عمر در خانه ارقم
ظهر یکی از روزهای ذیحجه سال ششم بعثت است، [۱۷۳]که عمر اعلام کرده، و به دنبال پیامبر جدر میان طنین شعار تکبیرها، الله اکبر، به یکی از اطاقها میرسد، و در هاله یاران دور پیامبر ج، او نیز حلقهای میشود، و پس از آنکه بخشهای دیگری از کلام خدا را از زبان پیامبر جمیشنود و به فرازهای دیگری از ایمان و یقین واقعیت میرسد، سراپا غرق تماشای سیمای نورانی رسول الله گشته است، این پیامبر آفریدگار این جهان است! خدا کلام خود را باو وحی میکند! و از بالای همه آسمانها، پیام خود را باو میرساند! چقدر با عظمت و باشکوه است پیامبر خدا! عمر در قصههای عرب و در مسافرتهای خارجی، نام پیامبران خدا را شنیده است: ابراهیم، اسماعیل، موسی، عیسی و داو ود، سلیمان و خیلیها! و تصورات مبهمی را نیز از آنها داشته است، ولی او در این لحظه، پیامبر خدا ر با دو چشم خویش از نزدیک میبیند! و روبروی او نشسته است! و کلام خدا را از زبان او میشنود! سپس در چهره پیروان او، که فعلاً سی و نه نفر [۱۷۴]از آنها در این جلسه حاضرند: خردمندان قریش، و شخصیتهای برجسته قوم عرب! و انسانهای آزاده و پاک و بی آلایش و دور از هر نوع آلودگی: ( ابوبکر، علی، عثمان، طلحه، سعد، عبدالرحمن، سعید، ابوعبیده، حمزه، عبیده، جعفر، مصعب، عبدالله ابن مسعود، عَیاش، ابوذر، ابوسلمه، ابن عبدالاسد، عثمان بن مظعون، زید بن حارثه، بلال، خباب، مقداد، صهیب، عمّار، عامر، عمرو بن عبسه، نُعیم، حاطب، خالد بن سعید، خالد بن البُکیر، عبدالله بن جحش، عامر بن بُکیر، عُتبَه بن غزوان، ارقم بن ابی ارقم، انیس برادر ابی ذر، واقد بن عبدالله، عامر بن ربیعه، سائب بن عثمان بن مظعون).
[۱۷۳] ابن الجوزی، سیره عمر بن خطاب، ص:۱۰، آیا هنگامی که عمر اسلام آورد خود را اعلان نمود چند سال داشت؟ در پاسخ این سئو ال ابن الجوزی گفته است: بیست و شش سال داشته است، و دکتر محمد حسین هیکل در (حیاة عمر) بین سی و سی و پنج و شبلی نعمانی در (الفاروق) سی و سه سال گفتهاند و چون طبق محاسبه ابن الجوزی تمام عمر فاروق ۵۶ سال میشود و با بیان فاروق که در آخر عمر گفت: بکلی پیر شدهام، وفق نمیدهد قولهای دیگر را راجحتر دانستیم و مبنای کتاب ما بر آنها است. [۱۷۴] ابن الجوزی، ص:۱۰ و همچنین اخبار عمر، ص:۲۶ به نقل از ابن الجوزی شماره نامهای سی و نه نفر که بعلاوه عمر چهل نفر میشوند به ترتیب فوق نوشتهاند ولی گویا یک نفر در چاپها از قلم افتاده است زیرا بدون سی و هشت نفر هستند و چون طبق نقل قول فاروق اعظم، البدایه والنهایه، عمر هنگامی به خانه ارقم رفته است که نود نفر مرد و زن به حبشه مهاجرت کرده بودند بنابراین چهل نفر، و به قولی چهل و پنج نفر، تعداد همه مسلمانها نبودهاند و بلکه تعداد مسلمانان یکصد و سی نفر و چهل نفر آنها در خانه ارقم بودهاند.