علی مرتضیستفرقهاندازی را شدیداً توبیخ میکند
اما علی مرتضیسدست خود را به او نداد و بلکه شدیداً او را ملامت و توبیخ کرد و به او گفت: «تو نسبت به اسلام سابقه ماجراجویی دارید، و از این پیشنهاد نیز جز فتنهانگیزی هیچ هدف دیگر نداری [۵۲۹]، و ما به نصیحت و پندآموزی تو هیچ نیازی نداریم».
با توجه به این پیشآمد و احتمال مخافت برخی از مهاجرین، ابوبکرسبیعت قبایل انصار و بیعت چند نفر از بزرگان مهاجر را، یک بیعت کلی و خاتمه یافته، برای خود به حساب نیاورد، و فردای آن روز (روز وفات پیامبر ج) اول وقت همراه فاروقسبرای گرفتن بیعت از تمام مهاجرین و اتمام بیعت به مسجد آمد [۵۳۰]، و فاروقسقبل از شروع بیعت عمومی رشته سخن را به دست گرفت و چنین گفت: «دیروز، در جهت انکار وفات پیامبر ج، حرفی را به شما گفتم که نه آن را از کتاب خدا یافته بودم، و نه پیمانی بود که آن را از پیامبر خدا جگرفته بودم، و بلکه مبنی بر این بود که، عقیده [۵۳۱]داشتم پیامبر جدر آینده نیز شخصاً کارهای ما را اداره خواهد کرد، و او تا آخرین نفر ما باشد باقی خواهد ماند، و خدا کتاب خود را که پیامبر جخود را به وسیله آن هدایت کرد، در میان شما باقی گذاشته است که اگر آن را دستاویز خود قرار دهید، همان طوری که خدا پیامبرش جرا به وسیله آن هدایت فرمود شما را نیز به وسیله آن هدایت خواهد فرمود، و خدا شما را با نیکوترین شما، متفق نمود، یار پیامبرخدا جو دومین از دو نفری به هنگامی که آنها در غار بودند، پس از همین حالا، برخیزید و عموماً بیعت کنید».
مردم عموماً از جای خود برخاستند و به ابوبکرسبیعت عمومی کردند. ابوبکرسبر منبر، یک پله پائینتر از محل پیامبر ج، بالا رفت و نگاهی به مردم کرد علی مرتضی و زبیربرا ندید، و با لحن بسیار محترمانه (ای عموزاده پیامبر جو ای عمهزاده پیامبر ج، را برای بیعت دعوت نمود و هر دو با ابوبکرس [۵۳۲]بیعت کردند، آن گاه ابوبکرسبر بالای منبر، خطابه کوتاه و بسیار زیبا و پرمحتوای خود را ایراد نمود، و خطمشی نخستنی جانشین پیامبر جرا کاملاً مشخص نمود، و در این خطابه چنین فرمود:
«پس از حمد خدا و درود بر رسول الله، ای مردم! بیگمان سرپرستی شما به من واگذار گردید، در حالی که بهترین [۵۳۳]شما نیستم، بنابراین هر گاه در راه انجام دادن کارهای نیکو بودم عموماً مرا یاری دهید و هر گاه در راه انجام دادن کارهای بدی بودم مرا به راه نیکوکاری بیاورید و از کجرویهای من جلوگیری کنید، راستگو امین است و درغگو خائن، و آن کس که در میان شما ناتوان است به نزد من نیرومند است تا به خواست خدا حق او را به طور کامل برایش بگیرم و آن کس که در میان شما نیرومند است به نزد من ناتوان است. تا به خواست خدا حق دیگران را از او بگیرم. هرقومی مبارزه در راه خدا را کنار بگذارد خدا آنها را زیر پوششی از ذلت و خواری قرار میدهد، و فساد اخلاق و کارهای زشت در میان هر قومی عمومیت پیدا کرد، بلا استثنا آنها را فرا میگیرد، تا هر زمانی که من از خدا و پیامبر جاطاعات کردم شما هم از من اطاعت کنید، و هر گاه فرمان خدا و پیامبر جرا اطاعت نکردم، دیگر اطاعت شما از من لازم نیست، رحمت خدا بر شما باشد برای ادای نماز برخیزید».
