فاروق از جانب پیامبر با مردم بیعت میکند
فاروق پایین پای پیامبر نشسته است و از جانب او با مردم بیعت میکند [۳۵۰]، نوبت بیعت زنان شد، هند زن ابوسفیان پیش آمد، پیامبر جفرمود با من بیعت کنید بر اینکه بخدا شریک نیاورید و دزدی نکنید، هند گفت اگر از مال ابوسفیان چیزی برداشته باشم نمیدانم بر من حلال است یا نه، ابوسوفیان که حاضر بود گفت: آنچه در گذشته برداشتهاید بر تو حلال باد، در آینده برندارید! پیامبر در اینجا فهمید که [۳۵۱]هند جگرخوار اوست فرمود هند دختر عُتبهای؟ هند جواب داد بلی، از گذشته در گذر که خدا از تو درگذرد [۳۵۲]، پیامبر ادامه داد: «و اینکه زنا نکنید»، هند گفت زن آزاد زنا نمیکند. پیامبرجادامه داد «وفرزندانتان را نکشید» هند گفت: فرزندانمان که کوچک بودند ما تربیت کردیم و بزرگ که شدند تو در بدر آنها را کشتی، فاروق، با شنیدن جواب هند از فرط قهر و خشم نسبت به پررویی هند، و شاید مسرتی که از پیروزی حق بر باطل و یاد کشتهشدگان فریش در بدر برایش حاصل شده، بشدت خندهاش گرفت [۳۵۳]، بگذار در حال گریه و پریشانی هند، فاروق بشدت بخندد، و از مشاهده پیروزی حق بر باطل مسرت خود را به قریش نشان دهد، زیرا همین هند در حال گریه و پریشانی فاروق در حادثه شهادت سیدالشهداء(حمزه) نه یکبار بارها خندید، قهقهه سرداد و همین قریش در روزهای کمقدرتی مسلمانان نه یک بار بلکه بارها به اشکال مختلف مسرت خود را نشان میدادند. بگذار همه هواپرستان، و همه از خدا بیخبران، و همه ستمگران در آن حالیکه در فساد و فحشاء و بیدادگری غرق هستند، قهقهه خندههای آنان در فضاها طنینانداز شود اما یقین بدانند که روزی خدا خواهد آمد که در حال گریه و ناله و صدای سوختن استخوان آنها نوای خنده استثمارشدگان و ستمدیدگان و زمزمه مسرت آنها در فضاها طنینانداز میشود ﴿فَٱلۡيَوۡمَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ ٱلۡكُفَّارِ يَضۡحَكُونَ٣٤﴾[المطففين: ۳۴].
[۳۵۰] اسلام شناسی دکترشریعتی، ص۳۰۹ و حین عبارت: « عمر پایین پاری منبر نشسته بود، و از جانب او با مردم بیعت میکرد...» این اثیر، ج۱، ص۲۹۹ و تاریخ جریر طبری، ج۳، ص۱۱۹۰. [۳۵۱] طبری، ج۳، ص۱۱۹۰ و ابن اثیر، ج۱، ص۳۰۰. [۳۵۲] حیاة عمر، ص۴۲ و عین عبارت هند: «فاعف عما سلف عفالله عنك». [۳۵۳] اسلام شناسی دکترشریعتی، ص۳۰۹ و ابن اثیر، ج۱، ص۳۰۰ و تاریخ طبری، ج۳، ص۱۱۹۱.