سیمای صادق فاروق اعظم عمر بن خطاب رضی الله عنه

فهرست کتاب

امیرالمؤمنینسدر صف توده‌های گرسنه و قحطی‌زده

امیرالمؤمنینسدر صف توده‌های گرسنه و قحطی‌زده

و بر اثر سوء تغذیه چهره صاف و سفید امیرالمؤمنینسآن چنان تیره [۱۲۶۸]و چروکیده می‌شود که مردم از مشاهده سایه شیارهای چهره او به خوبی می‌فهمند که سایه این قحطی چقدر بر قلب او سنگینی می‌کند و همه می‌گویند: «اگر این قحطی به زودی رفع نشود عمرساز غم گرسنگان حتماً می‌میرد [۱۲۶۹]» این است حکومت مردمی!! مردم!

۲ـ دومین کار امیرالمؤمنینساین است که بلادرنگ با تشکیل ستادهای جیره‌بندی در تمام شهرها ارزاق و خواربار را جیره‌بندی می‌کند و طبق (بِطاقَه) و کارت‌هایی [۱۲۷۰]که برای اولین بار در جهان برای توزیع عادلانه ارزاق تهیه شده‌اند به همه خانواده‌ها به طور مساوی ارزاق می‌رسد و در هر شهری از محل بیت‌المال و ارزاق عمومی در دیگ‌های بزرگ دو وعده غذای گرم پخته می‌شود و افراد تمام خانواده‌ها در موقع ناهار و شام با کاسه‌هایی که در دست دارند به آن محل مراجعه کرده و غذای خود را می‌گیرند [۱۲۷۱]و ستاد تهیه غذای گرم در مدینه زیر نظر امیرالمؤمنینسفعالیت می‌کند [۱۲۷۲]، و در موقع شام و ناهار، هنگامی که هزاران کاسه خالی در دست این مردمان قحطی‌زده، به این محل سرازیر می‌شوند [۱۲۷۳]، مردم امیرالمؤمنینسرا می‌بینند که بر سر دیگ‌های بزرگ ایستاده است و در حالی که به توزیع‌کنندگان دستور می‌دهد: نوبت را رعایت کنید و مساوات و برابری را درنظر بگیرید [۱۲۷۴]، به عبدالرحمن پسرش (که او نیز ظرف خالی در دست دارد و برای سهم خویش آمده است) نهیب [۱۲۷۵]می‌زند پسر کمی عقب‌تر! و بعد از این چند نفر سهمت را بگیرید! و پس از آن که همه گرسنگان کاسه‌های خالی خود را از غذای گرم به تمام خانه‌ها پر می‌کند و غذای گرم به تمام خانه‌ها می‌رسد آن گاه عمرسنیز مانند یکی از آشپزان، مقدار کمی از این غذای گرم را در کاسه‌ای کرده و در کنار دیگ سیاه و در فضای دودآلود آشپزی این غذا را میل می‌نماید [۱۲۷۶].

۳ـ سومین اقدام امیرالمؤمنینساین است، که بعد از مدتی احساس می‌کند که مواد غذایی در نجد و حجاز رو به اتمام است و قحطی نیز از مرزهای شمال حجاز تجاوز نکرده است، بنابراین طی نامه‌های مؤکدی بانگ و فریاد خود را از قلب منطقه قحطی‌زده و از میان مردم گرسنه و نیمه‌رمق نجد و حجاز به گوش همه استانداران و فرماندهان خود در عراق و شام و فلسطین می‌رساند: «ای عمرو بن عاص در فلسطین [۱۲۷۷]! ای ابوعبیده در شام! ای سعد بن وقاص در شهرهای عراق! زینهار، زینهار، زینهار، با شمایم هر چه زودتر به فریاد ما برسید و به قید فوری آن اندازه خواربار و مواد غذایی بفرستید که همه مردمان شبه‌جزیره را از خطر قحطی نجات دهید».

