و شاید ابوبکرسبیش از همه مسرور و می‌خواست تشویقی به نام فرمانده این سپاه پیروزمند (خالد) بنویسد، اما ناگاه به او خبر دادند که خالد در آخرین روزهای پیروزی دختر یکی از رؤسای قبایل (مجاعه) را خواستگاری کرده [۶۰۳]و در کنار خون شهداء مراسم عروسی را با دختر مجاعه انجام داده است، ابوبکرساز شنیدن این خبر در تعجب و خشم و قهر فرورفت‌، و با وجود این همه حوصله و شکیباتیی که داشت نتوانست قهر و خشم خود را مهار کند و یک نامه توبیخ‌آمیزی را به خالد نوشت که خون از آن می‌چکید: «قسم به عمر من ای پسر مادر خالد! تو مردی هستی که اشتباهاتت وسیع [۶۰۴]است، در شرایطی با زنان ازدواج و عروسی می‌کنی که خون یک هزار و دویست شهید در کنار منزلت خشک نشده است!!» خالد از دیدن نامه بسیار متأثر گردید و در تعجب فرو رفته که یک عمل مشروع اما مخالف عرف ملت‌ها موجب این همه توبیخ او شده است و زیر لب می‌گفت: «این هم کار آن مرد تند مزاج و سختگیر [۶۰۵]است (یعنی فاروقس) و هنگامی که پیروزی خارج از تصور این فرمانده فاتح به این عمل ناپسند مقرون گردید، بلافاصله ابوبکرساو را به مدینه فراخواند، و به عنوان توبیخ در محرم سال دوازدهم [۶۰۶]هجری او را در رأس ده هزار مرد جنگی به صحنه‌های خون و شمشیر برای جنگیدن با سپاه مجهز و نیرومند شاهنشاهی ایران و تسخیر استان‌های مرزی، اعزام داشت، و پس از اطلاع از پیروزی‌های او (مثنی) فرمانده ماهر و شجاع را همراه معاونش (قعقاع) در رأس هشت هزار مرد جنگی به کمک خالد [۶۰۷]اعزام نمود، و پس از مدتی نتایج عملیاتی جنگی قهرمان یمامه (خالد) در عوض یک سال و در تسخیر استان‌های مرزی کشور شاهنشاهی ایران را به این قرار به ابوبکرسگزارش کردند.

۱- تسخیر استان‌های مرزی ایران در بخش عراق تا نزدیکی‌های بغداد شامل (اَبَله [۶۰۸]، الیس [۶۰۹]، امغیشیا [۶۱۰]، حیره [۶۱۱]، انبار [۶۱۲]، عین التمر، دومه الجندل، رضاب [۶۱۳]، فراض [۶۱۴].

۲- آمار کشته شدگان سپاه ایران بیش از یک صد [۶۱۵]هزار تن از افسر و سرباز.

۳- غنائم جنگی که از ارتش ایران به دست آورده بودند، علاوه بر مهمات و اسلحه‌های جنگی، خرجین‌های پر [۶۱۶]از دینار و درهم و زیور و زینت‌آلات طلایی افسران ایرانی، که کلاه خود سپهسالار ایرانی (هرمز) معادل یک صد هزار [۶۱۷]درهم (بیست میلیون تومان!) در کنار آن‌ها خودنمایی می‌کرد، ولی آن کله بیست میلیون تومانی هرمز با شمشیر خالد بدون کلاه بر زمین افتاده بود.

۴- انعقاد پیمان‌های صلح با اهالی مناطق آزاد شده که هر سال جمعاً ده هزار دینار و چهار صد هزار [۶۱۸]درهم به عنوان جزیه به سپاه اسلام بدهند و تمام مردم در انتخاب عقاید دینی و انجام دادن مراسم مذهبی [۶۱۹]خویش کاملاً آزاد باشند.

