موقعیت ابوبکرسدر قبال حوادثی که او را احاطه کرده بود:
جای تعجب نیست اگر توجه ابوبکر به این جنگ که از میان بیعتش معوق مانده بود، معطوف شود، روز به روز این جنگ اهمیت و ارزش بیشتری پیدا میکرد و توجه و شبزندهداری برای تفکر در باره آن را لازم میشمرد.
آیا این چند سپاهی که در عراق پراکنده بودند و در سرحدات شام اقامت داشتند، احتیاج به کمک داشتند؟ و کدامشان بیشتر به کمک احتیاج داشت؟ و کسانی که در مدینه و مکه و طائف مانده و مردانشان به صف جنگ پیوستهاند، آیا محتاج چیزی نیستند؟! و قبایل عرب از شمال تا جنوب در چه وضعی هستند؟ و احساس آنها در برابر خلیفه و مدینه چیست؟ اخباری که از میدانهای جنگ میرسد و گاهی حکایت از پیروزی و گاهی ناتوانی میکند مانند وضع عیاض بن غنم در دومه، از طرف مردم چگونه استقبال میشد و به چه کیفیتی در میان مردم منتشر میشد؟! ابوبکر در فکر همه این مسایل و آنچه به آن مربوط میشد بود. اگرچه صاحبان تدبیر موثوق به مورد اطمینان در اطرافش بودند، ولی او خود در تمام این مسایل آخرین مرجع و صاحب نافذترین آرا بود. آن روزها روزهای جنگ بود اگر وحدت نظر حاصل نمیشد بیم اضطراب و عواقب بد میرفت و خلیفه در مقابل تمام رویدادها در مقابل مردمی که با او بیعت کردهاند اولین مسؤول است و در مقابل خدا و وجدان خود و مردم، مسؤولیت عظیمی خواهد داشد. ابوبکرسعظمت این مسؤولیت را درک کرده بود و همین احساس بود که او را وادار کرد به هنگام شدت جنگهای رده در مدینه بماند، تا به فراغت خاطر به کارهای دولت برسد و هیچ چیز مانع کارش نشود. ولی کارها چند برابر شد و جنگ به فارس کشیده شد و ممکن است به روم نیز کشیده شود، ابوبکر جز کارهای دولت و پیشرفت آن هرچیز را به طاق نسیان نهاد تا فرصت کافی برای رسیدگی به آن امور پیدا کند هرچند تمام آسایش خود را در این راه از دست بدهد، تا با این فداکاری رستگاری و پیروزی مسلمانان را تأمین نموده و نصرت دین خدا را به عهده گیرد و همیشه بر راه و روشی برود که رسول خدا برای او تسلیم نموده و ذرهای از آن عدول نکند.