جنگ مَرْوَحه رمضان ۱۳ هجری
رستم وزیر جنگ ایران از شکست سپاه ایران در کسکر و نمارق و استیلای سپاه اسلام بر بینالنهرین به غایت خشمگین گردیده و برای حمله به سپاه اسلام سپاه بزرگ و مجهزی را تدارک دیده و یکی از قهرمانان ایران را، که انوشیروان به عنوان تشویق او را بهمن ـ نام فرشته ـ نامیده و با اعراب عداوت ویژهای دارد، با درفش کاویانی به فرماندهی این سپاه میگمارد [۷۶۹]و بهمن سپاه خود را در آن سوی فرات در برابر سپاه ابوعبید که در این سوی فرات در روستای (قُسّ الناطِف) [۷۷۰]مستقر گشته است، مستقر نماید و بهمن به ابوعبید پیام میفرستد: «یا شما از رودخانه عبور کنید و ما مانع نمیشویم یا شما مانع نشوید ما از رودخانه عبور میکنیم و به سوی شما میآئیم [۷۷۱]» صواب دید همه یاران ابوعبید این بود که سپاه اسلام به آن سوی رودخانه عبور نکند و بلکه اجازه دهد سپاه ایران به این سو عبور نماید، ولی ابوعبید برخلاف دستور صریح امیرالمؤمنینسنظر مشاورین و آراء عمومی را نادیده گرفت و در حالی که عصبانی شده بود بر آنها فریاد کشید: «چطور دشمنان ما نسبت به مرگ از ما بیباکتر باشند [۷۷۲]؟! نه بلکه ما به سوی آنها از نهر عبور میکنیم» و هر چه معاونش، سَلیط بن قَیس، که امیرالمؤمنینسبه ابوعبید توصیه کرده بود از مشورت او تجاوز نکند، فریاد کشید که تاکنون عرب در برابر چنین سپاه مجهز و عظیمی قرار نگرفته است و اگر ما به آن سوی رودخانه عبور کنیم و پشت به رودخانه و رو به دشمن باشیم در صورت شکست راه عقبنشینی را نخواهیم داشت، هیچ فایدهای نداشت [۷۷۳]و ابوعبید نه تنها به مشورت سلیط گوش نداد بلکه توصیههای مؤکد امیرالمؤمنینسرا نادیده گرفت که به او گفته بود: «کاملاً مواظب باشید که به سرزمین فریب و خدعه و خیانتها میروید و با قومی روبرو میشوید که برای شرارت جرأت عجیبی دارند [۷۷۴]و از راههای آن آگاه هستند و نیکی را به کلی فراموش کرده و از آن آگاهی ندارند».
بالاخره تهور و بیباکی و غرور پیروزیهای سابق به حدی قلب ابوعبید را فرا گرفته بود که بر سر سلیط فریاد میکشید: «به خدا ترسویی و بزدلی است که من به سوی دشمن و به آن سوی رودخانه نشتابم [۷۷۵]» و سلیط در جواب او گفت: «به خدا من از تو بیباکتر هستم و نظر خود را درباره مصلحت جنگ به شما گفتم دیگر خودت میدانی [۷۷۶]» ابوعبید دستور داد سپاه اسلام بر روی پل از فرات عبور کنند اما به محض عبور سپاه اسلام بدون این که از پل فاصلهای پیدا کنند و راه عقبنشینی داشته باشند [۷۷۷]، بلافاصله بهمن خائن فرمان حمله را صادر کرد، و در پیشاپیش سپاه ایران چندین حلقه فیلهای [۷۷۸]غولپیکر به حرکت درآمدند که عموماً جنگ دیده و ورزیده و با صدای مهیب و دلخراش زنگولههایی که در گردن داشتند اسبان عرب را دچار چنان وحشتی نمودند که از اطاعت سواران سر باز زده و موجب بینظمی و اختلال صفوف و سپاه اسلام گردیدند [۷۷۹]و تیراندازانی که بر پشت آنها به سوی سپاه اسلام تیراندازی میکردند جمعی از مسلمانان را به درجه شهادت رسانیدند [۷۸۰]، ابوعبید بدون این که از این پیش آمد هولناک خود را ببازد فوراً از اسب خود پیاده گردید و دستور داد تمام سواران از اسب پیاده شوند و به دنبال ابوعبید به سوی فیلان جنگی یورش کرده و با نوک شمشیر طناب و پالان آنها را قطع نمایند و فیلسواران همراه پالانها به زمین افتاده و طعمه شمشیر مسلمانان گردیدند [۷۸۱]و صحنه از نیروی زرهی فیلسواران خالی گردید و سپاهیان اسلام توانستند سریعاً بر اسبهای خویش سوار گشته و به سپاه ایران حمله کنند و دو سپاه با نهایت شجاعت و از خودگذشتگی به جنگ و کشتار یکدیگر ادامه داند و در لحظاتی که آثار پیروزی سپاه اسلام ظاهر گشته بود و چیزی نمانده بود که سپاه ایران هزیمت کند، به فرمان بهمن نیروی زرهی فیلان جنگی سریعاً بازسازی گردیده و بار دیگر تیراندازان زرهپوش بر پشت فیلها در صحنه ظاهر گردیدند و به سپاه اسلام تلفاتی وارد نمودند، ابوعبید بار دیگر با همان تاکتیک سابق براتی درهم کوبیدن نیروی زرهی سپاه ایران از اسب پیاده گشته و به فیل غولپیکری