عمر نوجوانی در صحراهای مکه
عمر اسمی است بی سابقه یا کم سابقه، متحوّل از (عامر) [۹۶]و خطاب با انتخاب این اسم اظهار امیدوای نموده و بقول عربها «تفأل زده است» که این فرزند در آینده دارای سرنوشت کم سابقه و تحول عظیمی را در میان قبایل عرب ایجاد نماید.
عمر در آغوش مادر و در سایه عطوفت پدرش سریعاً رشد جسمی را یافته و کودک چنان زیبا و جذّاب میگردد، که افراد خانواده خطاب بر اثر محبت زیاد، مدتها باو میگویند (عُمَیر) یعنی عمر کوچولو! [۹۷]و در سالهای بعد که به مراحل تمییز و رشد فکری پا مینهد، سواد خواندن و نوشت را یاد میگیرد، و از کل افراد باسواد شهر مکه، که هفده نفر هستند [۹۸]، عمر پسر خطاب از همه پیشرفتهتر بشمار میآید، و وقت آن فرا میرسد که خطاب مدتی پسرش را از کنار پدر و مادر، و از زندگی مرفه شهری دور نگهدارد و به تربیت روحی و تکوین شخصیت اخلاقی او بپردازد، اما برای تربیت نوجوانان عرب در شهر مکه مدرسهای و آموزشگاهی وجود ندارد مگر یک دانشگاه آزاد! یعنی همان صحراها و درهّها و فراز و نشیب کوهها، که شبها زیر گنبد آسمان و در پرتو ماه و سوسوی چراغ ستارگان، و روزها زیر اشعههای سوزان آفتاب و گاهی زیر چادرهای ابرسیاه، و در برابر تازیانههای سرد بادها، وغرش ابرها و جرقه رعدها و ریزش بارانها؛ بسیاری از نوجوانان عرب، همراه حرکت آرام گلههای شتر وگوسفند در چراگاههای عموماً ترسیمی از درسهای هیئت و نجوم، و تجسمی از درسهای علوم طبیعی و نمودارهایی از قهر و ترحم، ضعف و قدرت، و درسهایی از مقاومت و شجاعت و صداقت، و سایر اصول و فروع علم اخلاق را تعلیم میبینند، و با اکتساب روحیههای خاصّی از دقت و تیزبینی و سازش با خشونتها، و مقاومت در برابر سختیهای روزگار به صحنه زندگی شهری بر میگردند و خطاب شجاعت و صداقت، و سایر اصول و فروع علم اخلاق را تعلیم میبینند، و با اکتساب روحیههای خاصّی از دقت و تیزبینی و سازش با خشونتها، و مقاومت در برابر سختیها روزگار به صحنه زندگی شهری بر میگردند و خطاب نیز در جهت پیروی از این خصلت ملّی فرزند نوجوان خود را به صحراها میفرستد، و در درّه (ضَجنان) در حالی که عبای پشمی خشنی را بر او پوشانیده است، مدتها شبانی شترهای خود را باو میسپارد و علاوه بر شبانی کارهای آنچنان سختی را بعهده او میگذارد، که اگر عمر آنها را انجام میدهد فوق العاده خسته و کوفته میگردد، و اگر از انجام دادن آنها شانه را خالی میکند بشدت کتک میخورد. [۹۹]
[۹۶] عمر در اصطلاح نحویان دارای عدل و معدول است از عامر و عدل و علمیت موجب شدهاند که (غیرمنصرف) گردد و جر و تنوین از او ممنوع باشد. [۹۷] عقد الفرید، ص:۲۱۶ و مسامرات ج۲، ص:۱۰۳ و اخبار عمر ص:۳۵۶. [۹۸] فتوح البلدان، بلاذری، ص:۴۵۷ که نام آن هفده نفر را ذکر کرده و عمر بن خطاب را نفر اول بشمار آورده است، و الفاروق، شبلی نعمانی ج۲ ص:۳۵۱ نوشته است: «فاروق بعد از هجرت خط و زبان عبری را نیز یاد گرفت». [۹۹] ابن سعد، ص:۱۹۱ و تاریخ طبری، ص:۲۰۵۶ و تاریخ ابن اثیر، ج۳،ص۱۰۱ و اخبار عمر، ص۱۱.