این فریادهای دورگه عمرسو هشدارهای رُعْب‌آور مانند غرش ابرهای بهاری در فضای تمام استانداری‌های جهان اسلام به صدا درمی‌آید و به دنبال آن سیل خروشان کاروان‌های ارزاق و مواد غذایی همراه نامه‌ها به مدینه سرازیر می‌شوند:

۱ـ «به نام خدا، از عمرو بن عاص در فلسطین به امیرالمؤمنینسدر مدینه، اینک با یک هزار شتر آرد از راه خشکی و بار بیست کشتی آرد و چربی و پنج هزار دست لباس، از راه دریا (بندر اَیلَه = عَقَبه) فرستادم [۱۲۷۸]».

۲ـ «به نام خدا، از سعد بن وقاص در عراق به امیرالمؤمنینسدر مدینه اینک بار یک هزار شتر آرد و خواربار فرستادم [۱۲۷۹]».

۳ـ «به نام خدا، از معاویه بن ابی‌سفیان در شام، به امیرالمؤمنینسدر مدینه اینک بار سه هزار شتر آرد و خواربار و سه هزار دست لباس فرستادم [۱۲۸۰]».

۴ـ ابوعبیده به جای نوشتن نامه، شخصاً در رأس کاروانی با تعداد چهار هزار شتر [۱۲۸۱]حامل مواد غذایی قبل از همه کاروان‌ها خود را به مدینه می‌رساند و از طرف امیرالمؤمنینسمأموریت می‌یابد که توزیع عادلانه مواد غذایی را به عهده بگیرد [۱۲۸۲]و برای توزیع عادلانه ارزاق و مبارزه با قحطی در هر شهری دو ستاد تشکیل می‌گردد یکی ستاد رسیدگی به وضع صحرانشینان و ایلات [۱۲۸۳]و روستاها و دیگری ستاد رسیدگی به وضع شهرنشینان [۱۲۸۴]و این ستادها در مدینه زیر نظر مستقیم امیرالمؤمنینسو در شهرهای دیگر زیر نظر نمایندگان او، دارای صدها مأمور توزیع و حسابدار و آشپز و کمک‌آشپز و متصدی تقسیم و غیره شب و روز در حال فعالیت هستند [۱۲۸۵]و جمع بی‌شماری از مأمورین ستادها موظف هستند که ساعت‌ها قبل از طلوع آفتاب در محل ستادها حاضر و تا سپیده سحر غذاهای گرم را برای افراد تحت پوشش خویش آماده کنند و در اغلب ستادها برای هر وعده غذای گرم بیست شتر ذبح می‌شود [۱۲۸۶]و امیرالمؤمنینسبر اثر فعالیت مداوم این ستادها توانست ماه‌ها در برابر هیولای مرگبار این قحطی با کمترین تلفات مقاومت کند و درجه رعب و هراس مردم را تا این اندازه پائین آورد که دیگر مثل روزهای شدت قحطی مردم با کاسه‌های خالی به محل ستادها هجوم نمی‌آوردند و بلکه منتظر می‌ماندند که مأمورین ستادها با پای خویش غذای گرم را به منزل آن‌ها برسانند در این اثنا، امیرالمؤمنینسدر برنامه ستادها تغییراتی را به وجود آورد و تهیه غذای گرم را از برنامه ستادها حذف کرد، و افراد بی‌شماری مأمور بودند که مواد غذایی را در مقابل کارت و بِطاقه‌های صادر شده به همه خانواده‌ها برسانند [۱۲۸۷]و دیری نپایید که رعب و وحشت مردم از هجوم این قحطی پایان یافت و در مغازه‌ها نیز مواد غذایی، که بازرگانان از خارج شبه‌جزیره وارد می‌کردند [۱۲۸۸]، به وفور عرضه گردید و (یرْفَأْ) [۱۲۸۹]خدمتکار عمرسکه در این مدت طولانی از کم‌غذایی و سوء تغذیه عمرسبسی رنج برده و از مشاهده ضعف و چهره لاغر او دلش به حال او می‌سوزد، به محض عرضه مواد غذایی در مغازه‌ها به بازار رفته و یک خیک روغن و ظرفی چوبین پر از شیر را به قیمت چهل درهم [۱۲۹۰](معادل چهار مثقال طلا) می‌خرد و به منزل می‌آورد، و می‌گوید: «ای امیرالمؤمنینس، اوقات سوگندت سپری گشته و روغن و لبنیات و گوشت در همه مغازه‌ها به وفور موجود است [۱۲۹۱]، و اینک این روغن و شیر را از بازار برای تو خریده‌ام»،

