عیینه بن حصن رهبری مرتدین را به عهده گرفت و طلیحه در میان آنان اظهار نبوت کرد:
عیینه همان کسی است که از جانب طلیحه رهبری جنگ را به عهده داشت، در حالی که طلیحه در یک خانۀ مویی خود را در لباس پیچیده برای مردم اظهار نبوت میکرد. وقتی که نائره جنگ گرم شد و عیینه قدرت خالد و مسلمین را مشاهده کرد، به سوی طلیحه بازگشت و از او پرسید: آیا بازهم جبرئیل به نزد تو آمد؟ گفت: نه. عیینه بازگشت و به جنگ ادامه داد، تا اینکه نائره جنگ فروزانتر و مشتعلتر شد، دوباره به نزد طلیحه بازگشت و گفت: ای بیپدر آیا جبرئیل بر تو نازل شد؟ جواب داد: نه والله. عیینه پرسید: تا کی! قسم به خدا همه ما را کشتند. سپس به میان نائره جنگ بازگشت و مشاهده کرد که نزدیک است خالد او و یارانش را محاصره کند، مجدداً به نزد طلیحه بازگشت و هراسان پرسید: آیا جبرئیل بر تو نازل نشد؟ جواب داد: بلی. پرسید: چه گفت: طلیحه جواب داد: جبرئیل به من گفت: «إن لك رحاً كرحاه، وحديثاً لا تنساه»یعنی تو را آسیابی است مانند آسیاب او و گفتهای که آن را فراموش نخواهی کرد. عیینه با شنیدن این سخنان بیمعنی نتوانست خویشتنداری کند فریاد کشید: عنقریب داستانی رخ میدهد که هرگز آن را فراموش نخواهی کرد. سپس خطاب به قومش گفت: ای بنی فزاره بازگردید، طلیحه کذاب است.