فردای روز وفات، هم بیعت عام، و هم مراسم باشکوره وفات برگزار میگردد
در حدود پنج ساعت [۵۲۷]از وفات پیامبر جگذشته بود که بیعت شخصیتهای مهاجرین و بیعت تمام انصار (اوس و خزرج) با ابوبکرسپایان یافت، و ابوبکرسو همراهان او اول شب به مسجد بازگشتند، تا فردا اول وقت، و فقط بعد از سیزده چهارده ساعت از وفات پیامبر جمراسم تجهیز و تدفین پیامبر جرا برگزار نمایند اما بعد از انتشار خبر بیعت انصار با ابوبکرسدر سقیفه، ناگاه در رابطه با برخی از مهاجرین اخباری انتشار یافت که یک نقطه آبهامی در بیعت عموم مسلمانان به ابوبکرسنشان میداد، و ابوبکرسناچار شد فردای آن روز اول وقت برای گرفتن بیعت عام مسلمانان و رفع این نقطه آبهام مدتی در مسجد حاضر شد و چند ساعتی برگزاری مراسم تجهیز و تدفین پیامبر جبه تأخیر افتاد، و آن خبر از این قرار بود که بعد از انتشار خبر بیعت انصار با ابوبکرسعصر روز دوشنبه، روز وفات پیامبر ج، ابوسفیان به نزد علی مرتضیسآمد و به او گفت [۵۲۸]: «دلیلی ندارد، که امر زمامداری مسلمین به دست کوچکترین طایفه قریش (تَمیم، طایفه ابوبکر) بیفتد! به خدا اگر از من بخواهی شهر مدینه را علیه او از سواران مسلح و مردان جنگی انباشته میکنم، ای ابوالحسن دستت را به من بده تا با تو بیعت کنم».
[۵۲۷]ـ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۱۳۳۴ و عین عبارت طبری به نقل از فقههای حجاز: «پیامبر جنیمروز دوشنبه وفات کرد و همان روز به ابوبکرسبیعت کردند» و سیره حلبیه، ج ۳، ص ۳۹۷، (و ذلک فی یوم موته یوم الاثنین) و طبری، ص ۱۳۳۴. [۵۲۸]ـ طبری، ج ۴، ص ۱۳۳۶، و ابن اثیر، ج ۲، ص ۱۳ و ابوبکر صدیق، ج ۱، ص ۹۱، (توجه!) مورخین هر کدام پیشنهاد فاروق و نظر بشیر را درباره سعد بن عباده نوشتهاند، این جمله را در بیانات بشیر هم نوشتهاند، که سعد ابن عباده یک نفر است مثلاً تاریخ کامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۲۱، پس سعد ابن عباده با این که یک نفر بود توانست تا آخرین لحظه حیات از بیعت ابوبکر سرباز زند، و این امر یا به این دلیل بوده است در بیعت کردن کاملاً آزاد بودهاند یا این که ابوبکر با یک پدر پیر و یک فرزند، و عمر با یک برادرزاده و دو سه فرزند قدرت تحمیل عقیده بر این یک نفر را هم نداشتهاند، پس چطور توانستهاند، بر علی مرتضی که دارای عمو و عموزادههای شمشیرکارانی هم بوده یا تهدید و ارعاب از او بیعت بگیرند؟!