ابوبکر صدیقسوقتی شنید،‌که این قهرمان شوریده بعد از این همه فتوحات محیرالعقول سپاه پیروزمند خود را در شهرک انبار [۶۲۰]و منطقه فراض (نزدیکی‌های بغداد) مستقر نموده است و چیزی نمانده است که سیف الله: شمشیر کشیده خدا در قلب مداین و پایتخت شاه شاهان ایران هم فرو رود، در نهایت شگفتی و شادی فریاد برآورد: «عَجَزَتِ النِّساءُ اَن یلِدْنَ مِثْلَ خالدٍ [۶۲۱]= زنان جهان نمی‌توانند همتای خالد را به دنیا بیاورند!!» و شاید می‌خواست تشویقی هم برای او بنویسد که ناگاه به او خبر دادند که خالد مخفیانه و بدون اجازه مرکز، سپاه خود را به جا گذاشته و از فراض به مکه شتافته و بعد از انجام دادن مراسم حج مخفیانه به فراض برگشته است، ابوبکرساز این بی‌انضباطی خالد و از خیره‌سری او در چنین شرایط حساسی خشمگین شد و بلافاصله طی فرمان دستور داد مثنی و قعقاع در رأس سپاه خویش در جبهه ایران بمانند و به عنوان مجازات خالد در رأس سپاه خویش به کمک ابوعبیدهسبه جبهه روم بشتابد [۶۲۲]که ابوعبیدهسدر برابر سپاه مقتدر و کاردیده و مجهز روم تاب مقاومت نداشت و خالد بار دیگر به عنوان توبیخ به صحنه‌های خون و آتش اعزام گردید، اما خالد شمشیر کشیده خدا در این جبهه نیز (جنگ معروف یرموک) پیروزی محیرالعقولی را به دست آورد و سپاه روم را تار و مار کرد، [۶۲۳]و پس از پایان جنگ ابوعبیدهسنام‌های که در اثنای جنگ از مرکز رسیده بود و ابوعبیده دادن نامه را به خالد تا پایان جنگ به تأخیر انداخته بود، برای خالد خواند، که در این نامه وفات ابوبکر صدیقسو انتخاب فاروقسبرای جانشینی ابوبکرسو عزل خالد از فرماندهی کل سپاه به وسیله فاروقساعلام شده بود و ابوعبیدهسکه تا آن لحظه تحت فرمان خالد بود به عنوان فرمانده کل سپاه منصوب گردید و خالد از این لحظه به بعد تحت فرمان ابوعبیدهسوظایف خود را با دلگرمی آغاز نمود. [۶۲۴]

خلاصه این که در آغاز خلافت ابوبکرسو همان روزی که خالد بر اثر ازدواج مشروع با زن مالک بن نویره در صحنه جنگ، عمل ناپسند و خلاف عرف و عادت همه ملت‌ها را انجام داد فاروقسخالد را جنگجوی خیره‌سر و بی‌انضباط تشخیص داد و او را شایسته مقام فرماندهی کل سپاه نمی‌دانست و در همان هنگام مصرانه از ابوبکرستقاضا کرد که او را عزل [۶۲۵]نماید و از آن هنگام به بعد هر گاه آثار خیره‌سری و بی‌انضباطی این فرمانده بر زبان‌ها می‌افتاد فاروقسکم یا بیش درباره او چیزی نمی‌گفت و عزل او را به خاطر احترام به نظر ابوبکرسدرخواست نمی‌کرد، [۶۲۶]زیرا او هم اگر اضافه بر آن‌ چه در آغاز امر به ابوبکرسگفته بود بعداً هم تکرار می‌کرد و اضافه از وظیفه یک وزیر مشاور درخواست عزل او می‌نمود، فاروقسهم همان لحظه‌ای که اختیار کارها در دست او قرار گرفت بلافاصله او را از فرماندهی کل سپاه به مقام یک افسر تحت فرمان ابوعبیده پائین آورد [۶۲۷]، و در عین این که جلو خیره‌سری‌های او را گرفت به عنوان یک افسر در فتوحات شام و آزاد کردن شهرها و تارومار کردن پادگان‌های امپراتوری روم تا این اندازه از او کار نظامی کشید که خیلی بیشتر از پیشرفت‌های دوره فرماندهی او بود.

