زندگانی ابوبکر صدیق رضی الله عنه

فهرست کتاب

اعتراض معترضین به جانشینی عمر س:

اعتراض معترضین به جانشینی عمر س:

«اگر خداوند در باره جانشینی عمر از تو سؤال کند چه جوابی خواهی داد، شما دیدید که مردم از دست او چه کشیدند، در حالی که تو همراه و مراقبش بودی، ببین روزی که تو در میان نباشی چه بر سر ما خواهد آورد؟!».

در اینجا ابوبکرسعصبانی شد و در حالی که از شدت مرض می‌لرزید بر قوم فریاد زد: کمک کنید تا بنشینم! پس از اینکه نشست روی سخن را متوجه قومی که به نزد او آمده بودند کرد و گفت: «آیا مرا از خدا می‌ترسانید! نومید باد هرکه از امارت شما به ناحق بهره‌برداری کند! در جواب خدای خود می‌گویم: خدایا من بهترین بنده تو را بر بندگانت جانشین ساختم»، سپس رو به طلحه کرد و به او گفت: «این مطلب را به کسانی که پشت سر تو هستند ابلاغ کن». ابوبکر سپس بر پهلو افتاد، زیرا این مذاکره او را خسته کرده بود، جماعت از نزد او بازگشتند و فقط عبدالرحمن بن عوفسدر نزد او باقی ماند و به قولی او نیز با همان جماعت از نزد او بازگشت و صبح روز بعد به نزد ابوبکر آمد و با کمال ادب در کنار رختخواب او نشست و به او گفت: «خدا را شکر شفا یافتی». ابوبکر در جواب گفت: «آیا آثار رفع کسالت را در من می‌بینی؟».

عبدالرحمن گفت: بلی! ابوبکرسسکوت کرد و عبدالرحمن نیز مدتی سکوت کرد. سپس ابوبکر آغاز سخن کرد و گوی ماجرای دیروز او را ناراحت کرده بود: «من به عقیده خودم بهترین فرد را برای سرپرستی کار مسلمانان انتخاب کرده‌ام و هرکدام از شما که از این انتخاب ناراحت باشد انگیزه‌اش این است که می‌خواهد خود عهده‌دار این کار شود». ابوبکر به سخن خود ادامه داد طوری که عبدالرحمن احساس کرد که خلیفه از سخنان دیروز قوم ناراحت شده، لذا به او گفت: «بر خود سخت مگیر خدا تو را رحمت کناد، این سخت گرفتن تو را از پای درمی‌آورد، مردم در این باره نسبت به شما دو گروه‌اند، گروهی رأی شما را تأیید می‌کنند و آنا با شما هستند، گروهی مخالف این انتخاب شما هستند و به شما مشورت می‌دهند. و آنان دوستان شما هستند به طوری که دوست داری به شما مشورت داده شود و ما تصور نمی‌کنیم که جز خیر ما را بخواهی و همیشه صلاح اندیش و اصلاح‌کننده بوده و خواهی بود».