خبری از مدینه ستاد فرماندهی جنگهای رهاییبخش اسلام
امیرالمؤمنینسدر شهر مدینه به محض اطلاع از تصمیم یزدگرد بلافاصله فرستادگان خود را به همه شهرها و به میان قبایل میفرستد، و از تمام نیروهای رزمی تخصصی، تیراندازان، شمشیرکاران، و متخصصین امور جنگی و جنگاوران و هم چنین شاعران و سخنوران، دعوت به عمل میآورد و دیری نمیپاید که سیل خروشان نیروهای رزمی تخصصی به شهر مدینه محل ستاد کل جنگهای رهاییبخش، سرازیر میگردد [۸۲۵]، و امیرالمؤمنینسشخصاً سپاه را تنظیم نموده و علی مرتضی را جانشین خود قرار داده و در رأس سپاه از مدینه خارج گشته و در راه عراق به محل (صرار) [۸۲۶]شش کیلومتری مدینه رسیده است و تصمیم گرفته است که در رأس سپاه شخصاً به جبهه برود اما اکثر اعضای شورای عالی جهاد از مهاجرین و انصار با تصمیم او مخالف و عبدالرحمن بن عوف در رأس مخالفین با دلایل منطقی و بیانات جذاب امیرالمؤمنینسرا از تصمیم خویش منصرف مینماید، [۸۲۷]و امیرالمؤمنینسسعد بن وقاص را به فرماندهی سپاه منصوب مینماید و بعد از توصیههای لازم و طرحها و نقشههای کلی حمله و دفاع سعد را در رأس این سپاه به عمق خاک عراق و به کمک مثنی اعزام میدارد [۸۲۸]، و آخرین کلمه او به سعد این است که درباره مسیر حرکت سپاه و انتقال و استقرار نیروها و شکل حمله و دفاع همواره منتظر دستور ما باشید و دستورات را کاملاًَ رعایت کنید به پیش به فرمان خدا پیروز باشید.
سعد در حال ارتباط دایم با مرکز بعد از طی هجده منزل به محل (ثعلبیه [۸۲۹]رسیده و در آن جا مستقر میگردد، و مُعنی برادر مثنی نیز که تا حال در (ذیقاد) بوده در رأس شش هزار نفر به سعد میآید در هالهای از اندوه به او خبر میدهد که برادرش مثنی بر اثر جراحاتی که از جنگ مروحه (پل) برداشته بود به درجه شهادت رسیده است. سعد در میان تأسف و اندوه بر مزار مثنی میشتابد و بعد از تلاوت آیههایی از قرآن و خواندن دعاها بر مزار این سردار بزرگ پیشتاز فتوحات عراق بوده و او قبل از هر کسی ابوبکرسرا به فتح سرحدات عراق تشویق نموده و در زمان فاروقسنیز عامل پیروزی سپاه اسلام در جبهه شرقی بوده است درود بر روان پاک این سردارد بزرگ اسلام، درجاتش عالیتر و روحش در کنف رحمت خداوند آرمیده باد.
آن گاه سعد به قرارگاه سپاه برمیگردد و سپاه را به محل (شَراف [۸۳۰]منتقل مینماید و طی نامهای آمار سپاه خود راکه سی هزار نفر [۸۳۱]هستند، همراه نقشهای جغرافیایی منطقه جنگی برای امیرالمؤمنینسمیفرستد [۸۳۲]و به او نیز خبر میدهد که رستم فرخزاد سپاه یک صد و بیست هزار [۸۳۳]نفری خود را همراه نیروهای رزمی فیلسواران، در محل (ساباط [۸۳۴]مستقر نموه است، و از امیرالمؤمنینساجازه کسب تکلیف مینماید، امیرالمؤمنینسدر پاسخ برای مینویسد: «طبق نقشهای که فرستادهاید هر چه زودتر سپاه را از شراف به محل قادسیه منتقل کنید و در جایی مستقر شوید که کوه در پشت شما واقع و روبروی شما صحرا باشد و قبل از آغاز جنگ هیئتی را به دربار ایران بفرستید [۸۳۵]و قبول اسلام را به آنها پیشنهاد کنید و اهداف جنگ رهاییبخش اسلام را به اطلاع آنها برسانید».
[۸۲۵]ـ الکامل، ج۲، ص۴۵۱ و طبری، ج۵، ص۱۶۳۰ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۵. [۸۲۶]ـ صرار به کسر صاد به معنی تپه و محلی در سه میلی مدینه و به قول نصر چشمهای در راه عراق بوده است، معجم البلدان یاقوت حموی. [۸۲۷]ـ در البدایه و النهایه و طبری نام عبدالرحمن آمده و در فتوح البلدان، ص۲۵۵ آمده که علی مرتضی به امیرالمؤمنینسگفت: از تصمیم خود باز مگرد و امیرالمؤمنینسگفت: با ملاحظه رأی شورا از تصمیم خود صرف نظر کردهام. [۸۲۸]ـ فتوح البلدان، ص۲۵۵ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۵ و الاخبار الطوال، دینوری، ص۱۱۹ و کامل، ج۲، ص۴۵۱. [۸۲۹]ـ ثعلبیه با مدینه هجده منزل فاصله داشته (شبلی نعمانی) و در راه کوفه به مکه واقع است و منسوب است به ثعلب بن عمر و معجم البلدان یاقوت حموی. [۸۳۰]ـ به فتح شین: معجم البلدان. [۸۳۱]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۶ و الکامل، ج۲، ص۴۵۲. [۸۳۲]ـ تاریخ طبری، ج۴، ص۱۶۴۰. [۸۳۳]ـ همان [۸۳۴]ـ ساباط کسری در حوالی مدائن و محلی است معروف: معجم البلدان. [۸۳۵]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۶.