زندگانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه

فهرست کتاب

رأی عبدالرحمن ابن عوفس:

رأی عبدالرحمن ابن عوفس:

با وجود اینکه عبدالرحمن بن عوف از همه محتاط‌تر بود و بسیار از جنگ پرهیز می‌کرد. پا شد و گفت: «ای خلیفه رسول خدا! شک نیست که آن‌ها رومی‌ و فرزندان زردپوستانند! شمشیرهایشان برنده و پایه‌هایشان استوار است! قسم به خدا! من نظر نمی‌دهم که سواران ما بر آنان هجوم ببرند، بهتر آن است که سواران را بفرستی که اراضی نزدیک‌شان را غارت کنند و چندین بار این کار را تکرار کنند، اگر چندین بار این حمله و غارت را ادامه دهند ضرر زیادی به دشمن زده و از سرزمین‌های نزدیک‌شان غنایم زیادی گرفته و با این کار برای جنگ با آنان قوی می‌شوند. بعد به دورترین نقطه یمن پیغام می‌فرستی و قبایل ربیعه و مضر را جمع می‌کنی. در آن صورت اگر خواستی شخصاً به جنگ آنان برو، و اگر نه کس دیگری را به جای خود بفرست». ابن عوف پس از این سخنان نشست و حاضران ساکت شدند لحظاتی چند سکوت بر جلسه حکمفرما شد. ابوبکر روی به حاضران نموده و سؤال کرد: «خداوند شما را رحمت کناد نظرتان چیست؟»

عثمان بن عفانسآغاز سخن کرد و گفت: «به نظر من تو خیرخواه اسلام هستی و بر آنان مهربان می‌باشی. اگر رأیی به نظرت می‌رسد که واجد خیر و صلاح و هدایت آنان است تصمیم به اجرایش بگیر، زیرا تو بخیل نیستی و در نزد آنان نیز متهم نمی‌باشیم». تمام حاضران رأی عثمانسرا پذیرفتند و گفتند: «هر رأی و نظریه‌ای که خود داری اجرا کن، ما گوش به فرمان و مطیع هستیم، با رأی تو مخالفت نخواهیم کرد و بر تو ایراد نمی‌کنیم و از قبول دعوت تو سرباز نمی‌زنیم». ابوبکرسبرخاست و قوم را دعوت کرد تا برای جنگ با روم در شام آماده شوند و چنین ادامه سخن داد: «من امرایی بر شما منصوب می‌کنم و آنان را بر شما ریاست خواهم داد، خدا را اطاعت نموده با امرای خود مخالفت نکنید و نیت و اخلاق خود را نیکو سازید، خداوند یار و یاور پرهیزگاران و نیکوکاران است».