هرمزان بار دیگر پیمان صلح را شکسته
فاروقسبه سعد وقاص نوشت سپاهیان پادگان کوفه را به فرماندهی نُعمان بن مُقَرِّن به اهواز اعزام و در مورد پیمانشکنی هرمزان نیز تحقیقات لازم به عمل بیاورید [۱۱۲۲]، نعمان همراه سپاه اسلام به سوی رامهرمز روان گردید، و هرمزان به محض شنیدن این خبر [۱۱۲۳]از شهر خارج و در محل (اَرْبَکْ [۱۱۲۴]بر سر راه سپاه نُعمان کمین کرد و پس از رسیدن سپاه نعمان جنگ شدیدی درگرفت و بار دیگر سپاه ایران شکست خورد و هرمزان فرار کرد و همراه سپاه خود به شوشتر رفت و نعمان در تعقیب هرمزان به رامهرمز شتافت و در آن مستقر گردید [۱۱۲۵]و سپس به سوی (اِیذَج [۱۱۲۶]بالا رفت و تیرَوَیه [۱۱۲۷]فرمانروای منطقه، با او صلح کرد و نعمان به رامهرمز برگشت و در این هنگام سپاهیان پادگان بصره به قصد شوشتر به رامهرمز رسیده و همراه سپاه نعمان و حرقوص و سلمی و حرمله و جَزء به سوی شوشتر حرکت کرده و آن را در حلقه محاصره خویش قرار دادند [۱۱۲۸]و فاروقسابوموسی را در رأس سپاهی به کمک آنها فرستاد، و ابوسَبْره را فرمانده کل نیروها قرار داد [۱۱۲۹]، و چون سپاه عظیم و مجهز هرمزان در آغوش حصار ضخیم و مرتفع سنگی و دارای دروازههای آهنین قرار گرفته بود محاصره شهر یک ماه طول [۱۱۳۰]کشید و سپاه اسلام نمیتوانست به داخل شهر حمله کند و سپاه ایران نیز هرگاه مصلحت میدانست از یکی از دروازهها به سپاه اسلام [۱۱۳۱]حمله میکرد و افرادی را شهید میکرد و هنگامی که در مقابل حمله سپاه اسلام شکست میخورد و تلفاتی میداد فوراً از همان دروازه به داخل شهر عقبنشینی میکرد و با بستن دروازهها سپاه اسلام را در پشت دیوار شهر قرار میداد و در مدت یک ماه محاصره [۱۱۳۲]هشتاد فقره از [۱۱۳۳]این نوع حملهها از طرف سپاه ایران صورت گرفت و در طی این حملهها که گاهی به نفع سپاه اسلام و گاهی به نفع سپاه ایران بود چند صد نفر از سپاه ایران به قتل رسیده و چند صد نفر نیز اسیر گردیدند و در مقابل جمعی از سپاه اسلام از جمله (بَراء بن مالک برادر اَنَس بن [۱۱۳۴]مالک و مجزأة بن ثور و کعبن بن ثور) به درجه شهادت نائل آمدند ولی شرایط طوری بود که فرمانده سپاه اسلام چندان امیدی به پیروزی خویش نداشتتند، اما ناگاه مردی به بهانهای از شهر خارج شد و خود را به ابوموسی رسانید و به او گفت: «اگر تعهد نمایی که بعد از فتح شهر خانواده مرا امان دهی، من راه سری نفوذ به شهر را به شما نشان میدهم [۱۱۳۵]» ابوموسی گفت: «اگر خدا ما را پیروزی کند علاوه بر تعهد امان، به تو قول میدهم که حقوق و مستمری نیز برای خانواده [۱۱۳۶]تو تعیین کنم» آن مرد