پیشنهاد مردم مصر به عمرو بن عاص
اواخر بهار همان سالی که منطقه رودخانه نیل به زیر پرچم اسلام درآمده بود، طبق روایت برخی از مورخین در آغاز تیرماه [۱۵۹۹]اثری از بالا آمدن آب نیل مشاهده نگردید و مردم مصر در یک حالتی از رعب و هراس به نزد عمرو بن عاص آمدند و به او گفتند: «ای امیر هر سالی که مشاهده کردیم به موقع خود آب نیل بالا نمیآید، رسم و عادت ما این است که دختری را از پدر [۱۶۰۰]و مادرش خریداری میکنیم و او را به صورت یک عروس پوشاک میپوشانیم و آرایش میدهیم آن گاه به خاطر جلوگیری از قحطی و مرگ عمومی این عروس را به کام نیل میاندازیم تا بعد از مدتی، زود یا دیر، آب نیل بالا آمده و امکانات زندگی برای عموم اهل مصر تأمین گردد [۱۶۰۱]».
عمرو بن عاص پیشنهاد آنها را امری خلاف عقل و خلاف مروت و ترحم و معتقدات اسلامی میداند و شدیداً این پیشنهاد را رد میکند، زیرا این که فردی قربانی جامعهای بشود در شرایطی است که آن فرد به خاطر نیل به ارزشی والاتر از زندگی خودش شخصاً داوطلب این فداکاری شود نه این که پدر و مادر مسخ شده به خاطر مبلغی پول فرزند خود را به این خودکشی ناچار کنند و از این هم مهمتر این است که قربانی شدن یک فرد برای یک جامعه وقتی معقول است که با عقل و حس یقین حاصل شده باشد که فنای یک فرد قطعاً موجب بقای عمومی جامعه است و سپس فردی به خاطر نیل به ارزشی والاتر از زندگی برای این فداکاری داوطلب گردد. و عمرو بن عاص، در مورد وفات ابراهیم فرزند رسولالله جحدیثی را از پیامبر جشنیده بود که هیچ یک از حوادث و سوانح این جهان با حیات و ممات و مرگ و زندگی فردی از افراد بشر هیچ گونه ارتباطی ندارد و تمام حوادث این جهان برحسب سنت الهی هر یک معلول علت خاصی میباشند و بالا آمدن رودخانه نیل نیز علت و عواملی دارد (مانند وزیدن باد شمال و جنوب و سوار شدن آب دریا در یک [۱۶۰۲]توجیه و دوری سرچشمه فوران آب نیل در توجیه دیگر [۱۶۰۳]هر چند عمرو بن عاص در آن زمان شاید از این نوع توجیهها آگاهی نداشته باشد و خلاصه عمرو بن عاص پیشنهاد اهل مصر را شدیداً رد کرد [۱۶۰۴]و اهل مصر در انتظار بالا آمدن آب نیل ماههای (بؤنه و ابیب و مسری [۱۶۰۵]رومی مصادف تیر و مرداد و شهریور) را به سر بردند و سپس از ترس گرسنگی و قحطی تصمیم گرفتند که عموماً از اطراف نیل کوچ کنند [۱۶۰۶]، در این هنگام عمرو بن عاص نامهای به امیرالمؤمنینسنوشت [۱۶۰۷]و وضع منطقه و پیشنهاد آنها و تصمیم کوچ کردن آنها را به اطلاع امیرالمؤمنینسرسانید، امیرالمؤمنینسنیز شدیداً پیشنهاد آنها را رد کرد [۱۶۰۸]و طی نامهای به عمرو بن عاص نوشت که هرگز آنها را به چنین عملی اجازه مده و کارتی را [۱۶۰۹]که همراه نامه به تو میرسد در نیل بینداز. عمرو بن عاص کارت همراه نامه را خواند و در آن نوشته بود: «مِنْ عَبْدِاللهِ عُمَرَ اَمیرِالمُؤمِنینَ اِلی نیلِ مِصْرَ، اَمّا بَعّدُ فَاِنْ كُنْتَ اِنَّما تَجری مِنْ قَبْلِكَ وَ مِنْ اَمْرِكَ فَلا حاجَةَ لَنا فیكَ وَ اِنْ كُنْتَ لَنا تَجْری بِاَمْرِ اللهِ الواحِدِ القَهّارِ وَ هُوَ الَّذی یجْریكَ فنسأَلُ اللهَ تَعالی اَنْ یجْریكَ»از بنده خدا عمر امیرالمؤمنین، به نیل مصر؛ اگر چنان چه تو از طرف خود و به امر خود جریان مییابی، پس جریان پیدا نکن که ما هیچ نیازی به تو نداریم و اگر هم چنین است که تو به فرمان خدای واحد قهار جریان مییابی و تنها او است که تو را جاری میکند، پس از خدای متعال عاجزانه تمنا مینماییم که تو را جاری نماید» و وقتی این کارت را در نیل انداختند فردای همان روز که شنبه [۱۶۱۰]بود مشاهده کردند که خدا افزایش آب نیل را در یک شب شانزده [۱۶۱۱]ذراع بالا برده است و در پرتو هدایت دین اسلام، این رسم غلط و سیهدلانه زنده به نیل انداختن دختران بیگناه مصری، برای همیشه ملغی گردید.
[۱۵۹۹]ـ البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۱۰۰ و الفتوحات الاسلامیه، ص۸۵ و معجم البلدان یاقوت حموی کلمه نیل و خطط مقریزی، ج۱، ص۸۵ و النجوم الزهراء، ج۱، ص۳۵ و تاریخ الخلفاء، ص۴۹ به نقل اخبار عمر، ص۳۸۴. [۱۶۰۰]ـ همان [۱۶۰۱]ـ همان [۱۶۰۲]ـ معجم البلدان یاقوت حموی کلمه نیل. [۱۶۰۳]ـ سفرنامه ناصرخسرو، ص۵۰ و معجم البلدان. [۱۶۰۴]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۰ و النجوم الزهراء، ج۱، ص۳۵ و خطط مقریزی، ج۱، ص۸۵ به نقل اخبار عمر، ص۳۸۴. [۱۶۰۵]ـ همان [۱۶۰۶]ـ همان [۱۶۰۷]ـ همان [۱۶۰۸]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۰ و معجم البلدان یاقوت حموی کلمه نیل و خطط مقریزی، ج۱، ص۸۵ و النجوم الزهراء، ج۱، ص۳۵، به نقل اخبار عمر، ص۳۸۴ و الفتوحات الاسلامیه، ص۸۵. [۱۶۰۹]ـ همان [۱۶۱۰]ـ همان [۱۶۱۱]ـ همان