عمر اول به شکنجه و آزار زنان و کنیزکها میپردازد
بنابراین، در مرحله اول، نسبت به آنها هیچ اقدامی نخواهد کرد، تنها روابط دوستانه را با آنها قطع میکند، و هنگامی که در معابر مکه یا در حوالی کعبه به آنها میرسد نگاه تندی از چشمان خونبار به آنها کرده [۱۴۶]و چراغ قرمزی به آنها نشان داده و سریعاً از برابر آنها رد میگردد، بدون اینکه تعارفات معمولی را (اهلاً و سهلاً صباح الخیرَ، مَساء الخیر) با آنها تبادل نماید، و مصلحت میبیند که کار خود را از شکنجه کردن کنیزکهای [۱۴۷]مسلمان و اذیت کردن زنان مسلمان، برای تهدید بقیه، و به صدا در آوردن زنگ خطر، آغاز نماید و اینک (لَبیبة) کنیز بنی مؤمّل از قبیله عمر که مسلمان شده است، زیر شکنجههای سخت قرار گرفته و در حالیکه بر ایمان خویش استوارتر است در برابر تهدیدات عمر بر او فریاد میکشد که اگر از شکنجه من دست نکشی و مسلمان نشوید خدا تو را به درد من گرفتار کند [۱۴۸]و دیگری زِنّیرَه باز از کنیزان بنی عدی، قبیله عمر، که عمر در حالیکه او را زیر شکنجه سختی قرار داده است باو میگوید: این لات و عزی هستند که این بلا را بر سر تو آوردهاند و کنیز مسلمانان در حالیکه بر ایمان خویش ثابتتر است بر عمر فریاد میکشد که «لات و عزی حتی این را هم نمیدانند که چه کسانی آنها را میپرستند و این بلا هرگز از آنها نیست و بلکه آزمایش ایمان محکمی است که خدا آن را مقدر کرده است!» [۱۴۹].
[۱۴۶] فاروق اعظم، هیکل، ج۱، ص:۴۶، ۳۹. [۱۴۷] تاریخ کامل ابن اثیر، ج۱، ص:۷۵. [۱۴۸] تاریخ کامل ابن اثیر، ج۱، ص۷۵ و فاروق اعظم، هیکل، ج۱، ص:۳۸ و الفاروق، شبلی نعمانی، ج۱، ص:۳۶. [۱۴۹] همان.