جنگ با مرتدین در عمان:
گفتگو در باره این فتح را پیش از ذکر حوادث آن آغاز نمیکنیم. دلیلی ندارد که این کار را بکنیم در حالی که عمان همسایه بحرین است و کیفیت رده در آنجا از حیث شدت کمتر از جاهای دیگر نبود. به دنبال سپاه مسلمین بدانجا میرویم تا بازمیگردند و عمان نیز به اسلام بازمیگردد. عمان در زمان رسول تابع فارس بود، جیفر امیر آنجا بود، رسول عمرو بن العاص را به آنجا فرستاد تا او را به اسلام دعوت کند. چون جیفر نگرانی خود را از تمرد قومش نسبت به پرداخت زکات به مدینه به عمرو اظهار داشت عمرو و جیفر موافقت کردند که آن را بین فقرای همانجا تقسیم کنند. عمرو در میان قوم ماند و پس از ارتداد آن قوم که به دنبال وفات رسول صورت گرفت به مدینه فرار کرد. جیفر نیز به کوهها پناه برد. رهبر انقلاب رده در عمان ذوالتاج لقیط بن مالک الأزدی بود. او نیز مانند دیگران ادعای نبوت میکرد. ابوبکر حذیفه بن محصن الفلفانی حمیری را به سوی عمان و عرفجه بن هرثمه البارقی ازدی را به مهره فرستاد و دستور داد که باهم حرکت کنند و کارشان را از عمان شروع کنند. فرماندهی در عمان با حذیفه و در مهره پس از بازگشتشان به آنجا با عرفجه باشد. پیش از این یادآوری کردیم که عکرمه بن ابی جهل از طرف ابوبکر مأموریت دفع مسیلمه را یافت و منتظر رسیدن شرحبیل بن حسنه که به یاری او میآمد نشد، برای مواجه با مسیلمه شتابزدگی کرد و میخواست قبل از رسیدن شرحبیل به افتخار پیروزی نایل آید و بالآخره مسیلمه او را هزیمت کرد. نیز قبلاً یادآوری کردیم که ابوبکر پس از این بیاحتیاطی و شکست عکرمه بر او خشم گرفت و اجازه نداد به مدینه بازگردد، دستور داد به عمان برود و به کمک حذیفه و عرفجه بشتابد. ابوبکرساین دستور را به آن دو نیز ابلاغ کرد و دستور داد که بر رأی عکرمه کار کنند. عکرمه عجله کرد و قبل از آنکه آن دو فرمانده به عمان برسند به آنان پیوست و با آنان مشورت کرد، نامهای به جیفر و برادرش عباد [۸]که به کوهها پناهنده شده بودند نوشتند و از آنان خواستند که با یارانشان به آنان بپیوندند.
[۸] در کامل ابن الأثیر (عیاذ).