شعار کوبنده عمر: اسلام دیگر همیشه علنی است
پیامبر جدریافته است که هیبت این مهره درشت اسلام، و مشتهای گره کرده این اعجوبه زورمند با ایمان، توانسته است تا حد زیادی، خیال شکنجه کردن مسلمانان را، از کلههای کفر زورمداران بدر آورد، و به التماس عمر پاسخ مثبت میدهد، و مسلمانان را اجازه داده که آشکارا و بطور دسته جمعی در کنار کعبه نماز و شعایر دینی را برپا دارند. و این به فرمان پیامبر جمسلمانان از مخفی گاه بیرون آمده و در دو ستون منظم، که عمر در جلو ستون راست، و حمزه در جلو ستون چپ و رسول اللهجدر جلو این دو قرار گرفته است بسوی کعبه رهسپار هستند، [۱۹۳]و در زیر شرارههای آتش خشم سران کفر، و سکوت وحشت انگیز تماشاچیان، [۱۹۴]کوچهها و معابر مکه را، با کمال متانت و آرامی، پشت سر میگذارند، این رژه نور در قلب تاریکیها! تجسمی است از منظومه شمسی، با حرکت خورشید و همه قمار و ستارگانش، بر روی زمین! نه با بالاتر از همه اینها، حرکت اعظم پیامبر خدا، همراه نخستین دسته از پیشتازان اسلام و یاران او، بسوی کعبه، خانه خدا، که با چنین شکوه و عظمتی به محوطه کعبه میرسند، و در برابر چشمان حیرت زده قریش، کعبه را هفت دور طواف میکنند، [۱۹۵]سپس روبروی کعبه ایستاده و چهار رکعت نماز ظهر را در نهایت نظم و هماهنگی و همراه خشوع و خضوع و دعا و راز و نیاز با خدای یکتا و بی همتا، انجام میدهند، [۱۹۶]سکوت بر فضای کعبه حکمفرماست، زیرا مسلمانان در اندیشه بزرگواری این پیامبر و شکوه و عظمت این دین سماوی، غرق شدهاند و تماشاگران قریش غرق خشم و اندوه و تاسف هستند، و دو پرده سکوت سفید و سیاه! سراپای فضای کعبه و صحن مسجدالحرام را فرا گرفته است، ناگاه صدای هولناک و رعب آوری، پردههای سکوت را دریده و فضای کعبه را به لرزه در میآورد: «لا نعبُدُ الله سِراً بعدَ الیومِ» [۱۹۷]بعد از امروز دیگر دیگر هرگز خدا را تنها در خفا نمیپرستیم، و گذشت، رفت آن روز و روزگاری که ما فقط در مخفی گاهها میتوانستیم خدا را پرستش کنیم!
این صدای مهیب و رعبآور، صدای عمر بن خطاب است، صدای یکی از یاران پیامبر اسلام است، که نه تنها این سکوت موضعی را، بلکه سکوت تاریخ بشریت را میشکند، و مخاطب او نه تنها ابولهب و ابوجهل و مُغیرهها، بلکه همه قدرتهای ریز و درشت جهانی است، که بعد از نزول وحی بر محمد، دیگر به هیچ وجه نمیتوانند از راه زور، زر و تزویر، بندگان خدا را به بند بکشند، و آزادی عقیده صحیح و اخلاق و اعمال پسندیده را، از آنها سلب نمایند.
پیامبر جدر تایید و تشویق عمر در رابطه با این شعار، و اعلام علنی شدن شعائر دین اسلام، لقب (فاروق) [۱۹۸]را باو میدهد، عنصر شوریده و هول انگیز و زورمندی، که بر اثر مسلمان شدن او، تبلیغ دین و شعایر اسلام، از حال اختفا تا حالت علنی شدن فرق [۱۹۹]کرده است و یاران پیامبر جبعد از اتمام نماز و طواف و راز و نیاز با خدا، به دنبال پیامبر جو در برابر نگاههای افسرده و تاسف زده تماشاچیان قریش از محوطه کعبه خارج گشته، و با کسب اجازه از پیامبر جو تبادل خداحافظی، در پیچ و خم کوچهها مشعب و هریک بمنزل خویش بر میگردد. اعمال متهورانه عمر در جهت علنی کردن تبلیغ دین و شعائر دین اسلام نتایج متعددی ببار آورد که یک بخش آن به شخص عمر، و بخش دیگر آن به اسلام و به همه مسلمانان مربوط میگردد، بخش اول این نتایج یکی این است، که عمر از طرف پیامبر جتشویق و تایید و لقب (فاروق) باو عطا میگردد، و دیگر اینکه خاطره شیرین همین روز، سالیان سال در دل یاران پیامبرجباقی میماند و با تعبیرات گوناگون از آن روز یاد میکنند و اینک عبدالله بن مسعود پس از مدتها میگوید: «ما بعد از اسلام عمر دیگر برای همیشه عزت و غلبه پیدا کردیم» [۲۰۰]و صهیب بن سنان میگوید: «عمر بعد از پذیرفتن دین اسلام، اسلام را علنی کرد، و آشکارا مردم را به اسلام دعوت نمود، و ما هم توانستیم که در دور کعبه بنشینیم و بطور دسته جمعی طواف کنیم و توانستیم پاسخ اعمال خشونت آمیز را بدهیم» و باز عبدالله بن مسعود میگوید: «ما خود را میدیدیم که نمیتوانیم در دور کعبه نماز بخوانیم تا عمر اسلام آورد و با قریش جنگید و ناچار شدند که مانع نماز خواندن ما شوند» [۲۰۱]و مسلمانان این موفقیت وپیروزی را اثر قبول شدن دعای پیامبر جمیدانند که مدتها قبل دعا کرده بود: «خدایا بوسیله مسلمان شدن عمر بن خطاب اسلام را پیروزی و غلبه عطا فرمایید».
[۱۹۳] فاروق اعظم، هیکل، ج۱، ص:۵۰ و حیاة عمر، محمود شبلی، ص:۲۲. [۱۹۴] خلفاءراشدین، ص:۵۴. [۱۹۵] عبقره عمر، ص:۵۴۶. [۱۹۶] ریاض النضره، ج۱، ص:۱۹۵، تغییر خازن، ج۲، ص:۲۱۴ و شرح مواهب، ج۱، ص:۳۷۱. [۱۹۷] تاریخ خمیس، ج۱، ص:۲۹۷ و اخبار عمر، ص:۲۵. [۱۹۸] خلفاءالرسول، خالد محمد خالد، ص:۱۶۸ و سیره عمر بن الخطاب، ابن الجوزی، ص:۱۱ و حیاة عمر، محمود شبلی، ص:۲۲ و عبقریه عمر، عقاد، ص:۵۴۶. [۱۹۹] ابن الجوزی، ص:۱۲، با نقل حدیثی از پیامبر ج: (و هو الفاورق، فرق الله به بين الحق و الباطل) مروج الذهب، ج۱، ص:۶۶۲ و الکساندر مازاس نویسنده معروف فرانسوی در زندگانی عمر، ص:۱۹ میگوید: محمد جاز کوشش عمر در اجرای احکام دین خشنود گردید و او را (فاروق) لقب داد. [۲۰۰] بخاری، ج۴، ص:۲۴۲ و اخبار عمر، ص:۲۴ و اینک عین عبارت روایت دوم عبدالله بن مسعود: «لقد رايتنا و ما نستطيع ان نصلي بالبيت حتي اسلم عمر. فلما اسلم قاتلهم حتي تركونا فصلينا». [۲۰۱] ابن الجوزی، ص۱۱.