نیرنگ روم و فرار خالد پس از کشتهشدن پسرش:
سپاه روم به او نزدیک نبود. با وجود این باهان به سمت دمشق عقبنشینی کرد. خالد او را دنبال کرد و میخواست خود را به مرج الصفر که بین واقوصه و دمشق است برساند و آنجا را اردوگاه و مقر فرماندهی عالی خود قرار دهد. ولی عقبنشینی باهان نیرنگی بود برای فریب دشمنش تا پشت دشمن را خالی کند و سپس او را محاصره نموده و از پشت بر او بتازد، این همان خطری بود که قبلاً ابوبکر او را از آن برحذر داشته بود. ولی سرمستی پیروزی و حب کسب افتخار، احتیاط و حذر را از یاد او برد و او را به پیش راند، تا اینکه به نزدیکی مرج الصفر در شرق دریاچه طبریه رسید، در اینجا بود که باهان با سپاهش بازگشته، او را محاصره کرده و راه مراجعتش را بست. باهان با دستهای از سپاهیانش به سعید بن خالد بن سعید که در رأس دستهای از سپاه و دور از دیگر مسلمانان بود برخورد کرد و سعید را که در رأس آنان قرار داشت کشت. خبر قتل سعید به خالد رسید و خودش را نیز در محاصره یافت، با دستهای از یارانش سوار بر پشت اسب و شتر از خط محاصره خارج گشت و فرار کرد و سپاه مسلمین را که عکرمه رهبری میکرد و در حال عقبنشینی بود ترک کرد. خالد تا ذی المروه در نزدیکی مدینه از فرار بازنایستاد. ابوبکر خبردار شد که شکستخورده و در حال فرار به سوی مدینه میآید نخواست به مدینه بیاید نامهای به او نوشت که آن را در ذی المروه دریافت کرد که در آن نامه آمده بود: «در همانجا که هستی بمان، قسم به حیاتم! تو بسیار اقدامکننده و پشتگرداننده از جنگ و نجاتدهنده نفس خود میباشی، خود را در راه حق در سختیهای نمیافکنی و برای حق تحمل و مقاومت به خرج نمیدهی».