خلاصه این که، پیامبر جحوالی ظهر روز دوشنبه وفات [۵۳۴]کرد، و ابوبکرسو عمرسو علیسو بقیه بزرگان اصحاب تصمیم گرفتند که همان روز مراسم تجهیز و تدفین پیامبر جرا انجام دهند و به همین منظور بعد از ظهر در خانه عایشهلو بر بالین پیامبر ججلسهای تشکیل دادند [۵۳۵]، اما خبر هولناک تجمع انصار در سقیفه بنی ساعده افراد این جلسه را متفرق کرد [۵۳۶]، ابوبکرسو عمرسو ابوعبیدهسبرای حل اختلاف به سقیفه شتافتند و علیسو زبیرسو پیروان آنها نیز به خانه فاطمه رفتند [۵۳۷]، و در اتاق عایشهلکه جنازه پیامبر جدر آن بود، تا حل این اختلاف هولانگیز و جمع شدن بزرگان اصحاب قفل گردید، [۵۳۸]بحثهای سقیفه و بیعت قبایل انصار به ابوبکرستا غروب آفتاب طول کشید و این بیعت خاص به طور ضربتی و فقط بعد از چهار پنج ساعت از وفات پیامبر جبه اتمام رسید [۵۳۹]و فردا اول وقت بحثها و بیعت عام (مهاجرین و دیگران) به ابوبکرسآغاز گردید و تا وقت ظهر طول کشید و به هنگام ظهر سهشنبه، که فقط بیست و چهار [۵۴۰]ساعت از وفات پیامبر جگذشته بود، ابوبکرسجانشین انتخابی پیامبر جهمراه بزرگان اصحاب و خویشان نزدیک پیامبر جبلافاصله مراسم تجهیز و تدفین پیامبر جرا آغاز کردند، و بعدازظهر همان روز (روز سهشنبه [۵۴۱]پس از آن که تمام اصحاب، اول بزرگان اصحاب سپس بقیه مردان و بعد زنان، بر ایشان نماز گذاردند، و آخرین نگاه وداع به ایشان کردند، در نهایت احترام و با شکوه و عظمت بیمانند، جنازه مقدس بزرگترین پیامبرخدا جرا در اتاق عایشهلبه خاک سپردند، هزاران درود بر محمّد بزرگترین و آخرین پیامبران خدا و بر همه یاران باوفا و جگر سوخته و فداکار او باد.
[۵۲۹]ـ ابن اثیر، ج ۲، ص ۱۳ و تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۳۳۶ و ابوبکر صدیق، ج ۱، ص ۱۹. [۵۳۰]ـ سیره ابن هشام، ج۲ف ص۴۳۲ و طبری، ج۴، ص۱۳۳۷ و ابوبکر صدیق، هیکل، ج۱، ص ۸۴، البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۴۹، میگوید: «علی مرتضی روز اول یا دوم با ابوبکر بیعت نمود و همراه ابوبکر در نخستین جنگ با اهل رده به (ذیقصه) رفت و در تمام نمازها پشت سر ابوبکر نماز خواند». [۵۳۱]ـ همان [۵۳۲]ـ سیره حلبیه، ج۳، ص ۳۹۸ و تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص۶۹۸ و ابوبکر صدیق، هیکل، ج۱، ص۹۰. توجه: این روایت درباره بیعت علی مرتضی روایتی است مستدل و هم چنان که با متانت و وقار و سوابق روحیه علی مرتضی مطابقت دارد، با عبارت نهجالبلاغه (نسخه شیخ محمد عبده، ص۸ جزء ثالث، مکتوب ششم): «و انما الشوري للمهاجرين و الانصار فان اجتمعوا علي رجل و سموه اماماً كان ذلك لله رضاً فان خرج خارج عن امرهم بطمع او بدعه ردوه الي ما خرج و....»