که با خرطومش به راست و چپ حمله میکند و سپاه اسلام را پراکنده مینماید حمله میکند و با شمشیر ضربت شدیدی بر خرطومش وارد میسازد، و فیل ضربت خورده به حدی احساس درد میکند که دیوانهوار خود را بر سر ابوعبید میاندازد و او را لگدمال میکند و این یکی از سرداران بسیار مؤمن و دلیر و تاکتیکشناس سپاه اسلام در زیر جثه سنگین این جانور غولپیکر به درجه شهادت نائل میگردد [۷۸۲]و بلافاصله (حَکَمْ) برادر ابوعبید طبق وصیت او پرچم را در دست گرفته و با کمال فداکاری با فیلها جنگیده و بعد از مدتی او نیز مانند برادرش زیر پای فیلها به درجه شهادت میرسد و به همین ترتیب هفت [۷۸۳]نفر از اقوام ابوعبید یکی بعد از دیگری پرچم را به دست گرفته و پس از مدتی پیکار با این نیروی زرهی به درجه شهات میرسند [۷۸۴]و بر اثر شهادت این فرماندهان دلاور سپاه اسلام به کلی مرعوب و روحیه مقاومت را از دست میدهند [۷۸۵]، و مثنی در نهایت بیباکی و متانت پرچم را در دست گرفته و در حالی که با جنگ و زد و خورد سپاه ایران را سرگرم میکند سپاهیان اسلام را هدایت مینمایند که سریعاً از راه پل به آن سوی رودخانه عبور نمایند [۷۸۶]و بعد از عبور همه سپاهیان مثنی نیز در حالی که اصابت نیزهای او را زخمی کرده و دو حلقه زره در بدن آنها فرو رفته بود [۷۸۷]، به دنبال سپاه از پل عبور میکند و عقبنشینی پایان مییابد و در این جنگ چهار هزار نفر از سپاه اسلام به درجه شهادت نائل گشته [۷۸۸]و بقیه سپاه به دو قسمت تقسیم میشوند سپاهیان تحت فرمان مثنی همراه فرمانده خویش در آن منطقه باقی میمانند [۷۸۹]
[۷۶۹]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۷. [۷۷۰]ـ جایی نزدیک به کوفه در ساحل شرقی رود فرات (ذیل الاخبار الطوال، ص۱۱۳، در فتوح البلدان بلاذری، ص۲۵۳) آغاز جنگ مروحه رمضان ۱۳ هجری بوده ست. [۷۷۱]ـ تایخ طبری، ج۴، ص۱۶۰۰ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۸ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۸ و الاخبار الطوال، دینوری، ص۱۱۳. [۷۷۲]ـ همان [۷۷۳]ـ همان [۷۷۴]ـ حیاه عمر، محمود شبلی، ص۱۰۰ در کامل و طبری و البدایه و النهایه فقط به تقوی و رعایت حال سپاهیان و مشورت با یاران پیامبر جتوصیه شده است. [۷۷۵]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۷ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۹ و تاریخ جریر طبری، ج۴، ص۱۶۰۰. [۷۷۶]ـ حیاه عمر، محمود شبلی، ص۱۰۰. [۷۷۷]ـ البدایه و النهایه، ابوالفداء، ج۷، ص۲۸ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۸. [۷۷۸]ـ همان [۷۷۹]ـ همان [۷۸۰]ـ در طول این جنگ شهدای سپاه اسلام چهار هزار نفر و کشتهشدگان سپاه ایران شش هزار نفر بودند (البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۸ و تاریخ جریر طبری، ج۴، ص۱۶۰۰ و ابن اثیر، ج۲، ص۴۴۰). [۷۸۱]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۸ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۹. [۷۸۲]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۸ و تاریخ طبری، ج۴، ص۱۶۰۰ و تاریخ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۹. [۷۸۳]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۸ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص ۴۳۹ و فتوح البلدان بلاذری، ص۲۵۲. [۷۸۴]ـ همان [۷۸۵]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۸ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص ۴۳۹ و فتوح البلدان بلاذری، ص۲۵۲. [۷۸۶]ـ همان. [۷۸۷]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۶۰۴. [۷۸۸]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۸ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص ۴۴۰. [۷۸۹]ـ فاروق اعظم، هیکل، ج۱، ص۱۲۲ و تاریخ طبری، ج۴، ص۱۶۰۶ و کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۴۱. توضیح: در معجم البلدان یاقوت حموی الیس بر وزن فلیس محلی است در مرز عراق که مسلمانان در آن جا با سپاه ایران جنگیدهاند.