[۱۲۶۸]ـ البدایه و النهایه، ج۷، ص۹۰ و ابن الجوزی، ص۶۱ و طبقات ابن سعد، ج۳، ص۲۲۶، به نقل اخبار عمر، ص۱۲۳. [۱۲۶۹]ـ همان [۱۲۷۰]ـ حیاة عمر س، شبلی، ص۲۳۹ و الفاروق عمر س، هیکل، ج۱، ص۲۸۹، که نوشته: «شبیه کارت و کوپن ایام جنگ در عصر امروزی». [۱۲۷۱]ـ همان [۱۲۷۲]ـ الفاروق عمر س، هیکل، ج۱، ص۲۸۹. [۱۲۷۳]ـ الفاروق عمر س، هیکل، ج۱، ص۲۸۹ و حیاة عمر س، شبلی، ص۲۳۹ و طبقات ابن سعد، ج۳، ص۲۲۵، به نقل اخبار عمر س، طنطاوی، ص۱۲۰، البدایه و النهایه، ج۷، ص۹۱ و طبری، ج۲، ص۵۵۶. [۱۲۷۴]ـ همان [۱۲۷۵]ـ همان [۱۲۷۶]ـ همان [۱۲۷۷]ـ طبق این تحقیقات اکثر تواریخ مصر بعد از عام الرماده و قحطی به تصرف مسلمانان درآمده و عمرو بن عاص در سال قحطی در فلسطین بوده نه در مصر و در روایت طبری، ج۵، ص۱۹۱۷ که عمرو بن عاص گفت در جواب استمداد عمر س: مصر ویران می‌شود و عمرسگفت: «بگذار مصر به خاطر عمران و آبادانی مدینه ویران شود» نه از حیث روایت و نه از حیث درایت صحیح به نظر نمی‌رسد. البدایه و النهایه، ج۷، ص۹۰. [۱۲۷۸]ـ طبقات ابن سعد و کنز العمال به نقل اخبار عمر س، ص۱۱۷ و ۱۱۸. [۱۲۷۹]ـ همان [۱۲۸۰]ـ همان [۱۲۸۱]ـ طبری، ج۵، ص۱۹۱۶ و الکامل، ج۲، ص۵۵۶ و البدایه و النهایه، ج۷، ص۹۰ و اخبار عمر س، ص۱۱۹. [۱۲۸۲]ـ همان [۱۲۸۳]ـ حیاة عمر س، شبلی، ص۲۳۹ و الفاروق عمر س، هیکل، ص۲۸۹ و اخبار عمر س، طنطاوی، ص۱۲۰ و ۱۲۲. [۱۲۸۴]ـ همان [۱۲۸۵]ـ همان [۱۲۸۶]ـ همان [۱۲۸۷]ـ الفاروق عمر س، هیکل، ج۱، ص۲۸۹. [۱۲۸۸]ـ همان [۱۲۸۹]ـ طبری، ج۵، ص۱۹۱۴ و الکامل، ج۲، ص۵۵۶ و اخبار عمر س، ص۱۲۵. [۱۲۹۰]ـ همان [۱۲۹۱]ـ همان