سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

فرجام فرمانده کل سپاه ایران در نهاوند

فرجام فرمانده کل سپاه ایران در نهاوند

و فرمانده کل سپاه ایران (فیروزان) نیز که در پیشاپیش سپاه فراری [۱۶۹۴]است ناگاه از سپاه جدا گشته و در یکی از کوره‌ راه‌ها از حومه شهر نهاوند دور گشته و سمند بادپای خود را با مهمیز و تازیانه به سوی شهر همدان می‌راند و قعقاع قهرمان معروف سپاه اسلام به راهنمایی نعیم بن مقرن [۱۶۹۵](برادر فرمانده اول کل سپاه) سریعاً ‌او را تعقیب و سعی می‌کند هرچه زودتر خود را به او برساند و فیروزان به محض اینکه احساس می‌کند که سپاهیان اسلام او را تعقیب می‌کنند بر سرعت حرکت خویش می‌افزاید و خیلی تند و سریع این راه را می‌پیماید، اما ناگاه در سراشیبی یکی از تپه‌ها راه باریک می‌شود و علاوه بر اینکه کاروانی این راه باریک را اشغال کرده صخره‌ها و سنگلاخ‌های بزرگ آنچنان اطراف راه را گرفته‌اند که سوار [۱۶۹۶]نمی‌تواند از آن عبور کند و فیروزان ناچار می‌شود از اسب خود پیاده شود [۱۶۹۷]و از ترس جان خویش از کوه بالا رود و در کنار صخره‌ها خود را از سپاهیان اسلام مخفی کند، اما قعقاع از دور می‌بیند که این کاروان سد راه فرار او گشته و از کوه بالا می‌برد و در اندک زمانی خود را به او می‌رساند و او را می‌کشد [۱۶۹۸]، و این فرمانده ستمگر و طلاپوش و مغرور و پرمدعا که خونش بر زمین جاری شده است، چند روز قبل در تالار فرماندهی خویش به مغیره نماینده سپاه اسلام، چنین گفته بود: «من نمی‌خواهم خون کثیف اعراب و لاشه متعفن آن‌ها خاک پاک ایران زمین را آلوده کند والا فرمان می‌دهم نیروهای مسلح ما در عرض یک ساعت تمام افراد سپاه شما را به خاک و خون بکشند [۱۶۹۹]».

و چون این کاروان سد راه فرار این فرمانده ستمگر و جنایتکار گردید و بارهای این کاروان عسل بود در میان سپاهیان اسلام این جمله بر سر زبان‌ها افتاد که (إنَّ لِلّهِ جُنُودا مِنْ عَسَلٍ)خدا از عسل هم سپاهی دارد که این سپاه دشمنان خدا را به کمین می‌اندازند و این سراشیبی را (عَسَل) نامیدند [۱۷۰۰].

پس از تار و مار شدن سپاه ایران، سپاهیان اسلام به فرماندهی حُذَیفَه، از تمام دروازه‌ها وارد شهر نهاوند می‌شوند و اعلان می‌کنند که تمام ساکنان شهر در امان هستند و سپاه اسلام به ثروت و دارایی آن‌ها (جز جِزْیه سالیانه) کاری ندارد آنگاه به دستور حذیفه غنایم جنگی، که شامل تاج‌های طلایی و زینت‌الات افسران و اسلحه سپاهیان همچنین تمام جواهرات و خزاین دولتی که در تالار فرماندهی و در جاهای دیگر پیدا شده است، در یکجا جمع می‌شود [۱۷۰۱]و برای جدا کردن خمس و تقسیم بقیه در اختیار (سائب‌بن اقرع [۱۷۰۲]که برگزیده امیرالمومنین است، گذاشته می‌شوند و سهم هر سواره نظام شش هزار درهم [۱۷۰۳](معادل ششصد مثقال طلا) و سهم هر پیاده نظام یک سوم این [۱۷۰۴]مبلغ (دویست مثقال طلا) تعیین می‌گردد. پس از آرام شدن شهر و تقسیم غنایم، یکی از موبدان که از امان دادن مردم بی‌خبر است،

[۱۶۹۴] الکامل، ج ۳، ص ۱۳ و ۱۴ و طبری، ج ۵، ص ۱۹۵۳ و ۱۹۵۴ و البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۱۱۱. [۱۶۹۵] مرجع سابق [۱۶۹۶] الکامل، ج ۳، ص ۱۳ و ۱۴ و طبری، ج ۵، ص ۱۹۵۳ و ۱۹۵۴ و البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۱۱۱. [۱۶۹۷] البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۱۱۱ و طبری، ج ۵، ص ۱۹۵۴ و الکامل، ج ۳، ص ۱۴ طبق مرجع اول قعقاع فیروزان را کشته و طبق مرجع دوم او را دستگیر کرده و طبق مرجع سوم بعد از دستگیری قعقاع، مسلمانان فیروزان را کشتند. [۱۶۹۸] مرجع سابق [۱۶۹۹] این نوع نکته‌ها از تاریخ برای فرماندهان و فرمانروایان مستکبر و مغرور و نامسلمان و طاغوتی چقدر جای عبرت است. [۱۷۰۰] البدایه و النهایه و طبری و الکامل همان صفحه‌ها [۱۷۰۱] الکامل، ج ۳، ص ۱۴ و طبری، ج ۵، ص ۹۵۴ و ۱۹۵۶ و البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۱۱۱. توجه: مرجع اول اندازه سهم سواره و پیاده را در ص ۱۶ و مرجع دوم فقط سهم سواره را نوشته و سهم پیاده،‌ص ۱۹۵۵. [۱۷۰۲] مرجع سابق. [۱۷۰۳] مرجع سابق [۱۷۰۴] مرجع سابق