آیا اتفاقات سبب پیروزی سپاه اسلام گردید؟!
و برخی نیز با زبان نظامی و اصطلاحات جنگی به پاسخ این سؤال میپردازند، و روحیهها و مسائل استراتژیکی و سوقالجیشی و اتفاقات سالهای جنگ را در این پیروزی دخالت میدهند ولی با کمی تعمق معلوم میشود که این عوامل یا در بین طرفین جنگ مشترک بودهاند، یا به نفع ارتشهای ایران و روم بودهاند مثلاًَ نوشتهاند:
وزش بادهای شدید و هجوم تودههای عظیم شن به طرف لشکریان ایران و باتلاقی شدن زمینهای کشاورزی و شکستن سدها و پیدایش قحطی و خشکسالی و بروز طاعون در سال ۶۲۸ میلادی که بیش از صد هزار نفر را از میان برد، اینها عواملی بودند که دو ارتش ایران و روم را در مقابل سپاه فاروقسدچار شکست کردند، که نویسنده ایرانی ما (شمسالدین سیدان) با آب و تاب زیادی آنها را از (مانوکچی [۷۳۱]لیمچی) نقل کرده و در کتاب فتح الفتوح نوشته است و معلوم میشود که مانوکچی و سیدان از این نکتهها غافل بودهاند که:
الف: وزش بادهای شدید در حین عملیات جنگی، در مدت ده سال جنگ به گواهی همه تواریخ تنها یک مرتبه آن هم در لحظه پایان جنگ قادسیه و پس از شکست حتمی سپاه ایران و فرار سپاهیان وزیده است و تخت سپاهسالار ایران (رستم) را سرنگون کرده است. [۷۳۲]
ب: باتلاقی شدن زمینهها (آن هم نه کشاورزی) در حین عملیات جنگی در عرض ده سال جنگ تنها یک مرتبه اتفاق افتاده، آن هم نه در جبهه شرق و در رابطه با ایران بلکه در جبهه غرب و در محیط پادگان (فِحْل) و آن هم به دستور فرمانده سپاه روم و برای جلوگیریر از حمله سپاه اسلام صورت گرفته است و سپاه اسلام با یک عقبنشینی تاکتیکی سپاه روم را به خارج پادگان و پشت به این زمین باتلاقی کشانیده و پس از حمله به سپاه روم و شکست و فرار سپاهیان دهها هزار نفر از سپاه روم در این باتلاق کشته شدهاند [۷۳۳]،
و فقط یک زمینلرزه آن هم در حمص [۷۳۴]شام به نفع سپاه اسلام اتفاق افتاده است.
ج: پیدایش قحطی و خشکسالی و بروز طاعون [۷۳۵]، بعد از پیروزی اسلام در جنگ قادسیه و سقوط مدائن و فتوحات تمام شام و فلسطین و بخش اعظم مصر بودهاند و اتفاقاً تواریخ قحطی و طاعون را در عربستان و عراق و شام در آن هنگام که زیر پرچم سپاه اسلام بودهاند، ثبت کرده است، و تلفات سپاهیان اسلام را در این حادثهها تا دهها هزار نفر نوشتهاند [۷۳۶]که معلوم میدارد پیدایش این حادثهها قطعاً به زیان سپاه اسلام نه به نفع آنها بوده است، و به فرض این که در عمق خاک ایران و روم همین حادثهها پیدا شده باشند، از قبیل مسائل مشترکی هستند که نمیتواند پیروزی سپاه اسلام را به آنها توجیه کرد.