شوشتری گفت: اول شخصی را با خودم میبرم [۱۱۳۷]و از مدخل آب شهر که کانالی است او را به داخل شهر برده تا محل ورود به شهر و نقاط داخل شهر را شناسایی کند آن گاه تو نیروهای خود را از همان راه وارد شهر کنید [۱۱۳۸]، ابوموسی به سپاهیان خود گفت اگرچه معلوم نیست که این مرد راستگو یا فریبکار است. آیا در میان شما کسی هست که در راه خدا این فداکاری را از خود نشان دهد و همراه این مرد به داخل شهر برود؟ اشرس بن عوف [۱۱۳۹]داوطلب این فداکاری میگردد و همراه آن مرد از مدخل آب شهر از کانالی که تا نقطهای از شهر امتداد داشت وارد شهر گردید و مرد شوشتری لباس خدمتکاران پوشیده [۱۱۴۰]و علاوه بر راه سری ورود به شهر، تمام دروازهها و نقاط حساس شهر و حتی هرمزان را در ستادش بود نشان داد، اشرش از همان کانال به سپاه اسلام برگشت و نهایت صداقت آن مرد شوشتری را تأیید کرد [۱۱۴۱]، آن گاه ابوموسی چهل نفر از [۱۱۴۲]سپاهیان مسلح را همراه اشرش از همان راه سری به داخل شهر فرستاد و به دنبال آنها دویست نفر [۱۱۴۳]برای کمک آنها اعزام نمود و این دویست و چهل نفر [۱۱۴۴]از مدخل آب شهر و در میان آب و گل کانال به دنبال یکدیگر در تاریکی شب داخل شهر شدند و به راهنمایی اشرش [۱۱۴۵]خود را به پشت دروازهها رسانیده و بعد از کشتن جمعی از نگهبانان و فرار بقیه، دروازهها را گشوده و با صدای الله اکبر سپاهیان اسلام را به داخل شهر کشانیدند و هرمزان وقتی صدای تکبیر سپاهیان اسلام را در داخل شهر شنید در حالتی از رعب و هراس به یکی از قلعهها فرار کرد و با خود میگفت: «از ماست که بر ماست و یقیناً یکی از خودمان عرب را بر اسرار ما آگاه کرده است [۱۱۴۶]» و همان دویست و چهل نفری که قبل از سپاه به داخل شهر نفوذ کرده بودند محل اختفای هرمزان را محاصره کرده و هرمزان به شرط این که فاروقسدرباره او قضاوت بکند خود را [۱۱۴۷]تسلیم آنها کرد و در همین حال جمعی زیاد از مسلمانان هم شهید شدند؛
[۱۱۲۲]ـ الکامل، ج۲، ص۵۴۶. [۱۱۲۳]ـ همان [۱۱۲۴]ـ همان [۱۱۲۵]ـ همان [۱۱۲۶]ـ همان [۱۱۲۷]ـ همان [۱۱۲۸]ـ همان [۱۱۲۹]ـ همان [۱۱۳۰]ـ همان [۱۱۳۱]ـ همان [۱۱۳۲]ـ همان [۱۱۳۳]ـ همان [۱۱۳۴]ـ همان [۱۱۳۵]ـ الکامل، ج۲، ص۵۴۷ و فاروق اعظم س، هیکل، ج۲، ص۱۳. [۱۱۳۶]ـ همان [۱۱۳۷]ـ همان [۱۱۳۸]ـ همان [۱۱۳۹]ـ الکامل، ج۲، ص۵۴۷، تعداد را ننوشته اما فاروق اعظم س، هیکل، ج۲، ص۱۳، این اعداد را نوشته است. [۱۱۴۰]ـ همان [۱۱۴۱]ـ همان [۱۱۴۲]ـ همان [۱۱۴۳]ـ همان. [۱۱۴۴]ـ فاروق اعظم س، هیکل، ج۲، ص۱۳. [۱۱۴۵]ـ همان [۱۱۴۶]ـ فاروق اعظم س، هیکل، ج۲، ص۱۳. [۱۱۴۷]ـ الکامل، ج۲، ص۵۴۸.