نیز موافق است و روایت تفریطی که میگویند علی مرتضی قبل از همه و حتی بدون رداء و جامه با بیعت ابوبکر شتتافت و بعد از بیعت ردا و جامه را برای او آوردند، و هم چنین روایت افراطی که میگوید: زبیر در آغاز امر بیعت شمشیر کشید و مردم را تهدید میکرد که به علی مرتضی بیعت کنند و علی مرتضی شبانگاه همراه فاطمه زهرا به منازل انصار رفت تا آنها را از بیعت به ابوبکر پیشمان کند و با او بیعت کنند و فاروق هیزم و آتش به در خانه فاطمه زهرا برده است و بالاخره علی مرتضی را با ارعاب و تهدید بعد از شش ماه مجبور کردهاند که به ابوبکر بیعت کند، هیچ کدام با روحیه علی مرتضی نمیسازند به طبری، ج۴، ص۱۳۳۱ و ابن اثیر، ج۲، ص۱۳، برای هر سه روایت مراجعه کنید. [۵۳۳]ـ این خطبه با همین مفاهیم بدون یک کلمه زیاد یا کم به زبان عربی در تمام کتابهای تاریخ متقدمین از جمله طبری، ج۴، ص ۱۳۳۷ و ابن اثیر، ج۲، ص۲۲ و ابن هشام، ج۲، ص۴۳۳ و سیره حلبیه، ج۳، ص۳۹۸ ذکر گردیده است، و تنها درباره این جمله «و لیت علیکم و لست بخیرکم» دو بحث به میان آمده اول کسی گفته که به جهای «ولیت علیکم» «اقیلونی» بوده که شیخ محمد عبده در تعلیقات نهجالبلاغه ص۲۷ آن را رده کرده است دوم برخی از اهل جدل و کشمکشها گفتهاند: ابوبکر خودش اعتراف کرده است که بهترین مردم نیست پس چرا زعامت را قبول کرده» در حالی که منظور از این جمله به قرینه جملههای بعدی این است که من از مجموع شما بهتر نیستم نه از یکایک شما و هدف از بیان این جمله نفی استبداد و دیکتاتوری و تسلیم شدن به نتایج شوراهای قرآنی است. [۵۳۴]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۳۲۶ و ۱۳۳۴، سیره حلبیه، ج۳، ص۳۹۷، و ابن هشام، ج۲، ص۴۳۰، و مسند ابی یعلی به نقل الفاروق، ص۸۰ و ۸۱ و شرح قسطلانی، ج۱۰، ص۲۴. [۵۳۵]ـ همان [۵۳۶]ـ همان [۵۳۷]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۳۲۶ و ۱۳۳۴، سیره حلبیه، ج۳، ص۳۹۷، و ابن هشام، ج۲، ص۴۳۰، و مسند ابی یعلی به نقل الفاروق، ص۸۰ و ۸۱ و شرح قسطلانی، ج۱۰، ص۲۴. [۵۳۸]ـ همان [۵۳۹]ـ همان [۵۴۰]ـ همان [۵۴۱]ـ سیره ابن هشام، ج۲، ص۴۳۳ و تاریخ طبری، ج۴، ص۱۳۲۶، به نقل از واقدی و ابن اثیر، ج۲، ص۲۳ و سیره حلبیه، ج۳، ص۴۰۳ از ابن کثیر همه این مراجع نوشتهاند: پیامبر جروز دوشنبه حوالی ظهر یا بعدازظهر وفات فرموده و روز سهشنبه حوالی ظهر به خاک سپرده شده ست و البدایه و النهایه در ج۵، ص۲۷۱، از امام احمد/نقل میکند که پیامبر جروز دوشتبه وفات فرموده و شب سهشنبه به خاک سپرده شد سپس میگوید این قول کاملاً غلط است که گویا پیامبر جبعد از سه روز از وفاتش به خاک سپرده شده است و غلط است که به خاک سپردن پیامبر جسه روز به تأخیر افتاده است و روایتی است غریب و نادرست و کسی آن را قبول نکرده است آن گاه میگوید صحیحترین حرف این است که پیامبر جبعدازظهر روز دوشنبه وفات فرموده است و در نخستین ساعات شب چهارشنبه به خاک سپرده شده است.