شرح وظایف فاروقسو مردم
«شما چند حق بر من دارید که باید آنها را مطالبه کنید، اول این که هر مالیاتی را که از شما میگیرم یا هر (فَیئی: عایدات ویژه جنگی) که خدا به شما میدهد فقط در راه معین اسلامی خرج [۶۹۴]کنم، دوم این که هر چیزی در اختیار من قرار گرفت جز از راه حق از دست من بیرون نرود، سوم این که حقوق و جیرههای شما را روز به روز افزایش دهم و مرزها را بر نفوذ بیگانگان ببندم [۶۹۵]و چهارم این که هرگز شما را در خطر جائی نیفکنم و در مرزهای مدت طولانی شما را دور از خانواده نگه ندارم و هر گاه شما را به جبهه فرستادم خودم پدر افراد خانواده شما باشم [۶۹۶]» و سپس در جهت اشاره به حق او بر مردم گفت: «ای بندگان خدا! پرهیزگار باشید و درباره شرارت نفس به وسیله امر به معروف و نهی از منکر نسبت به من کمک کنید و هم چنین در رابطه با مسئولیتی که به عهده من گذاشته شده است با من صادقانه و مخلصانه عمل نمائید».
فاروقسبعد از ایراد این خطابه هیجانانگیز، از منبر پائین آمد و با مردم نماز خواند و به منزل خویش برگشت، و مردم درباره پیامها و پیامدهای این خطابه تکان دهنده با هم بحث میکردند: این همه صراحت و قاطعیت و قدرت و عدالتخواهی! و این همه تواضع و فروتنی و مساوات و برابری و خیرخواهی!! چه زمامدار صمیمی و صادق و قدرتمندی است!! حتماً حقوق و جیرهها را روز به روز افزایش میدهد و سپاهیان را در خطر نمیاندازد و پی در پی به آنها مرخصی میدهد و در غیاب سپاهیان، خودش پدر مهربان افراد خانواده خواهد بود.
فاروقسبرای نماز عصر به مسجد میآید و بعد از نماز جماعت مردم را برای اعزام به جبهه عراق و برای تقویت مثنی دعوت میکند، در آغاز امر تمایلی از مردم نمیبیند [۶۹۷]اما بعد از یک خطابه تکان دهندهای تحت عنوان (ریگزار حجاز جای شما نیست [۶۹۸]و باید دین خدا به جهانیان ابلاغ شود) و پس از سخنرانی مثنی، که در همان روز از جبهه به مدینه برگشته است، تحت عنوان (سپاه ایران یک شکوه پوشالی [۶۹۹]دارد و چندین استان ایران همین حالا در تصرف ماست) هیجانی از دواطلبی برای اعزام به جبهه عراق در تمام مسلمانان ایجاد میگردد و نخستین نفر (ابوعبید سقفی [۷۰۰]آمادگی خود را اعلام نمود و دومین نفر (سلیط بن قیس) و مردم سریعاً به دنبال آنها آمادگی خود را اعلام کردند و آمار داوطلبان به هزار نفر بالغ گردید. آماده شدن یک سپاه هزار نفری در چهارمین روز زمامداری فاروقسموجب مسرت و دلگرمی او گردید و مردم انتظار داشتند که یک نفر از مهاجرین یا انصار را به فرماندهی این سپاه بگمارد اما فاروقسکه پستها را انحصاری نمیدانست و برای فرماندهی سپاه از خودگذشتگی و مهارت جنگی را لازم نمیندانست ابوعبید سقفی را که نه مهاجر بود و نه انصاری، فرمانده این [۷۰۱]سپاه کرد و پس از آن که مثنی را به محل مأموریت خویش، در عراق، ارجاع نمود به ابوعبید گفت منتظر گردآوری سپاهیان دیگری باشد که بعد از یک ماه ابوعبید ابوبکرسسپاه چهار هزار نفری که عدهای از آنها افراد قبایل و ایلات بودند و اسرای آنها آزاد شده بود به کمک مثنی شتافت و فاروقسبه هنگام بدرقه سپاه ضمن توصیههای لازم به ابوعبید گفت: بدون مشورت اصحاب مهاجر و انصار هیچ کاری را انجام ندهید [۷۰۲]و سلیط (دومین داوطلب جبهه) را معاون خود قرار دهید [۷۰۳]، فاروقسبا اعزام این سپاه و تقویت مثنی در جبهه عراق که وصیت مؤکد ابوبکرسبود تا حدی آرامش پیدا کرد و در همان روزهای اول خلافتش با جبهه شام تماس گرفته بود و با عزل خالد بن ولید از سمت فرماندهی کل نیروها و نصب ابوعبیده به جای او تحولاتی نیز در آن جبهه به وجود آورده بود زیرا طی فرمانی ابوعبیده را از وفات ابوبکرسو زمامداری خویش آگاه نمود و به او دستور داد که از این به بعد تو که سمت سرهنگی داشتید به مقام سرلشکری ارتقا مییابید و خالد بن ولید که تا حال سمت سرلشکری داشت به سمت سرهنگی تنزل مییابد [۷۰۴]و زیر فرمان تو انجام وظیفه کند و دستورات زیر را دقیقاًَ مراعات نما، هرگز سپاه اسلام را به خاطر غنائم در خطر نیندازید، آنها را به جایی نبرید که راه برگشت نداشته باشند و در اعزام ستونها سعی کنید افراد زیادی باشند، مواظب باشدی مسلمانان را در خطر نیندازید من و تو با یکدیگر گرفتار شدهایم، دیده از جهان [۷۰۵]بپوش».
[۶۹۴]ـ همان [۶۹۵]ـ همان [۶۹۶]ـ همان [۶۹۷]ـ تاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۱۸۷ و تاریخ طبری، ج۴، ص۱۵۸۷. [۶۹۸]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۵۸۸ و فاروق، هیکل، ج۱، ص۱۰۱. [۶۹۹]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۵۸۸ و ابن اثیر، ج۲، ص۱۸۷ و فاروق، هیکل، ج۱، ص۱۰۲. [۷۰۰]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۵۸۸ و ابن اثیر، ج۲، ص۱۸۷. طبق این روایت طبری و ابن اثیر (سعد بن عبید) پس از ابوعبیده و پیش از سلیط داوطلب اعزام به جبهه گردید. البدایه و النهایه، ج۷، ص۲۶. [۷۰۱]ـ همان [۷۰۲]ـ ابن اثیر، ج۲، ص۱۸۸ و طبری، ج۴، ص۱۵۸۸. [۷۰۳]ـ همان [۷۰۴]ـ حیاه عمر، ص۹۱، و فاروق، ج۱، ص۱۰۴ و تاریخ طبری، ج۴، ص۱۵۷۸. روایت دیگری طبری و روایت ابن اثیر این است که خادل از تمام مقامات سپاه معزول و حتی توبیخ و تعزیر و مجازات هم شده است اما توجه به این مطلب که خالد در تمام فتوحات شام و فلسطین همراه ابوعبیده بوده است معلوم میدارد که این روایت عزل کلی و تعزیر و مجازات اگر هم صحیح باشد، در مراحل دیگری بوده است و در اول خلافت فاروق نبوده است. [۷۰۵]ـ همان