استقلال فرهنگی مسلمانان صدر اول اسلام
و نقطه عبرت و قابل توجه این است که مسلمانان صدر اول، چون استقلال فرهنگی داشتند، حتی در شرایطی که در محل اتهام جهل و بیلیاقتی قرار گرفتند، و حاکمیت آنها بر کشوری هم چون مصر هم به خطر افتاد، باز هم حاضر نشدند از سادگی و بیآلایشی و بیتکلفی اسلامی دست بردارند، و از تقلید اجانب در تجملگرایی و خوراک و پوشاک و اماکن تشریفاتی خودداری کرده و هم چنان بر سر راه و روش و سنت رسول الله جباقی ماندند و اما در قرنهای اخیر و مخصوصاً بعد از دوره رنسانس در اروپا و ظهور اختراعات و اکتشافات، مسلمانان به خاطر این که اروپائیان آنها را وحشی و بیتمدن نشمارند و نه حاکمیت مسملمانان بلکه محکومیت آنها به خطر نیفتد! و خوشرقصی آنها بلاتردید باشد کلاه و کراوات و کت و شلوار و کفش مخصوص آنها را پوشیدند و ایرانیها و مصریها و هندیها از فرق سر تا نوک پا اروپایی شدند، و در شکل برخورد و احوالپرسی و تعارفها و چیدن سفرهها و تناول غذاها به حدی از ادا اطوار پرتکلف آنها تقلید کردند که هرگاه چند نفر آسیایی مسلمان و چند نفر اروپایی کافر در جایی و بر سر سفرهای جمع میشدند، جز از راه حرف زدن، تشخیص آنها از یکدیگر ممکن نبود، و حتی برخی به خاطر جلب توجه بیشتر اروپائیان سعی میکردند در زبان مادری خویش کلمات زبان خارجی را وارد کنند و چقدر خوشحال میشدند وقتی میگفتند: «میرسی جینا! که سرویس پیتزاخوری خود را کمپلت از سوپرچینی هایتِک تهیه کردهای! [۱۵۰۱]» و همین است بخشی از اسارت فرهنگی.
عمرو بن عاص، طی نامهای ضمن گزارش اوضاع منطقه از امیرالمؤمنینساجازه میخواهد [۱۵۰۲]که بندر اسکندریه و آخرین پایگاه نظامی روم را در کشور مصر آزاد نماید و پس از صدور فرمان امیرالمؤمنینسبه سپاه اسلام دستور میدهد که به سوی اسکندریه حرکت کنند، و سپاهیان در اثنای کندن میخها و ستونهای خیمهها ناگاه مشاهده میکنند که کبوتری بر بالای خیمه (فُسْطاط) عمرو بن عاص لانه کرده است [۱۵۰۳]و جوجههای کوچک و بیپر و بال، در انتظار برگشتن کبوتر مادر منقارها را باز کرده و مرتب فریاد و ناله و جیکجیک میکنند و سپاهیان اسلام که بر اثر پیروی از راه و روش رسولالله جنسبت به ناتوانترین، کاملترین مظهر ترحم و عطوفت نسبت به ستمگران، کاملترین نمونه خشونت و قهر و خروش هستند، به محض مشاهده این لانه از کندن میخها و ستونهای این خیمه خودداری میکنند و موضوع را به عمرو عاص گزارش مینمایند و عمرو بن عاص به کنار خیمه خود شتافته و پس از نگاه ترحمآمیزی به بچههای کبوتر به سپاهیان خود میگوید: «توجه به رابطه عاطفی این مادر و بچههایش و حفظ جان این جانداران ناتوان، ایجاب میکند که این خیمه تا فصل پاییز در همین جا باقی بماند و همین حالا از دور این خیمه دور شویم تا این مادر آواره به فریاد بچههای بیچاره خود برسد [۱۵۰۴]».
بگذار این خیمه به تنهایی در دل این صحرا روزها و ماهها (و در قلب تاریخ برای همیشه) باقی بماند، و بچههای ناتوان کبوتری ستاد فرماندهی کسی را تصرف کنند که قدرتمندترین ارتشهای جهان از تصرف آن عاجز مانده است و جانداران ناتوانی، بر پشت لانه هُژَبری نواهای زندگی را ترنم کنند که امواج قهر و خروش او در همین لانه ستمگران خونآشام رومی را به خاک مذلت افکند، و در نتیجه همه ناآگاهان جهان آگاه شوند که اهداف جنگهای رهاییبخش اسلام عبارتند از: ابراز ترحم بر همه ناتوانان و ستمدیدگان و اعمال قدرت و قهر و خروش نسبت به همه ستمگران و زورمداران و گسترش عدالت اجتماعی و استقرار امنیت و صلح و آشتی و نشان دادن لانه کبوتر صلح بر فراز همه ستادهای فرماندهی ارتش مقتدر اسلام» و توسعه عمران و آبادی و پیشرفت علوم و معارف و بالا بردن سطح زندگی. و تقدیر خدا نیز این بود که در دو سال آینده عمرو بن عاص به فرمان امیرالمؤمنینسشهر بسیار بزرگ و پرجمعیت و مجهزی را به نام (فُسطاط [۱۵۰۵]= به معنی خیمه، در محل همین خیمه بنا کرد که شرح آن در فصل (نبوغ فاروقسدر عمران و آبادی) به نظر خوانندگان میرسد.
[۱۵۰۱]ـ این جمله برای فرنگیمأبها «غربزدهها» مفهوم است و اما برای توده مردم و افراد مردمی باید کلمه به کلمه معنی شود: «میرسی: خیلی خوب متشکرم و جینا یک اسم غربی است، سرویس یک دست تمام و کمال، کمپلت یعنی کلاً و عموماً، سوپرچینی یعنی عالیترین چینیها، هایتِک یعنی فناوری بالا و همین است ادا و اطوار غربزدگی!! [۱۵۰۲]ـ معجم البلدان (فُسطاط) و الفاروق عمر، ص۲۴۷. [۱۵۰۳]ـ همان. [۱۵۰۴]ـ معجم البلدان یاقوت حموی، (کلمه فسطاط) و الفاروق، شبلی نعمانی، ج۱، ص۲۶۰ و الفاروق عمر، هیکل، ج۲، ص۲۴۷ و الفتوحات الاسلامیه، ص۸۳. [۱۵۰۵]ـ فسطاط: به ضم اول و هم چنین به کسر اول گفته شده خیمه عمرو بن عاص فرمانده فاتح مصر که از پشم یا چرم ساخته شده بود و به معنی محل اجتماعات مردم نیز استعمال گردیده و در حدیث است: «عَلَيْكُمْ بِالجَماعَةِ فَأِنَّ يَدَ اللهِ عَلي الفُسْطاط»و هر شهری را نیز فسطاط گویند، معجم البلدان یاقوت حموی و برخی آن را بونانی دانسته به معنی قرارگاه سپاه، ذیل الفاروق، ج۲، ص۲۴۷.