و اما ابوبکرسچرا او را عزل نکرد؟ زیرا ابوبکرساز لقبی که پیامبر جبه خالد داده بود (استنباط کرده بود) که برای درهم کوبیدن خطرناک‌ترین دشمنان داخلی (مسلیمه کذاب در یمامه) و برای جریان انداختن جویبارهای خون اردوگاه‌های شاهنشاهی ایران [۶۲۸]و تارومار کردن پادگان‌های امپراتوری روم [۶۲۹]در شامات جز بی‌باکی و تهور و سرعت عمل و تاکتیک‌شناسی خالد هیچ قهرمان دیگری قادر به این فتوحات محیرالعقول نیست و واقعیت‌ها هم نظر ابوبکر را درباره کارایی خالد و هم نظر فاروقسرا درباره کم انضباطی خالد تأیید نمود و هر دو در نظر خویش صائب بودند و اما خالد چرا فرمانده کم انضباطی بود؟ جواب در مورد خالد هم این است، که غیر از پیامبران خدا (صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِمْ) هر انسانی مانند خالد، در یک تهاجم نظامی هولناک‌ترین دشمن خدا و دشمن پیامبر جرا (مسیلمه) با بیست هزار کافر حربی به خاک بکشاند [۶۳۰]در عرض چند ماه استان‌های مرزی شاهنشاهی ایران را تا نزدیک مدائن تسخیر نماید و در چندین صحنه جنگی دویست هزار مرد جنگی را از سپاه ایران به قتل برساند [۶۳۱]و کله سپهسالار ایران را با کلاه خُود بیست میلیون تومانی بر زمین بزند و مجهزترین پادگان‌های امپراتور روم را تارومار کند [۶۳۲]بی‌گمان هم‌چو کسی خود را در مقامی احساس می‌کند که جز از خدا و پیامبر خدا جاز هیچ کس دیگری باکی نداشته باشد و برای افکار عمومی و عرف و عادت‌های اقوام و ملل در جهت بازداشتن او از کاری که خلاف فرمان خدا و فرموده پیامبر جنباشد، هیچ گونه ارزشی قائل نگردد بنابراین خالد (لَیلی اُمُّ تَمیم) زن مالک بن نویره را بعد از انقضای عده در منطقه جنگی به عقد ازدواج خویش در می‌آورد، و پس از خواستگاری از مَجّاعه، دختر مَجّاعه را نیز در منطقه جنگی به عقد ازدواج خود در می‌آورد، و از منطقه جنگی (فراض) بدون کسب اجازه از مرکز برای انجام دادن مراسم حج به مکه می‌رود و برمی‌گردد، خالد این سه عمل را که خلاف عرف و عادت به شمار می‌آیند انجام می‌دهد ابوبکرسو عمرسمی‌خواهند راضی باشند می‌خواهند راضی نباشند، عمرسمی‌خواهد عزل او را درخواست کند می‌خواهد به خاطر احترام به نظر ابوبکرسسکوت کند، و ابوبکرسمی‌خواهد با گفتن این جمله (زنان هرگز نمی‌توانند خالد دیگری را به دنیا بیاورند او را تشویق کند) و می‌خواهد به عنوان توبیخ مرتب او را به صحنه‌های آتش و خون و به جبهه‌های خطرناک‌تری اعزام نماید زیرا خالد در مقامی است که جز از خدا و پیامبر جباکی ندارد و هیچ یک از این عمل‌ها خلاف فرمان خدا و فرموده پیامبر جنیستند.

بنابراین در قضیه عزل و ابقای خالد به عنوان فرماندهی کل سپاه نه ابوبکرسکوتاهی کرد و نه فاروقسافراطی عمل کرد و نه کارهای خالد جای هیچ گونه ایراد و قصوری است و جز این چیز دیگری نیست که خیلی از واقعیت‌ها دارای ابعاد گوناگون و خاصیت‌های متفاوتی می‌باشند و چندین انسان مؤمن و پرهیزگار و مخلص و بی‌نظر و آگاه، وقتی درباره قبول و رد یکی از این واقعیت‌ها اختلاف سلیقه پیدا می‌کنند دلیل نقص آن‌ها یا قصور آن‌ها نیست بلکه علت اختلاف آن‌ها این است که هر یک از آن‌ها در دیدگاه خویش فقط یک بعد و یک خاصیت آن را مورد توجه قرار می‌دهد، و کسانی که این سه صحابی بزرگوار را یا یکی از آن‌ها را مقصر قلمداد می‌کنند یا مغرض هستند یا از واقعیت ناآگاه در صفحات سابق گفتیم که فاروقسدر عصر ابوبکرسبه عنوان وزیر مشاور انجام وظیفه می‌نمود و با صراحت و قاطعیت آراء و نظریات خود را در زمینه مسائل مهم اسلامی به عرض ابوبکرسمی‌رسانید و ابوبکرسدر برخی مسائل نظر او را قبول و در برخی مسائل نظر او را رد می‌کرد، و یکی از آن مسائلی که ابوبکرسنظر فاروقسرا نپذیرفت موضوع عزل خالد بن ولید از فرماندهی سپاه بود که با توجه به این که برخی از ناآگاهان و مغرضان از این تفاوت ارزیابی ابوبکرسو عمرستوهماتی را تراشیده‌اند و حرف‌های نادرستی گفته‌اند ما این مسئله را در صفحات سابق با تفصیل بیشتر از حد انتظار و همراه دلائل و مراجع بیان نمودیم و حالا مسئله‌ای را مورد بحث قرار می‌دهیم که فاروقسبه عنوان مشاور به ابوبکرسپیشنهاد کرده است و ابوبکرسدر آغاز امر نظر او را رد کرده اما بعداً با توجه به دلایلی که فاروقساقامه کرده است این پیشنهاد را قبول کرده است و آن موضوع جمع‌آوری آیه‌های قرآن و نوشتن همه آن‌ها به صورت کتاب مکتوب است که توضیح این پیشنهاد نیز به این قرار است:

