حسن رأی و مآلاندیش او:
بازگوکردن حوادث زمان ابوبکرسبر حسن رأی و مآلاندیشی او گواهی میدهد. به هنگام تفکر در بارۀ آغازکردن جنگهای ایران و روم وقتی که به موقعیت مسلمانان در برابر جنگهای رده اطمینان حاصل کرد احساس کرد که اسلام سلاحی در دست دارد که امپراطوریهای ایران و روم قدرت مقابله با آن را ندارند. این موهبت درخور آن است که قلوب افراد این دو امپراطوری که قرنهاست ملتهای آن در زیر حکومت فردی ملوک الطوایفی و اختلاف طبقاتی اداره میشوند به سوی آن منعطف شود. با وجود اینکه هریک از این دو امپراطوری دارای جمعیت کثیر و سازوبرگ بیشمار است لیکن فکر: «برابری و برادری» از تمام نیروها قویتر است و هر حکومتی که بر این پایه و طرز تفکر نهاده شود شایستۀ آن است که مردم را به سوی اطاعت از آن حکومت بکشاند.
به همین دلیل ابوبکرساز جنگ عراق و شام خودداری نکرد، با وجود اینکه تعداد زیادی از بزرگان صحابه با این امر مخالفت کردند.
ابوبکر فرمان شروع این دو جنگ را صادر کرد و اطمینان داشت که خداوند معین و فیروزیدهنده اوست، به همین جهت به کسانی که به این جنگها گسیل داشت دستور اکید داد که مساوات و انصاف و عدل را رعایت نموده به اندازه سرانگشتی از آن تخطی نکنند.
این معانی درخشان به طور وضوح از خلال حوادثی که مؤرخان پیش از این زمان کوتاه عظیم القدر بازگو کردهاند، ظاهر میشود و نیز از میان حوادثی که مستشرقان مزید بر اطلاعات یادشده در کتابهای خود ذکر کردهاند به خوبی آشکار میگردد.
این مسایل است که این مدت کوتاه خلافت را شایسته آن کرده که در بارۀ آن کتاب مستقلی پرداخته شود تا علل وجودی این عصر را تصویر نماید.
من میخواهم بگویم که، عهد ابوبکرسخصوصیاتی خاص دارد که با وجود اتصاف این عهد از طرفی به روزگار رسول و از طرف دیگر به عهد عمر، دارای امتیاز و نشان جداگانه و خاص است. زیرا عصر رسول عصر وحی الهی و عصر تکمیل دین وسیله وحی خدایی بود و زمان عمر زمان تنظیم امور حکومتی بود که در زمان محمد جو ابوبکر شالوده آن نهاده شده بود و بالآخره زمان تنظیم امپراطوریای بود که درهای آن به روی اسلام گشوده شده بود.
اما عصر ابوبکرسعصر انتقال عصبیتی است که آن دو عهد را پیوند میدهد و با وجود این با هیچکدام از آن دو عصر مشابه نیست و از هر عصر دیگری که انسان در تاریخ استقرار حکومتها میشناسد و نیز در میان تاریخ ادیان مشخص و ممتاز است.