تضرع و زاری فاروقساز ترس خدا
ابن عباس گفت [۳۰۳۲]: «روزی فاروقسمرا خواست و من در حالی نزد او رفتم که سفرهای نزد او گسترده شده بود و پولهای طلایی و زینتآلات قیمتی بر روی آن پراکنده بود و بعد از آن که به من گفت: اینها را در بین مسلمانان توزیع کن با یک حالتی از یک تأثر زیر لب میگفت: «خدا خود میداند که اینها را از پیامبرش جو از ابوبکرصدیقسبازگرداند و به من داد، خیری یا شری نسبت به من اراده کرده است [۳۰۳۳]و هنگامی که سرگرم تقسیم و بخش کردن آنها بودم ناگاه صدای فاروقسرا شنیدم که به شدت گریه میکرد و در حالت گریستن میگفت: «قسم به کسی که جان من در دست اوست خدا که اینها را به عمر داده است اراده خیر برای عمر نکرده است [۳۰۳۴]».
عبدالله بن شداد گفت: «در جماعت نماز صبح من در صف آخر مسجد صدای ناله [۳۰۳۵]و تضرع عمرسرا میشنیدم که بعد از فاتحه سوره یوسف را خواند و به این آیه رسید: ﴿إِنَّمَآ أَشۡكُواْ بَثِّي وَحُزۡنِيٓ إِلَى ٱللَّهِ﴾[يوسف: ۸۶].
هشام بن حسن گفت: «عمر در اثنای تلاوت قرآن که به آیه خوف و عبرت میرسید تا آن حد متأثر و میگریست [۳۰۳۶]که بر زمین میافتاد و مانند مریضی به منزل برمیگشت و مردم به خیال این که مریض شده است به عیادت او میرفتند.
عبدالله بن عمر گفت: «پشت سر عمرسدر نماز جماعت در ماورای سه صف صدای ناله و تضرع [۳۰۳۷]او را شنیدم».
ابوسعید گفت: «شبی بعد از نماز عشاء فاروقسبا چند نفر که مشغول خواندن دعاها بودند نشست و در حال دعا کردن به حدی گریست و تضرع و زاری کرد [۳۰۳۸]که هرگز شبیه آن را در کس دیگری ندیده بودم».
عبدالله بن عیسی گفت: «بر اثر گریستن زیاد دو خط سیاه بر چهره فاروقسظاهر شده [۳۰۳۹]بود».
[۳۰۳۲]ـ ابن سعد، ج۱، ص۲۱۸، به نقل اخبار عمر، ص۳۲۶. [۳۰۳۳]ـ همان [۳۰۳۴]ـ همان [۳۰۳۵]ـ منتخب کنز العمال، ج۴، ص۳۸۷ و ابن الجوزی، ص۱۴۶، به نقل اخبار عمر، ص۳۲۷. [۳۰۳۶]ـ الریاض النضره، ج۲، ص۵۷، به نقل اخبار عمر، ص۳۲۶. [۳۰۳۷]ـ الحلیه، ج۱، ص۵۱، به نقل اخبار عمر، ص۳۲۶. [۳۰۳۸]ـ ابن الجوزی، ص۷۶ و ابن سعد، ص۴۴، به نقل اخبار عمر، ص۳۲۸. [۳۰۳۹]ـ الریاض النضره، ج۲، ص۵۷، به نقل اخبار عمر، ص۳۲۶.