فقط ده [۶۳۳]ماه از وفات پیامبر جگذشته بود، که سپاه اسلام به فرماندهی خالد خطرناک‌ترین پایگاه کفر و گرم‌ترین آشیانه مرتدان عرب را در یمامه متلاشی کرد و مسیلمه کذاب را با بیست هزار نفر از پیروانش در خون غلطانید و بیست هزار نفر بقیه را به اسارت گرفت و در مقابل یک هزار و دویست نفر از یاران مهاجر و انصار و اهل قبات در این معرکه خون و آتش به درجه شهادت نائل آمدند، که یکی از همان مهاجرین شهید (زید) [۶۳۴]برادر فاروقسبود، و فاروقساز شهادت برادرش (زید) به حدی در غم و تأثر فرو رفته بود که به مرز اغما و بیهوشی رسیده بود، به طوری که وقتی پسرش عبدالله را دید (که در جنگ یمامه خیلی هم جانفشانی هم کرده بود) بر او فریاد کشید: «کی تو را سالم بازگردانید، در حالی که برادرم زید شهید گردیده است؟ چرا روی خود را از من نمی‌پوشی؟» عبدالله گفت: «من و زید هر دو از خدا شهادت خود را خواسته بودیم چه می‌توان کرد که خدا فقط درخواست زید را پذیرفت [۶۳۵]» و تنها یک تأثر شدیدتر و یک غم سنگین‌تر توانست که تأثر شدید فاروقسرا نسبت به شهادت برادرش کم اثر نماید، و آن خبر هولناک شهادت سیصد و هفتاد [۶۳۶]نفر از بزرگان اصحاب و حافظین قرآن بود که قلب عمرسرا به کلی لرزاند و همه چیز را از یاد او برد جز این که در این مطلب می‌اندیشید که اگر در جنگ‌های دیگر همین اندازه و باز همین اندازه از بزرگان اصحاب و حافظین قرآن به درجه شهادت برسند، حفظ و نگهداری قرآن به هیچ وجه امکان‌پذیر نخواهد بود و برای حفظ و نگهداری قرآن ناگاه فکری به دلش رسید که برای پیشنهاد آن به ابوبکرس، به مسجد شتافت و به او گفت: «نظر به حوادثی که در جنگ یمامه پیش آمده است و جمعی [۶۳۷]از حافظین قرآن شهید شده‌اند و تکرار این حادثه در آینده بارها ممکن است اتفاق افتد، دستور دهید، قرآنی که تا حال در سینه یاران پیامبر جحفظ گردیده است و در اوراق و الواح پراکنده نوشته شده است، به صورت یک کتاب مکتوب و منظم نوشته شود و در جای مطمئنی محفوظ بماند تا شهادت یا وفات حافظین قرآن در آینده، هیچ گونه وحشت و دلهره‌ای برای ما ایجاد ننماید [۶۳۸]». ابوبکرسکه به صورت ناگهانی با این پیشنهاد فاروقسروبرو گردید سریعاً آن را رد کرد، و به فاروقسگفت: «کاری را که پیامبر جنکرده است، چطور من آن را انجام دهم؟! [۶۳۹]»

