ادب فاروق
۱- در حضور پیامبر ج، ساکت و خموش است مگر پیامبر جچیزی را از او بپرسد یا او سؤالی داشته باشد، و وقتی در حضور پیامبر حرفی میزند، بخاطر رعایت ادب درشتی صدای خود را بحدی خفیف میکند و پایین میآورد که گویی با پیامبر جنجوا میکند ودرگوشی حرف میزند [۴۲۵]، و جز جواب سؤالها، حرف دیگری را نمیزند [۴۲۶]جز در شرایطی که احساس میکند پیامبر جمایل است بحث را ادامه دهد.
۲- فاروق و عبدالله(پدر و پسر) روزی در خدمت پیامبر سواره بجایی میروند، و شتر عبدالله سرکش و بدرفتار است، و در تلاش است که از اسب پیامبر جلو بیفتد [۴۲۷]فاروق با اضطراب و دلهره به پسرش اشاره میکند که عقب بیاید آنگاه با عجله خود را باو میرساند و در عبارت رُعبآور با درگوشی میگوید: «هان پسرم! هیچکسی را نشاید که بر پیامبر خدا تقدم کند [۴۲۸]!».
[۴۲۵] اخبار عمر، ص۳۳۸ و الفایق، ج۱،ص۱۰، در همین کتاب در فصل اول، مشخصات عمر، یادآور شدیم که صدای عمر بحدی پرقوت و دورگه جهوری بود که وقتی حرف میزند در قلب برخی از مردم از ترس و وحشت ایجاد میکرد. [۴۲۶] اخبار عمر، ص۳۳۸ و الفایق، ج۱،ص۱۰، در همین کتاب در فصل اول، مشخصات عمر، یادآور شدیم که صدای عمر بحدی پرقوت و دورگه جهوری بود که وقتی حرف میزند در قلب برخی از مردم از ترس و وحشت ایجاد میکرد. [۴۲۷] اخبار عمر، ص۴۲۶و الریاضالنضره، ج۲، ص۲۵. [۴۲۸] همان