سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

شرایط زمامداری: آگاهی، پرهیزگاری و نفوذ و اعتبار اجتماعی است

شرایط زمامداری: آگاهی، پرهیزگاری و نفوذ و اعتبار اجتماعی است

ابوبکرسبار دیگر رشته سخن را در دست می‌گیرد و بعد از یادآوری فضائل مهاجرین، خطابه خود را بیشتر حول محور این مطلب می‌چرخاند، که تنها کسانی شایسته احراز مقام امارت و زمامداری هستند که اضافه بر تمام فضائل در جامعه اسلامی، دارای چنان شخصیت و نفوذ و اعتباری باشند، که مردم، بدون اعمال قدرت، به دستورات گردن نهند، ابوبکرسپس از توضیحات کافی در این زمینه خطابه خود را به این چند جمله پایان می‌دهد، که بنابراین دلایل ملت عرب تنها به دستورات این قبیله از قریش (مهاجرین) گردن می‌نهند، پس جز این راه دیگری نیست که زمامداران از ما و وزیران [۵۰۸]از شما باشند.

این بیانات منطقی و مستدل ابوبکرساحساسات و هیجان اکثر انصار را فرو نشانده است اما اقلیتی با شنیدن این بیانات بیشتر به هیجان آمده و (حباب بن منذر) در یک حالتی از هیجان و قهر و خروش به پا می‌خیزد و خطاب به انصار می‌گوید: شما صاحب شهر و مردمان بومی و با این همه تجهیزات جنگی و امکانات مالی با هم متحد شوید، و خودتان شخصاً کار خود را یکسره کنید، مطمئن باشید هیچ کس قدرت مقابله با شما را ندارد و نهایت امر این است که امیری از ما و یک [۵۰۹]امیر از آن‌ها باشد و ...

در این هنگام فاروقسبا قطع کردن سخنان (حباب) رشته سخن را در دست می‌گیرد، و قبل از هر چیز این پیشنهاد (دو امیری) را شدیداً رد می‌کند، چطور ممکن است دو امیر در یک زمان حکمروایی کنند؟ [۵۱۰]و شما (انصار) بدون دلیل بر این امر اصرار می‌ورزید، به خدا ملت عرب به هیچ وجه حق حاکمیت و فرمانروای را برای شما قائل نمی‌شود در حالی که پیامبر جاز غیر شما بوده است اما ملت عرب هیچ ابایی از این ندارد که حق حاکمیت را به کسانی بدهد که پیامبری و نبوت در این امر با ما کرده است، و هر کس از قبایل عرب در این امر با ما مخالفت کند ما همین برهان را علیه او اقامه می‌نماییم، اصولاً چه کسی درباره حکمفرمایی و اماراتی که پیامبر جداشته با ما کشمکش می‌کند در حالی که ما دوستان و عزیزان پیامبر جو خویشان او هستیم، مگر کسانی که خط باطل را امتداد دهند و برای نافرمانی و جرم انحراف پیدا کنند یا بخواهند در تباهی غرق شوند.

(حباب) در مقابل فاروقسبار دیگر رشته سخن را در دست می‌گیرد و با عبارات هیجان‌انگیز ضمن این که انصار را با وحدت و یک‌پارچگی دعوت می‌کند و بر امارت انصار اصرار می‌ورزد، مهاجرین را نیز شدیداً تهدید می‌نماید و در اثنای سخنرانی خویش می‌گوید: «ای مردم انصار لحظه سرنوشت است، به حرف ابوبکر و یارانش ابداً توجه نکنید در میان خویش امیری را انتخاب کنید و اگر آن‌ها قبول نکردند به زور شمشیر آن‌ها را از شهر و دار و دیار خویش بیرون کنید [۵۱۱]». فاروقسگفت: خدا تو را بکشد و حباب گفت: خدا تو را بکشد.

در این لحظه که خطر رنگش تغییر کرده است و متمایل به سرخی است و دست‌ها آماده‌اند که قبضه شمشیر را بگیرند و فقط چند ساعت بعد از وفات پیامبر جخون جمع بی‌شماری از یاران او زمین مدینه را رنگین کند، ناگاه امین امت (ابوعبیده) که تا آن لحظه ساکت مانده بود به سخن می‌آید و خطاب به انصار می‌گوید:

[۵۰۸]ـ همان [۵۰۹]ـ همان [۵۱۰]ـ ابوبکر صدیق، هیکل، ج ۱، ص ۷۸ و حیاه عمر، ص ۵۵، بیانات فاروق و بیانات ابوبکر صدیق کلاً حول یک محور می‌چرخند یعنی محور قدرت برای یک زمامدار و چون در دین اسلام برای یک زمامدار در آن شرایط اعمال قدرت مادی و استفاده از زور و اسلحه امکان نداشت و جایز هم نبود پس به جای قدرت مادی نفوذ و اعتبار اجتماعی لازم بود و ابوبکر و عمر ثابت کردند که هم چنین قدرتی را دارند. [۵۱۱]ـ تاریخ کامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۱۹، و ابوبکر صدیق، هیکل، ج ۱، ص ۷۸.