[۶۰۳]ـ تاریخ جریر طبری، ج۴، ص۱۴۳۵ و ابوبکر صدیق، هیکل، ج۱، ص۲۸۸. [۶۰۴]ـ همان [۶۰۵]ـ همان [۶۰۶]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۷۹. [۶۰۷]ـ الکامل، ج۲، ص۳۸۵، و البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۲۵ و ۳۲۶. [۶۰۸]ـ شهر کوچکی در ساحل فرات که مهمات جنگی ارتش ایران در آنجا ذخیره می‌شد، معجم البلدان، ج۱، ص۷۷. [۶۰۹]ـ الیس: روستایی در مرز عراق و از توابع انبار. معجم البلدان، ج۱، ص۲۴۸. [۶۱۰]ـ امغیشیا: شهری در عراق مانند حیره و پادگان و مهمان جنگی آن در الیس بود. [۶۱۱]ـ حیره: شهری در عراق در محل فعلی نجف و سه میل با کوفه فاصله داشت. معجم البلدان، ج۱، ص۳۲۸. [۶۱۲]ـ انبار: شهری بر ساحل فرات در غرب محل فعلی بغداد و فاصله آن با بغداد ۶۰ کیلومتر، معجم البلدان، ج۱، ص۲۵۷. [۶۱۳]ـ محلی از رصافه عراق. [۶۱۴]ـ و فراض در مرز عراق و شام و جزیره معجم البلدان. [۶۱۵]ـ البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۴۴ و طبری، ج۴، ص۱۴۸۲ و الفتوحاتئ الاسلامیه، ص۲۱ و ۲۶ و الکامل، ج۲، ص۱۲۴، می‌نویسد خالد تصمیم گرفته بود که به مداین حمله کند و پایتخت ایران را تصرف نماید اما ترسید ابوبکر به این کار راضی نباشد و به ستاد فرماندهی خویش (حبره) برگشت. [۶۱۶]ـ همان [۶۱۷]ـ همان [۶۱۸]ـ همان [۶۱۹]ـ همان [۶۲۰]ـ الفتوحات الاسلامیه، سید احمد دحلان، ج۱، ص۲۱ و ۲۲ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص۱۲۴. [۶۲۱]ـ همان [۶۲۲]ـ ابن اثیر، ج۲، ص۱۲۴. [۶۲۳]ـ ابن اثیر ج۲، ص۱۵۵، و تاریخ جریر طبری، ج۴، ص۱۵۶۲۱. [۶۲۴]ـ تاریخ ابن اثیر ج۲، ص۱۷۶، و تاریخ جریر طبری، ج۴، ص۱۵۷۷. [۶۲۵]ـ کامل ابن اثیر ج۲، ص۶۳. [۶۲۶]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۵۷۷، ابن اثیر ج۲، ص۱۷۶. [۶۲۷]ـ الفتوحات الاسلامیه، ج۱، ص۲۶. [۶۲۸]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۵۷۶. [۶۲۹]ـ ابن اثیر، ج۲، ص۶۴، و البدایه و النهایه، ج۶، ص۳۲۲. [۶۳۰]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۳۱. [۶۳۱]ـ الفتوحات الاسلامیه، ج۱، ص۲۱ و ۲۶. [۶۳۲]ـ ابن اثیر، ج۲، ص۵۵. [۶۳۳]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۷۹، و الفتوحات الاسلامیه، ج۱، ص۲۶، اعزام خالد را به عراق در محرم سال دوازده هجری نوشته‌اند و اعزام خالد به عراق بعد از پایان جنگ یمامه بوده است بنابراین جنگ یمامه و نوشتن آیه‌های قرآن به شکل کتاب منظم تقریباً ده ماه بعد از وفات پیامبر جبوده است. [۶۳۴]ـ تاریخ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۷۴، و تاریخ طبری، ج۴، ص۱۴۲۵ و ۱۴۲۶. [۶۳۵]ـ مَجّاعه [۶۳۶]ـ ابوبکر صدیق، هیکل، ج۱، ص۳۱۶. [۶۳۷]ـ قرطبی این عده را هفتاد نفر شمرده است و در حیات پیامبر جدر بئر معونه نیز همین قدر به شهادت رسیده‌اند. [۶۳۸]ـ ابن اثیر، ج۳، ص۱۸۴. [۶۳۹]ـ صحیح بخاری، قسطلانی، ج۷، ص۴۴۶ و ۴۴۷.