سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

پاکسازی اشعار از مداحی و هجو و عیب‌تراشی

پاکسازی اشعار از مداحی و هجو و عیب‌تراشی

دو عیب دیگر اشعار عرب یکی مداحی و فضیلت‌تراشی و دیگری هجو و عیب‌تراشی بود، که اولی گوینده را پست و حقیر و از مقام رفیع انسانیت به قعر ذلت پائین می‌آورد و مدح‌شده را نیز مغرور و گمراه می‌کرد و دومی تیشه بر ریشه آبرو و حیثیت انسان‌های بی‌گناهی می‌زد و این دو نوع شعر چون با واقعیت در تضاد بودند و برخلاف فضیلت انسانی و از هر حیث زیان‌آور بودند فاروقساشعار عرب را از آن‌ها نیز پاک‌سازی کرد و این دو نوع شعر را نیز مانند اشعاری که از می‌گساری بحث می‌کردند یا در تشبیب و عشق‌بازی سروده می‌شدند ممنوع کمرد و کسانی که تخلف می‌کردند مجازات می‌نمود از جمله درباره هجو:

۱ـ نجاشی، تمیم بن [۲۳۰۲]مقبل را هجو کرد و تمیم شکایت پیش فاروقسآورد و فاروقسپس از شنیدن شعرها و ثابت شدن جرم هجو، نجاشی را تازیانه زد و او را هم [۲۳۰۳]زندانی کرد.

۲ـ زِبْرِقان [۲۳۰۴]پیش فاروقسشکایت کرد که (حُطَیئَه) او را هجو کرده است فاروقسحسان بن ثابت را برای قضاوت احضار [۲۳۰۵]نمود و همان شعر را برای حسان خواندند و حسان تأیید کرد که حطیئه [۲۳۰۶]با این شعر: «دَعِ المَكارِمَ لا تَرْحَلْ لِبُغْیتِها [۲۳۰۷]ـ فَإِنَّكَ اَنْتَ الطاعِمُ الكاسی»زِبِرقان را شدیداً هجو کرده است، فاروقسحطیئه را به جرم گفتن شعر هجو زندانی کرد و پس از مدتی به خواهش عبدالرحمن [۲۳۰۸]بن عوف او را آزاد نمود و از جمله در مورد منع مداحی:

۱ـ روزی پیرمردی سوار بر شتر لاغری [۲۳۰۹]به نزد فاروقسآمد و در مقابل او ایستاد و اشعاری را به این مضمون‌ها خواند:

«ما همه رعیت [۲۳۱۰]تو هستیم و تو فرمانروای ما هستی، ای عمر تویی که فریادرس ما هستی با سیمایی که داری برای روز هولناک که خطرش متوجه بدکاران است و هم چنین برای روز خیری که خیرش برای کسانی است که به خیر و نیکویی عادت کرده‌اند [۲۳۱۱]» فاروقساز این مدح و ستایش بسیار ناراحت گردید و با قهر و عصبانیت بعد از گفتن لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ بر آن پیرمرد فریاد کشید تو کیستی؟ [۲۳۱۲]پیرمرد گفت: من (عمر بن براقه) [۲۳۱۳]هستم. فاروقسگفت: ای بلا بر تو، این مداحی و تعریف بی‌مورد چرا؟ برای چه به جای آن این آیه را نمی‌خواندی [۲۳۱۴]: ﴿۞وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٤١[الأنفال: ۴۱] و پس از یادآوری این آیه فاروقسدستور داد آن شتر لاغر را از او بگیرند و شتر چاق و جوانی را با توشه و پوشاک کافی به او بدهند [۲۳۱۵].

۲ـ در راه مکه پیرمردی [۲۳۱۶]ناگاه در جلو فاروقسظاهر شد و در مدح فاروقساین سه مصرع را خواند:

«اما اَنْ رَئَیتُ كَفَتی [۲۳۱۷]الخَطّابِ ـ اَبَرَّ بِالدّینِ وَ بَالأَحْسابِ بَعْدَ النَّبِی صاحِبِ الكِتابِ».یعنی: بعد از پیامبر جکه قرآن بر او نازل شده است، کسی را خدمت‌گزارتر نسبت به دین و ارزش‌های انسانی از عمر بن الخطاب ندیده‌ام».

فاروقساز این مدح به شدت عصبانی شد و تازیانه‌ای بر پشت شاعر زد و به او گفت: «وَیلَكَ وَ اَینَ الصِّدّیقُ؟ [۲۳۱۸]ای بلا بر تو!! پس ابوبکر صدیق کجا؟ پیرمرد شاعر گفت: از مقام و موقعیت ابوبکر بی‌خبر بودم. فاروقسگفت: «مطمئن باش اگر ابوبکر صدیق را می‌شناختی و باز از هم چو منی تعریف می‌کردی پشتت را به درد می‌آوردم».

