ترحّم و عطوفت فاروقسدر خارج از خانواده
هم چنان که اسناد و مدارک فوق آشکارا دلالت دارند بر این که فاروقسبرای افراد خانواده خود مظهر مهر و عطوفت و محبت بوده است، هم چنین اسناد و مدارک تاریخی ذیل به وضوح دلالت دارند بر این که فاروقسدر خارج خانواده و نسبت به همه مسلمانان و حتی نسبت به همه انسانها سرچشمه فوران ترحم و مهر و محبت بود:
۱ـ فاروقسقبل از تشرف به اسلام که مسلمانان را ماجراجو میپنداشت و به زعم خویش برای حفظ [۲۷۴۲]نظم و قانون در شهر، آنها را اکثراً میکوبید و به مهاجرت از شهر ناچار میکرد روزی زن مسلمانی را (به نام ام عبدالله) دید که کولهبار مهاجرت را بر دوش گرفته و میخواهد از شهر خویش به دیار غربت سفر کند، فاروقساز مشاهده این وضع شدیداً متأثر و با عبارتی که رقت و ترحم از [۲۷۴۳]او میبارید گفت: «ای ام عبدالله! به جایی میروی که آزاد باشی [۲۷۴۴]؟» ام عبدالله گفت: «آری بر اثر آزار تو در زمین خدا پخش میشوم تا خدا روزنهای را برای ما باز میکند» فاروقسبا عبارتی که دلسوزی و دلجویی و احترام از آن میبارید گفت: «صَحِبَكُمُ اللهُ [۲۷۴۵]» خدا همراه شما باد.
۲ـ در دوران خلافت فاروقسو در حال شدت جنگهای رهاییبخش پیرمردی پیش او آمد و گفت: «ای امیرالمؤمنینسمدتی است پسرم در جبهه و جهاد اسلامی است و دلم برای او تنگ شده است [۲۷۴۶]» فاروقسفوراً دستور داد آن جوان از جبهه به منزل باز گردید و آن پیرمرد را خواست و پسرش را تحویل او داد و وقتی آن پیرمرد در حضور فاروقسپسرش را در آغوش گرفت [۲۷۴۷]و پسرش نیز پدرش را در آغوش گرفت، فاروقسبه حدی تحت تأثیر تبادل عاطفههای این پدر و پسر قرار گرفت که زار زار گریه میکرد [۲۷۴۸]، آن گاه به جوان دستور داد که از این به بعد به هیچ وجه نباید از پدرت جدا شوی [۲۷۴۹]و وقتی نظیر همین حالت برای (اُمَیه و اَبیخراش) که فرزندان آنها نیز در جبهه بودند، رخ داد و فاروقسبه خاطر رعایت مهر و عاطفه پدری، فرزندان آنها نیز از جبهه به منزل عوت داد [۲۷۵۰]، فاروقسبه اقتضای ترحم نسبت به پدران پیر طی بخشنامهها به تمام فرماندهان سپاه اسلام دستور داد: «هیچ جوانی را که پدر پیر و سالخورده داشته باشد به جهاد و جبهه نفرستید، مگر هنگامی که خود پدران پیر و سالخورده تقاضا نمایند [۲۷۵۱]».
۳ـ ترحم و عطوفت امیرالمؤمنینسنسبت به همه مردم است و در حد دلجویی و دلنوازی و گریه و زاری و معافیت از خدمت سربازی متوقف نمیشود بلکه ترحم و عطوفت او به جایی میرسد که به صورت مرد ناشناخته [۲۷۵۲]در شهر مدینه تنها هر روز به منزل پیرزنی میرود و منزل او را جارو و ظرفهای او را میشوید [۲۷۵۳]و در دل شبها، گاهی کولهبار سنگینی از آرد [۲۷۵۴]و روغن بر دوش خود گذاشته و در خم و پیچ کوچههای خلوت آن را به منزل پیرزنی میبرد
که چند بچه گرسنه و بیچاره به دور او حلقه زدهاند [۲۷۵۵]، و گاهی همراه همسرش [۲۷۵۶](ام کلثوم) در دل شب با کولهباری از وسایل و مواد غذایی به منزل مرد غریبی میرود که زنش در حال زایمان [۲۷۵۷]و همسرش ماما و خودش کار آشپزی این خانواده غریب و قابل ترحم را انجام میدهند، و گاهی در حال نگهبانی از شهر و در ساعتهای نیمه شب که چند مرتبه صدایث گریه بچهای را میشنود، و معلوم میشود که گریه این بچه به این علت است که بیمه زندگی بچهها طبق قانون پس از گرفتن از شیر مادر آغاز میگردد، امیرالمؤمنینسدر جهت ترحم و عطوفت نسبت [۲۷۵۸]به این بچه و امثال او این قانون را اصلاح و از این به بعد بیمه زندگی بچهها از روز اول تولد آغاز میگردد.
[۲۷۴۲]ـ عبقریات، عقاد، ص۴۹ و سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۱۴ و تاریخ کامل این اثیر، ج۱، ص۹۴ و اخبار عمر، ص۱۵. [۲۷۴۳]ـ همان [۲۷۴۴]ـ همان [۲۷۴۵]ـ همان [۲۷۴۶]ـ عبقریات، عقاد، ص۶۷۵ و اخبار عمر، ص۳۸۸ و ۳۸۱. [۲۷۴۷]ـ همان [۲۷۴۸]ـ اغانی، ج۲۱، ص۴۷ و ج۱۸، ص۱۵۷، به نقل اخبار عمر، ص۳۸۰. [۲۷۴۹]ـ همان [۲۷۵۰]ـ همان [۲۷۵۱]ـ همان [۲۷۵۲]ـ الحلیه، ج۱، ص۴۸ و حیاة الحیوان، ج۱، ص۵۷. [۲۷۵۳]ـ الحلیه، ج۱، ص۴۸ و حیاة الحیوان، ج۱، ص۵۷. [۲۷۵۴]ـ تاریخ طبری، ج۵، ص۲۰ و ابن الجوزی، ص۵۹، به نقل اخبار عمر، ص۳۷۳. [۲۷۵۵]ـ همان [۲۷۵۶]ـ الریاض النضره، ج۲، ص۵۶ و ابن الجوزی، ص۷۳، به نقل اخبار عمر، ص۳۷۵. [۲۷۵۷]ـ همان [۲۷۵۸]ـ ابن سعد، ج۱، ص۲۱۷ و ساهرات، ج۲، ص۴۹، به نقل اخبار عمر، ص۳۷۰.