د: برخی برای توجیه کردن شکست ارتش ایران میگویند: چون تیسفون پایتخت ایران از صحنه جنگها و مرزهای اعراب نزدیک بود، اعراب! توانستند با تصرف پایتخت، رژیم حاکم بر ایران را به سقوط بکشانند و برخی در توجیه کردن شکست ارتش روم، عکس این مطلب را علت میشمارند و میگویند: «چون قسطنطینه پایتخت روم، از صحنه جنگها دور بود و فرمانها و امدادها دیر میرسیدند، ارتش روم در مقابل سپاه اسلام شکست خورد، و برخی میگویند علت شکست ارتش ایران این بود که خسروپرویز با برچیدن بساط دولت مستعمره حیره به دست خود سد محکمی برای دفاع از ایران را از دست داد در حالی که برخی عکس این مطلب را علت شکست ارتش روم میشمارند و میگویند کشورهای مستعمره روم در شام، از جمله غَسّانیها، سدهای [۷۳۷]پوشالی بودند که ارتش روم به اتکای آنها از سپاه اعراب شکست خورد، و بالاخره مشتی از این ضد و نقیضها و وراونهگوییها که شمردن و شنیدن آنها جز اتلاف وقت چیز دیگری نیست». [۷۳۸]
هـ: برخی جنگهای صد ساله ایران و روم (از قباد تا خسروپرویز و از ۵۲۷ تا ۶۲۸ میلادی) را و برخی اختلاف طبقاتی [۷۳۹]را علت شکست ارتش ایران و روم از سپاه اسلام به حساب آوردهاند، و از نکته غافل ماندهاند، که وقوع این جنگها در یک زمان طولانی، به حد کافی این دو ارتش معظم را از تجربیات جنگی و فوت و فن نظامی و آمادگیهای رزمی و تاکتیکهای لازم برخوردار نموده است و اختلاف طبقاتی هم به نفع ارتشیان بوده است و هر دو کشور نیروهای نظامی و انتظامی خود را غرق طلا و نقره و زندگی مجلل کردهاند، تا برای دفاع از این وضع موجود از جان خویش هم دریغ نکنند، اینها تجزیه و تحلیلهایی بودند که غالباً خاورشناسان و نویسندگان عیسوی و زردشتی خاورمیانه و به طور کلی آگاهان نامسلمان شکست ارتش ایران و روم را با آنها توجیه و تفسیر نمودهاند، و یک تحلیل دیگر، که به وسیله مسلمانان ناآگاه صورت گرفته است مبنی بر این است که این پیروزی نظامی خارقالعادهای بوده است که بر اثر اعجاز قرآن و عزت اسلام و کرامت عمر بن خطابسو اصحاب و تابعین تحقق یافته است.و بخش عظیمی از مردم از این تجزیه و تحلیل کاملاً خشنود هستند زیرا با این تحلیل همین پیروزی نظامی برهان آشکاری بر حقانیت دین اسلام اقامه کرده است و از این نکته غافل ماندهاند که اولاً حقانیت دین اسلام سالها قبل از پیروزی با اعجاز قرآن و معجزات پیامبر جثابت گردیده است و این یک نوع تردید و یک نوع بیماری ناباوری است که مطلبی با برهانهای قطعی ثابت شده باشد و باز کسانی حقانیت آن را از مسائل جزئی و مشکوک استنباط نمایند، دوم خارقالعادهها، در صورت وقوع بدون از و تلاش و فعالیت و تنها از راه ارتباطات روحی و احیاناً خواندن اوراد و دعاها تحقق یافتهاند [۷۴۰]در حالی که این پیروزی شگفتانگیز نظامی در میدانهای جنگی و در صحنههای تحقق یافته است که یک رشته فعل و انفعالات فیزیکی و مکانیکی صرف، مانند حمله و دفاع و فرود آوردن شمشیرها و نیزهها و حرکات بازوان و برخورد آهن و پولاد با پوست بدنها و غیره، بر آنها حاکم بودهاند، بنابراین غلبه و پیروزی در این صحنهها به هیچ وجه خارقالعاده و خارج از قوانین و محاسبات علمی نبوده است، و بلکه از روی یک رشته قانونهای ویژه فنون جنگی نیروی یک طرف را تا صد برابر مضاعف و به همان نسبت نیروی طرف مقابل را تقلیل دادهاند، هم چنان که در فیزیک با استفاده از قانون اهرم و فشار آوردن بر دسته اهرم، انسان میتواند یک جسم هزار منی را از جای خود کنده و به قعر دریا بیندازد، هر کسی که یک دوره جنگهای سپاه اسلام را با ارتش ایران و ارتش روم، به خوبی مطالعه کند، و آن هیجان و شور امیرالمؤمنین فاروقسرا در حال ارتبط دائم با هر دو جبهه، و ارسال پی در پی اعلامیهها، و فرمان حملهها و شکل دفاعها و سفارش نقشههای جنگی و تاکتیکهای رزمی و اعزام نیروهای امدادی و انتقال نیروها از یک جبهه به جبهه دیگری و ... در نظر بگیرد، آشکارا میبینید که دستگاه نابود کننده ارتشهای ایران و روم دستگاه اهرمی بوده است، که (تکیهگاه آن) ایمان به حقانیت آرمان، (و بازوی مقاومش) سپاه قدرتمند و فرمانبر اسلام و (بازوی محرکش) به طول هفده منزل [۷۴۱]، زیر فشار دستهای نیرومند فاروق س، امیرالمؤمنین، در مدینه، قرار گرفته است و فاروقسبر اثر فشار آوردند بر بازوی محرک این اهرم، آن چنان نیروی فیزیکی جنگی را در بازوی مقاوم ـ سپاه اسلام ـ تولید نموده است که توانستهاند در دو جبهه و در یک زمان واحد این ارتشهای غولپیکر را از میدانهای جنگی برکنده، و به ساحل تسیلم یا قعر دریای نیستی برسانند، و معنی نبوغ نظامی فاروقسجز این چیز دیگری نیست که بیش از هر عامل دیگری در پیروزی سپاه اسلام بر ارتش ایران و روم تأثیر داشته است، و دلیل قاطع بر این که نبوغ نظامی فاروقسدر پیروزی سپاه اسلام چنین نقشی داشته است دو امر است:
اول این که به اتفاق تمام تواریخ، سپاه اسلام، در تمام دوران جنگهای ده ساله، در جبههای که فاروقسدستور داده و با نقشهای که او کشیده، و با فرماندهان و آمار سپاهیان و تنظیماتی که او مشخص کرده، و با تاکتیکهایی که آنها معین کرده، جنگیده است و به فرمان او حملهها را آغاز و به فران او نیز مدتی آتش جنگ را خاموش کردهاند، و تنها در جنگ (جِسْر [۷۴۲]ابوعبید و در عبور از خلیج فارس عَلاء خَضْرَمی [۷۴۳]، از فرمانهای نظامی فاروقسخارج شدند، که این نافرمانی در جنگ جسر مومجب پیروزی سپاه ایران گردید و تلفات بیشماری هم به سپاه اسلام وارد آمد و نافرمانی علاء هم دردسرهایی ایجاد نمود، توجه دقیق به این مسائل با یک موازنه منطقی به خوبی نشان میدهد که بُعْدِ نبوغ نظامی فاروق امیرالمؤمنینسدر پیروزیهای سپاه اسلام و متلاشی کردن ارتشهای ایران و روم چه نقش مهم و چشمگیری را داشت است.
دوم: اظهارنظر شخصیتهای تختصصی رزمی آن زمان، و اظهارنظر کارشناسان مسائل جنگی همان روزگار، که خود در این صحنهها شرکت فعالانهای داشتهاند و عوامل شکستها و پیروزیها را با چشم خویش دیدهاند و با پوست بدن خویش لمس کردهاند.
الف: نظر رستم فرخزاد، وزیر جنگ ایران در آن زمان که مهمترین کارشناس مسائل جنگی است و در اکثر صحنهها حضور نظامی هم داشته است، سپاه اسلام را کم قدرت و ناتوان میشمارد، و به تجهیزات نظامی آنها میخندد و تیرهای آنها را به دوک تشیبیه میکند [۷۴۴]، اما تا صدا در سینه و گلو دارد از دست عمرسفریاد میکشد، و از نقشههای جنگی و فرمانهای نظامی او هراسناک است و اینک عین عبارت رستم: «اِنَّهُ عُمَرُ! اَلَّذی یكَلَّمُ الكِلابَ! یعَلَّمُهُمْ العَقْلَ، اَكَلَ كِبَدی عُمَرُ اَحْرَقَ الله قَلْبَهُ» [۷۴۵]= عامل اصلی شکستهای ما عمر است، که با این (نَعوذُبالله) سگها همیشه در تماس است و با آنها صحبت میکند، و مرتب عقل جنگیدان را به آنها یاد میدهد، فقط عمر است که (نعوذبالله) جگر مرا خورده است، خدا (نعوذبالله) جگر او را بسوزاند». این است قضاوت آگاهترین کارشناسان مسائل نظامی ارتش ایران که خود در بالاترین مقام مسئول در صحنههای گرم همین جنگها شرکت داشته است.
ب: نظر شاهزاده کنستانتین و جَبَلَهُ الأَیهَمْ، شاهزاده کنستانتین و جبله الأیهم از آگاهترین کارشناسان مسائل نظامی روم در آن زمان در یک جلسهای عوامل چند فقره شکست سپاه روم را بررسی میکنند و سرانجام متفقاً رأی میدهند که ارتش روم از سپاه اسلام شکست نخورده ست، و بلکه از دست عمر بن خطابسشکست خورده است که با ارسال مدوام نقشههای جنگی و تاکتیکهای نظامی سپاه کوچک و نامجهز اسلام را بر ارتش معظم و مجهز روم پیروز گردانیده است و برای توطئه ترور عمر بن خطابسدست به کار میشوند و (واثق [۷۴۶]را با مبلغی هنگفتی از درهم و دینار مزدور میکنند و او را با همه امکانات و وسایل مأمور ترور عمر بن خطابسمینمایند اما واثق بعد از حضور در محل، در حین آغاز کردن عمل به حدی تحت تأثیر تواضع و خدمتگزاری و سادگی ظاهری و عظمت روحی و شکوه معنوی او، قرار میگیرد،که خود را به پای فاروقسمیاندازد و با یک حالتی از انفعال و پشیمانی به سوءقصد خود اعتراف میکند و در دم مسلمان میشود.
