اهل عراق فرصت را غنیمت شمرده در غیاب خالد انقلاب میکنند:
مردم قدرت و نفوذ این مواهب را درک میکنند و در برابر آن تسلیم میشوند، هرگاه صاحب آن مواهب از آنان دور شود سرها را بلند کرده و به هر حیله در صدد کسب آزادی خود برمیآیند. اهل حیره و دیگران نیز از اهل عراق در غیبت خالد در دومه چنین کردند. فرس و اعرابِ هواخواهشان خیال کردند که شانس موافق است و فرصت پیش آمده است، بنی تغلب تصور کرد که روز انتقام کشتن عقه فرا رسیده است. قعقاع نمیتوانست جز اینکه آنچه را مسلمانان به دست آورده بودند حفظ کند و نگذارد که ماورای آن مناطق به جنگ او بیایند. این اخبار به خالد رسید نتوانست در دومه بماند بلافاصله حرکت کرد در حالی که اقرع بن حابس در مقدمه سپاهش بود و عیاض بن غنم نیز همراه او بود. به محض اینکه به حیره رسید عیاض را بر آنجا گمارد، قعقاع را به حصید جایی که شورشکنندگان عرب و فرس در آنجا جمع شده بودند فرستاد. ولی خالد قسم یاد کرد که ناگهان بر بنی تغلب در خانههای خود شبیخون بزند.