و به طور کلی فاروقسهمچنان که حمد را مختص خدا می‌دانست هم چنین مدح را مخصوص پیامبر خدا جمی‌دانست زیرا علاوه بر آن که رکن اول و دوم شهادتین اسلام فقط خدا و پیامبر جهستند، چون صفات کمالی و جلالی خدا از حد تصور برتر و پیامبر جهم در اوج فضایل بشری است پس هر چه در حمد خدا یا در مدح خاتم‌الانبیاء جگفته شود بیان یک بخش جزئی از واقعیت‌ها است و نه تنها هیچ زیانی نداشتند بلکه در امر خداپرستی و پیروی از پیامبر جفواید و آثار بسیار زیادی نیز داشتند به همین جهت فاروقسخود این شعر را در مدح [۲۳۱۹]پیامبر جبا علاقه زیاد زمزمه می‌کرد: «وَ ما حَمَلَتْ مِنْ ناقَةٍ فَوْقَ رَحْلِهاـ اَبَرَّوَا وَفی ذِمَّةً مِنْ مُحَمَّدٍ [۲۳۲۰]و هم چنین وقتی این شعر را شنید [۲۳۲۱]: «مَتی تَاْتِهِ تَعْشُو اِلی ضَوْءِ نارِهِ تَجِدْ خَیرَ نارٍ عِنْدَها خَیرُ مُوقِدِ»گفت این [۲۳۲۲]مدح در مورد پیامبر جصدق می‌کند.

فاروقسهجو مسلمانان را به کلی ممنوع کرد و حتی آن‌ها را از نقل و روایت اشعاری که در هجو مشرکین سروده شده بودند [۲۳۲۳]منع کرد، و با توجه به این که این اشعار در زمان پیامبر جو برخی از آن‌ها به فرمان پیامبر جسروده شده بودند، و اسناد گویای تاریخی هم به شمار می‌آمدند، فاروقسدستور داد کلیه اشعار هجو مشرکین را جمع‌آوری و به قید کتابت درآورند [۲۳۲۴]و در دفاتر (به صورت آرشیو) آن‌ها را نگهداری نمایند.

و قابل توجه این است که جهان‌گشایان تاریخی و هم چنین قدرت‌مداران و سلاطین اسلامی غالباً در یک حالتی از بی‌تفاوتی از کنار شعر و شاعری رد شده‌اند و برخی هم تنها از جنبه هنری و ظرافت ادبی یا در جهت پیشرفت مقاصد خویش به آن‌ها توجهی داشته‌اند و شاعران مداح خود را کیسه‌های طلا داده، و شاعرانی را که حاضر به تعریف و توصیف آن‌ها نبوده‌اند آن‌ها را خوار و بی‌مقدار و گاهی شکنجه و زندانی کرده‌اند و طبق اسناد و مدارک مذکور فاروقسیگانه جهان‌گشا و قدرت‌مدار جهان بوده که به شعر و شاعری نهایت توجه را مبذول و به موازات تعلیم و تعلم آن‌ها جنبه‌های تخریبی و سازندگی آن‌ها را از هم جدا و این نیروی حیرت‌انگیز را منحصراً در رشد و پرورش فضائل انسانی به کار انداخته است.

[۲۳۰۲]ـ الاصابه، ج۱، ص۱۸۸ و خزائه الادب بغدادی، ج۱، ص۱۲۳ و زهر الادب، ج۱، ص۲۰، به نقل اخبار عمر، ص۲۶۵. [۲۳۰۳]ـ همان [۲۳۰۴]ـ نهایه الادب، ج۳، ص۲۹۸ و ابن الجوزی، ص۶۷ به نقل از اخبار عمر، ص۲۶۷. [۲۳۰۵]ـ همان [۲۳۰۶]ـ نهایه الادب، ج۳، ص۲۹۸ و ابن الجوزی، ص۶۷ به نقل از اخبار عمر، ص۲۶۷. [۲۳۰۷]ـ ابن الجوزی، ص۶۷ و نهایة الادب، ج۳، ص۲۹۸ به نقل از اخبار عمر، ص۲۶۵ تا ۲۶۷. [۲۳۰۸]ـ اخبار عمر، ص۴۱۸. [۲۳۰۹]ـ همان [۲۳۱۰]ـ همان [۲۳۱۱]ـ همان [۲۳۱۲]ـ همان [۲۳۱۳]ـ همان [۲۳۱۴]ـ الاصابه، ج۲، ص۲۳۷ و الاصابه، ج۳، ص۱۱۳ به نقل اخبار عمر، ص۴۱۸. [۲۳۱۵]ـ الاصابه، ج۲، ص۲۳۷ و الاصابه، ج۳، ص۱۱۳ به نقل اخبار عمر، ص۴۱۸. [۲۳۱۶]ـ همان [۲۳۱۷]ـ همان [۲۳۱۸]ـ همان [۲۳۱۹]ـ جمهرهة اشعار العرب، ص۲۵ و الفایق، ج۲، ص۸۸ به نقل اخبار عمر، ص۲۰۳. [۲۳۲۰]ـ همان [۲۳۲۱]ـ البیان و التبتین، ج۲، ص۲۲ به نقل اخبار عمر، ص۲۶۲. [۲۳۲۲]ـ همان [۲۳۲۳]ـ الاغانی، ج۴، ص۵ به نقل اخبار عمر، ص۲۷۹. [۲۳۲۴]ـ همان