ج: نظر یزدگرد شاهنشاه ایران یزدگرد شاهنشاه جوان و هوشمند ایران در آن زمان، بعد از چند فقره شکست ارتش ایران در جنگهای (کَسْکَرْ) و (بُوَیب) و (قادسیه) و (حُلوان) و یک فقره پیروزی ارتش ایران در جنگ جسر و در اثنای وقوع جنگ نهاوند نظر خود را درباره محرک اصلی این طوفانها و شکست ارتش ایران، در جمع سران نظامی و افسران ارتش ایران با این عبارت اظهار میدارد:
«به عمق فاجعه توجه کنید، محرک اصلی این طوفانهای نابود کننده فقط عمر بن خطابس [۷۴۷]است که با قصد جهانگیر حریم مقدس مرزهای ما را زیر پا گذاشت و شهرهای ما را تصرف کرد و بر سواد عراق و اهواز استیلا یافت و اگر شما علیه این مرد عرب به پا نخیزید،به زودی تمام کشور شاهنشاهی ایران را تصرف خواهد کرد».
[۷۳۱]ـ فتح الفتوح، ص۱۰۴ و ۱۰۵، مؤلف فتح الفتوح در معرفی مانوکچی در پاورقی نوشت است: «مانوکچی متولد ۱۲۳۸ هجری در دهکدهای از هندوستان از کتب تاریخی ایران قدیم و از احوال زردشتیان اطلاع کافی داشته است» و معلوم میشود که در تاریخ اسلام اطلاع کافی نداشته است و به همین جهت قضاوتش واقعبینانه نبوده است. [۷۳۲]ـ تاریخ ابن اثیر، ج۲، ص۲۶۹ و ۱۸۱ و تاریخ طبری، ج۵، ص۱۷۸۳ و ج۴، ص۱۵۸۶. [۷۳۳]ـ همان [۷۳۴]ـ پیروزی قادسیه سال چهاردهم و سقوط مدائن سال پانزدهم و فتح بیتالمقدس سال شانزدهم و وبا و قحطی سال هجدهم بوده است. [۷۳۵]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۵۲، الکامل، ج۲، ص۴۹۱. [۷۳۶]ـ تاریخ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۴۰۷، تلفات وبا را در میان مسلمانان بیست و پنج هزار نفر نوشته است. [۷۳۷]ـ فتح الفتوح، ص۱۰۵. [۷۳۸]ـ همان [۷۳۹]ـ فتح الفتوح، ص۱۰۵. [۷۴۰]ـ خداوند متعال مسببالاسباب است و میتواند هر چیزی را سبب ایجاد یک تحول و پیدایش امر مهمی بنماید و میتواند خواندن یک دعا را سبب قتل عام دشمنان دین خود بداند، اما فرق است بین «میتواند و میکند» و به قول اهل کلام در بین «امکان و بالفعل» و سنت الله و روش آفریدگاری بر این اصل قرار گرفته است که جهان فیزیکی و فعل و انفعالات آن (مانند شکست و پیروزی در جنگها و بیماری و تندرستی ابدان، و پیشرفت در صنعت و اقتصاد و غیره) دارای عوامل خاص فیزیکی هستند و هم چنین جهان معنویت و ارواح و فعل و انفعالات آن (چه از حیث تعالی و اوجگیری و وصول به بالاترین مقام انسانیت و چه از حیث فرود آوردن به پائینترین موضع حیوانیت) عوامل خاص معنوی و روانی را دارد و خدا این دو جهان را از یکدیگر آفریده است و قرآن در عین این که معجزات پیامبر جرا توضیح میدهد باز به پیروان خویش فرمان میدهد که از استفاده از اسباب و وسائل غفلت نکنند. [۷۴۱]ـ فاروق اعظم، ج۱، ص۱۲۶ و ص۱۵۲ و ۱۵۳. [۷۴۲]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۳۸ و الکامل، ج۲، ص۴۳۹ و ۴۴۰. [۷۴۳]ـ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۵۳۸ و تاریخ طبری، ج۵، ص۱۸۲۹. [۷۴۴]ـ تاریخ ریر طبری، ج۵، ص۱۶۹۶ و ۱۶۹۹ و ابن اثیر، ج۲، ص۲۴۳. [۷۴۵]ـ عبقریات، عباس محمود عقاد، ص۵۶۴. [۷۴۶]ـ عمر بن خطاب تألیف الکساندار مازاس، ص۵۷ و ۵۸ و ۵۹. [۷۴۷]ـ فاروق اعظم، محمد حسین هیکل، جنگ نهاوند، ص۲۷ و حیاه عمر، شبلی، ص۲۶۸ و طبری، ج۵، ص۱۹۴۱ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۶.