موقعیت ابوبکرسدر یاریدادن محمد ج:
با وجود اینکه ابوبکرسنیز مانند محمد جاز آزار قریش به دور نماند، هرگاه میدید قریش در صدد آزار حضرت محمد برآمدهاند، در برابر آنان میایستاد و خود را سپر بلای او میساخت.
ابن هشام نقل کرده که بدترین توهینی که قریش از رسول خدا شنیدند، این بود که محمد جدین آنان را معیوب قلمداد کرده و به خدایان آنان دشنام داده بود. به همین سبب قریش در حجر جمع شدند و دستهای خطاب به بقیه گفتند: گفتید آنچه را به او اظهار داشتید و شنیدید، آنچه را او به شما ابلاغ کرد تا جایی که وقتی سخنانی برخلاف میل و عقیده شما گفت، او را ترک کردید. در این اثناء محمد جوارد شد، جماعت بر او حمله برده و او را محاصره کرده و گفتند: تو بودی که چنین سخنانی گفتی و دین ما و خدایان ما را معیوب قلمداد کردی؟ محمد ججواب داد: بلی، من گفتم، دیدم یکی از آن مردان ردای محمد جرا گرفت، ابوبکرسخود را جلو محمد جقرار داد و در حالی که گریه میکرد، گفت: آیا شما مردی را که میگوید: خدای من الله است میکشید؟ سپس آن مردان از او دور شدند. این سختترین تعرضی بود که قریش نسبت به رسول خدا نمود.
این موقعیت به نسبت موقعیتهای دیگری که ایمان ابوبکر را ظاهر و نمایان ساخت بسیار ناچیز بود، ایمان به محمد جدر او انعطافناپذیر و بیتزلزل بود.
ابوبکرسبا رزانت و فزونی عقلش دارای این ایمان نمیشد، چنانچه اعمال رسول خدا از کلیه شبهات خالی نمیبود، مخصوصاً در وقتی که رسول خدا به سبب دینی مورد اذیت و آزار قومش قرار میگرفت، این ایمانی که روح ابوبکر را سرشار کرده بود، همان ایمانی است که اسلام را حفظ کرد و نگذاشت که مردم از آن بازگردند در حینی که محمد جحدیث اسراء را برای آنان بازگو میکرد.